شکیبا افخمی راد | شهرآرانیوز؛ خانه عکس فرهنگ سرای جهاد دانشگاهی، شنبه ۲۷ مرداد هم زمان با فرارسیدن روز جهانی عکاسی، نشستی با عنوان «چرخ و عکس» برگزار کرد که با استقبال علاقهمندان در تالار فردوسی این فرهنگ سرا روبه رو شد. در این نشست، حمید سلطان آبادیان عکاس مشهدی، درباره تجربه سفر یک ساله اش با دوچرخه و عکاسی از یازده کشور آسیایی صحبت کرد.
او سال ۱۳۹۰ همراه با محمد ادیبی عکاس و فرید دولت آبادی دوچرخه سوار حرفه ای، وارد این سفر عجیب و متفاوت شد که نتیجه آن چند نمایشگاه عکس و انتشار یک کتاب و پادکست بوده است. در ادامه میتوانید گزارش نشست «چرخ و عکس» و گفت وگویی کوتاه را که در حاشیه این برنامه با حمید سلطان آبادیان داشته ایم، بخوانید.
سلطان آبادیان در ابتدای این نشست بیان کرد سفر یک ساله اش با دوچرخه به کشورهای آسیایی را مدیون هنر عکاسی است. او درباره چگونگی شکل گیری سفرشان با دوچرخه توضیح داد: ما در آن زمان ابتدا تصمیم گرفتیم با دوچرخه از مشهد تا گرگان را رکاب بزنیم و از زائرانی که از شمال کشور برای شهادت امام رضا (ع) به مشهد میآیند، عکاسی کنیم. ماحصل این سفر هم عکسهایی شد که مقام اول جشنواره مطبوعات کشور در زمینه گزارش تصویری را برای من به همراه داشت.
بعد از این تجربه به ترکیه رفتیم و با دوچرخه کنار دریاچه وان رکاب زدیم و به مرز سوریه رسیدیم. در سوریه هم به سمت دمشق و حلب رفتیم و از مناطق مختلف عکاسی کردیم. این سفر تجربه خارجی خوبی بود که حدود یک ماه طول کشید و عکسهای آن در نمایشگاه «سکوت، خلوت، تنهایی» در نگارخانه سلطانعلی مشهدی به نمایش درآمد.
بعد از این تجربه ما طرح سفر «در مسیر جاده ابریشم» را با هدف عکاسی از معماری ایرانی اسلامی در مسیر جاده ابریشم نوشتیم و برای اسپانسری به چند نهاد ارائه دادیم و درنهایت هم با حوزه هنری قرارداد بستیم که در ازای ۲۰ میلیون تومان، ۴۰۰ قطعه عکس تحویل دهیم، نمایشگاه برگزار و کتابی منتشر کنیم. همچنین شهرداری مشهد برای این سفر سه دوچرخه به ما هدیه داد.
او در ادامه با نمایش چندین عکس و فیلم از سفرشان درباره تجربه عکاسی در کشورهای مختلف و نحوه برخورد مردم با آنها گفت: ما با دوچرخه سفر میکردیم که در ذهن همه وسیلهای دوست داشتنی است. ازاین رو، وارد هر شهری که میشدیم، مردم احساس نزدیکی و از ما استقبال میکردند. بعد هم که دوربین را از کیف بیرون میآوردیم و میخواستیم عکاسی کنیم، به دلیل حس دوستانهای که در ابتدا شکل گرفته بود، با ما راحت بودند. درواقع برای عکاسی درمیان مردم مشکلی نداشتیم. البته به طورکلی در کشورهای مسلمان نسبت به کشورهایی که گردشگرپذیر بودند، حساسیت بیشتری وجود داشت.
