به گزارش شهرآرانیوز، عرضه وتقاضای کتابهای ساختگی یا ــبه بیان دقیق ترــ ترجـمه های موهوم پشت صحنه عجیبی دارد که مدت هاست به یک مسئله مهم در دنیای نشر تبدیل شده است و بیش از پیش محل بحث قرار میگیرد ــ سریال کتاب سازیِ ناشران پخته خوار. روزنامه «سازندگی»، به تازگی، در یکی از گزارشهای خود به همین موضوع پرداخته است. گزارشی که به ویژه روی درآمد کتاب سازان از کتابهای تقلبی دست گذاشته است.
یاسر نوروزی، نویسنده و روزنامه نگار که سال هاست این موضوع را بررسی میکند، در گزارش خود، از این نوشته است که این بخش از «صنعت نشر» گردش مالی عجیب غریب دارد. او نوشته است: «ما در یک برآورد ساده، گزارش کردیم که درآمد آنها از طریق کتابهای تقلبی در دهه گذشته چیزی حدود دوبرابر هزینه ساخت برج خلیفه دبی بوده است! حدود ۳ میلیارد دلار! باور میکنید؟» او میگوید این ناشران در همین یک دهه گذشته این چنین رشد کرده اند و بازار را به تسخیر خود درآورده اند.
روش این کار چندان پیچیده نیست؛ درواقع بسیار هم ساده است، تاحدی که هرکسی اراده کند میتواند آن را انجام دهد! این کار با یک رصد ساده برای پیداکردن پرفروشهای بازار شروع میشود. در قدم بعد، یک ترجمه را برمی دارید و رونویسی میکنید، با اعمال تغییراتی بسیار جزئی در متن اصلی که تاحدی رد گم کنید.
این کار احتمالا به ترجمه اولیه صدمه میزند، اما چه اهمیتی دارد؟! شما کتاب را با یک طرح جلد و عنوان مشابه چاپ میکنید و اسم یک مترجم خلق الساعه و احتمالا ناموجود را هم میزنید تنگ آن، و، ازآنجاکه بابت هیچ کدام از امور چاپ و نشر پولی خرج نکرده اید و فقط پول کاغذ داده اید و یک صحافی سردستی، یک قیمت ــ حتی بالاتر از نمونههای اصلی ــ میزنید و بعد ــ با خیال راحت ــ تا ۸۰درصد تخفیف میدهید و خیلی بیشتر از ناشر اول کاسب میشوید!
در گزارش نوروزی، از تأثیر این کار بر ناشران نوپای شریف چنین آمده است: «شما، به عنوان ناشری تازه کار و اخلاقی، با مراعات مسائل قانونی شروع به کار میکنید؛ مترجمی جوان یا پیشکسوت هم کنارتان شــروع میکند به ترجمه. دســت بر قضا، کتاب شما در بازار میگیرد و به چاپ ســوم یا چهارم میرسد.
اینجا چه اتفاقی میافتد؟ ناگهان، میبینید حدود ۵۰ ناشر همان کتاب را عینا، با همان عنوان و همان طرح جلد، به ســرعت منتشــر کرده اند و بازار را از دست شما ــ که سالها برای کارتان زحمت کشــیده اید ــ قاپیده انــد. [..]میتوانید شکایت کنید؟ خیر! میتوانید اعتراض کنید؟ نه! چرا؟ چون عدهای درحال دورزدن قانون هستند. به همین راحتی! برای همین اســت که وقتی کتاب خاطرات استیو جابز منتشر شد، به تدریج، ۲۰۰ ترجمه از آن در بازار میدیدی. اما آیا واقعا همه اینها ترجمه بودند؟!».
اما نوروزی، در این گزارش و آنچه پیش ازاین دراین باره نوشته و منتشر کرده است، مکرر، از «مترجمان ناموجود» سخن گفته است، یعنی اسمهایی که روی جلد چنان کتابهایی میآیند، ولی فقط اسم اند و ــ به تعبیر منطقیها ــ به کسی در جهان خارج ارجاع نمیدهند! درنتیجه، کسی هم نیست که این افتضاحات را گردن بگیرد و بشود به او شکایت برد یا از او شکایت کرد.
ولی این خیلی عجیب است. توضیح اینکه، در فرایند گرفتن مجوز چاپ و نشر کتاب، ناشر مجبور است کدملی پدیدآور، اعم از مؤلف و مترجم، را ثبت کند؛ و کدملی ازآنِ «شخص» است، کسی که هم وطن ماست و احتمالا همین دوروبرها زندگی میکند و نفس میکشد. بااین تفاصیل، چگونه میتوان از «مترجمان ناموجود» سخن گفت؟ لابد آن اسمها مسمایی هم دارند. برای حل این معما، به سراغ خود نوروزی میرویم.
او پاسخی سرراست در آستین دارد که بی درنگ رو میکند، پاسخی که البته به ذهن هر کسی نمیرسد: «خب، ناشر میتواند کدملی خودش را وارد کند و یک اسم جعلی بیاورد؛ کسی صحت وسقم این را بررسی نمیکند. اصلا میتواند اسم پسرخاله ۱۲ساله اش را بیاورد؛ این طوری اساسا دیگر، اگر هم کسی باشد که معترض و متعرض شود، مشکلی پیش نمیآید.
هیچ کس نمیتواند بگوید این چطور ممکن است و او را بابت کارش بازخواست کند. اداره کتاب که اصلا صلاحیت نظارتی ندارد. حتی نمیتواند مجوز ناشر را لغو کند؛ فوقش چند ماه تعلیق درنظر میگیرد.» جواب قانع کننده و البته تأسف انگیزی است که ما را به بن بست میرساند. یعنی واقعا چارهای نیست؟! یعنی ما باید بسوزیم و بسازیم؟! مگر میشود؟! ناامیدانه، گفتگو را ادامه میدهیم.
میگوییم: «پس برای چه کدملی میگیرند؟!» میگوید: «شما، هر ادارهای که میروید، پنج تا کپی شناسنامه و کارت ملی ازتان میگیرند؛ برای چه؟!» این طور هم نیست که این ناشرها مجوز نداشته باشند که بگوییم اصلا به این کارها نیازی ندارند. باز میگوییم: «خب، چه کار میشود کرد؟»
میگوید: «می شود گفت اینها قانونی دزدی میکنند! البته اداره کتاب میتواند قدری دایره را برایشان تنگتر کند، اما کار اساسی این است که مجلس قانونی بگذارد، که آن هم مشکلات خاص خودش را دارد؛ مثلا، ممکن است، با تغییر مدیران، باعث سوءاستفاده از قدرت شود و اتفاقاتی پیش بیاورد که بدتر است. یک اقدام عاجل این است که اداره کتاب جلوِ عرضه کتاب با عنوان و طرح جلد مشابه را بگیرد؛ این طوری بخشی از مشکل حل میشود.»