این هنرمند یادآور شد: ما زمانی که کمی از سفرمان گذشته و انرژی مان تحلیل رفته بود، برای عکاسی با چالش روبه رو شدیم. در آن زمان گاهی حتی اگر سوژه خوبی هم میدیدیم، به دلیل خستگی نمیتوانستیم بایستیم و عکس بگیریم. ضمن اینکه در بخشی از سفر، ما نزدیک خط استوا بودیم که رطوبت و دمای هوا زیاد بود و اگر دوربین را از کیف بیرون میآوردیم، امکان داشت آسیب ببیند.
او درباره برخورد و همکاری رایزنهای فرهنگی ایران در کشورهای مختلف با آنها در طول سفرشان نیز بیان کرد: رایزنها براساس سلیقه شخصی خودشان با ما رفتار میکردند. برخی از آنها که از سفر با دوچرخه و عکاسی خوششان میآمد، به ما امکانات میدادند و برخی دیگر همکاری چندانی نمیکردند. برای مثال در مالزی همکاریهای خوبی با ما شد و آنجا با رایزن فرهنگی ایران قراردادی برای عکاسی از مساجد مالزی امضا کردیم.
همچنین شرایطی فراهم شد تا من بتوانم به مدت یک ماه کارگاه آموزش عکاسی در کوالالامپور برگزار کنم، ولی در مقابل، در شهر داکای بنگلادش که ما شرایط اسکان نداشتیم، رایزن فرهنگی چندان با ما همکاری نکرد و فقط مدرسهای را هماهنگ کرد که آنجا چادر بزنیم. البته ساعت ۶ صبح پیش از ورود بچهها هم باید مدرسه را ترک میکردیم.
حمید سلطان آبادیان در حاشیه این نشست، در گفتگو با شهرآرا، سفر یک سالهای را که همراه با محمد ادیبی و فرید دولت آبادی پشت سر گذاشته بود، ترکیب دوچرخه سواری و عکاسی بیان کرد و یادآور شد: ما دی ۱۳۹۰ مشهد را به مقصد دهلی ترک کردیم و از آنجا بعد از برگزاری نشست خبری، شروع به رکاب زدن کردیم. سی روز در هند رکاب زدیم و به مکانهای مختلفی ازجمله تاج محل رفتیم و با مردم ارتباط برقرار کردیم. بعد از هند، مدتی به بنگلادش رفتیم. مدتی هم آنجا رکاب زدیم و از آنجا به تایلند، مالزی، اندونزی، چین، تاجیکستان، قرقیزستان، قزاقستان و ازبکستان رفتیم و از طریق ترکمنستان و سرخس به ایران برگشتیم.
او ادامه داد: از آنجایی که در آن زمان مشهد به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام هم معرفی شده بود، ما به نوعی در این سفر، سفیر مشهد هم بودیم. سفری که یک سال طول کشید و حاصلش برگزاری چند نمایشگاه عکس، ضبط پادکست و چاپ یک کتاب مصور به نام «خاطرات دوچرخه» شد که انتشارات سوره مهر تهران سال ۱۳۹۸ منتشر کرد. این کتاب در زمان کرونا چاپ شد و تا امروز فرصتی برای رونمایی از آن و نمایش فیلمها و عکسها پیش نیامده بود. ازاین رو، خوش حالم که جلسه «چرخ و عکس» برگزار شد تا بتوانیم درباره این سفر و تجربیاتش صحبت کنیم.
این هنرمند درباره چالشها و فرصتهای عکاسی در سفر با دوچرخه نیز بیان کرد: عکاسی و دوچرخه سواری در عین حال که دو جهان موازی و نزدیک به هم هستند، قرارگرفتنشان در کنار هم چالشهایی ایجاد میکند. برای مثال وقتی مدتی طولانی یک سربالایی را رکاب میزنید و بعد یک سوژه خوب میبینید، برایتان سخت است که از دوچرخه پیاده شوید، کادربندی و عکاسی کنید.
اما در مقابل، سفر با دوچرخه از آنجایی که آهسته و پیوسته است، این فرصت را به شما میدهد که سوژههای بیشتری را برای عکاسی پیدا کنید؛ سوژههایی که شاید در سفر با قطار و هواپیما و حتی با موتور از دست میدادید. از سوی دیگر، چون مردم در همه دنیا به دوچرخه علاقه دارند، احساس هم ذات پنداری بیشتری با شما میکنند. درواقع دوچرخه باعث میشود آن فاصله اولیه میان عکاس و سوژه بشکند و خیلی راحتتر با هم ارتباط برقرار کنند.
از سلطان آبادیان درباره ضرورت آشنایی با کشورهای مختلف و فرهنگ هایشان پیش از سفر و عکاسی پرسیدیم که پاسخ داد: قطعا ضرورت دارد. ما قبل از شروع سفر خودمان، چندین ماه شرایط کشورهای مختلف و مسیرهایی را که باید طی میکردیم، بررسی کردیم. برای مثال برای گرفتن روادید تحقیق کردیم و متوجه شدیم روادید برخی کشورها را باید زودتر و در ایران بگیریم و نمیتوانیم از کشورهایی که در مسیرمان هستند، روادید آنها را دریافت کنیم.
او ادامه داد: برای عکاسی هم باید با فرهنگ کشورها آشنا باشید و اوضاع مقصدتان را بدانید، چون اگر دقت کنید، در خود ایران هم عکاسی در شهرهای مختلف باهم تفاوت دارد. برای مثال در مشهد به دلیل بافت مذهبی، عکاس روند بسیار پیچیده تری را باید نسبت به اصفهان و تبریز طی کند. کشورهای مختلف هم در این زمینه با یکدیگر تفاوت دارند. مثلا در مالزی مردم چندان با دوربین راحت نیستند، ولی در چین اوضاع کاملا متفاوت است.
سلطان آبادیان درباره تأثیر عکاسی در گردشگری و توجه به آن در ایران نیز گفت: ما در صورتی میتوانیم با عکاسی به صنعت گردشگری مان کمک کنیم که به دنبال سیاه نمایی نباشیم و فقط عکسهای سیاه و تلخ نگیریم و برای جشنوارههای خارجی بفرستیم. البته نمیگویم زیبانمایی کنیم؛ منظورم این است که حقیقت را نشان دهیم. چون هرکدام از این عکسها میتواند دیدگاه مردم کشورهای مختلف را نسبت به ما تغییر دهد.
این عکاس با اشاره به آشنانبودن مردم کشورهای مختلف با ایران گفت: ما در مالزی عکسی از مراسم قمه زنی در ایران دیدیم که در مسجدی نصب و روی آن نوشته شده بود «شیعیان». عکسی که برای جشنوارهای فرستاده و سپس پخش شده بود. درمقابل، ما آنجا نمایشگاه عکسی به نام لبخند برگزار کردیم و عکسهای زیبایی از همه فصلهای ایران به نمایش گذاشتیم که مالاییها بسیار از آن استقبال کردند و از تصاویر متعجب شدند. به گفته او، عکاسی خیلی بیشتر از فیلمهای مستند میتواند به صنعت گردشگری کمک کند، به شرط آنکه به دور از سیاه نمایی باشد.
این هنرمند تأکید میکند: اگر میخواهیم عکسی از فرهنگهای خاصمان به کشورهای دیگر بفرستیم، حتما باید توضیحاتی درباره آن ارائه کنیم. برای مثال زمانی که عکسی از مراسم گل مالیدن به سر و صورت در روز عاشورا در خرم آباد ثبت میکنید، توضیح دهید که پیشینه این اتفاق چیست، نه اینکه صرفا به عنوان یک عکس هنری آن را به جشنوارهای بفرستید و هیچ اطلاعاتی به بیننده ندهید.
سلطان آبادیان سفر یک ساله اش به یازده کشور آسیایی را به اندازه همه عمرش باارزش دانست و یادآور شد: من اگر کتاب مینویسم، پادکست تولید و جلسه برگزار میکنم، به این علت است که شوق سفر را به دیگران منتقل کنم تا از زندگی شهری فاصله بگیرند و دنیا را تماشا کنند.