شیما سیدی | شهرآرانیوز؛ خانه تاریخی ملک یادگار یکی از بزرگترین واقفان معاصر ایران است که از اواخر دوره قاجار، برجا مانده و ۱۸شهریور سال۱۳۷۷ در فهرست میراثملی جا گرفته است. گرچه وقفیات فراوانی از حاجحسینآقاملک بهجا مانده، خانهاش را خودش وقف نکرده، بلکه اداره میراثفرهنگی در اقدامی شایسته، در حدود سال۱۳۸۰ این خانه را از دختر حاجحسینآقاملک خریده و پس از مرمت در سال۱۳۸۶ آن را به کارگاهی پویا برای آفرینش و نشر هنر تبدیل کرده است. تا اینجای کار، یعنی بین سالهای۱۳۸۰تا۱۴۰۰ دو کار درخورتوجه انجام شده است؛ اول خریداری و حفظ یک خانه تاریخی و دوم تعریف کاربری صنایعدستی در آن.
حضور هنرمندان در خانه ملک و ارتباط مستقیم آنها با مشهدیها، زائران و گردشگران نکته سوم و مهم این خانه تاریخی بود که توانست در طول چهارده سال آن را به یکی از نقاط جذاب هنری، تاریخی، گردشگری مشهد تبدیل کند. اما از سال۱۴۰۰ با وجود پایان مبارزه مردم با همهگیری کرونا، نَفَس این خانه بهنحو دیگری بُرید.
خانه تاریخی ملک دچار بیماری موزهزدگی -که رسمی رایج در تعریف کاربری برای خانههای تاریخی شده است- نبود. این خانه یک موزه زنده بود که همیشه روح هنر در آن جاری میشد. حضور هنرمندان صنایعدستی در این خانه و انجام کارشان پیش چشم زائران و گردشگران باعث شده بود خانه ملک مرکز تبادل هنر و فرهنگ باشد.
ضربآهنگ قلمِ قلمزنها، صدای شانه قالیبافها، رنگ نقاشی نگارگرها و گرمای کوره سفالگرها باعث شده بود خانه ملک زنده باشد؛ حتی در دوران همهگیری کرونا که نفس مردم جهان گرفته شده بود و این خانه هم مانند بسیاری از اماکن تاریخی دیگر درش را به روی مردم بسته بود، پشت دیوارها به حیات هنریاش ادامه میداد.
حدود سی هنرمند در سی رشته هنری متفاوت در خانه ملک فعالیت میکردند. این هنرمندان تنها به ارائه هنرهای مخصوص مشهد و حتی خراسان قناعت نمیکردند و آن را به ویترینی از هنرهای ایران تبدیل کرده بودند. مثل خود شهر مشهد که با حضور گروههای مختلف مهاجر در آن به ویترینی از فرهنگهای ایران تبدیل شده است.
ملیلهدوزی زنجان، پتهدوزی کرمان، دوخت بلوچی، میناکاری اصفهان، سبدبافی شمالی و... از جمله هنرهایی بود که میشد در جغرافیای خانه ملک دید. زائران و گردشگران میتوانستند بدون واسطه از خود هنرمند خرید کنند؛ افزونبراین تنوع در تعداد هنرها قدرت انتخاب گردشگران را هم بالا میبرد و باعث میشد افراد با سلیقههای مختلف راضی از خانه ملک بیرون بروند.
از مزایای جمع شدن هنرمندان زیر یک سقف همافزایی آنها در تلفیق هنرها بود. یکی از هنرمندانی که حدود چهار سال در خانه ملک حضور داشته است میگوید: همجواری هنرمندان چرمدوز با هنرمندان پتهدوز کرمانی موجب شده بود نوعی هنر جدید تولید شود که ترکیبی از چرم و پتهدوزی بود و طرفداران بسیاری پیدا کرده بود.
هنرمندان قالیباف با راهنمایی هنرمندان تذهیب و نگارگری طرحهای جدیدی خلق کرده بودند که موردتوجه دانشگاهیان هم قرار گرفته بود. بهمحض اینکه سؤالی یا ایدهای به ذهنمان میرسید، همانجا مطرح میکردیم و گاهی به نتایج خوبی میرسیدیم، اما حالا که هرکدام از هنرمندان به گوشهای از شهر رفتهاند و کمتر هم را میبینند، چنین همافزاییهایی ممکن نیست.
یکی دیگر از هنرمندانی که تا سال۱۴۰۰ در خانه ملک حضور داشت، این خانه را به یک دانشگاه تشبیه میکند و میگوید: خانه ملک مشهد با وجود کوچکتر بودن نسبت به خانه ملک تهران و بهجا نماندن آثار چندانی از مرحوم ملک در آن، بسیار زندهتر از خانه ملک تهران بود. حضور هنرمندان با هنرهایی از سراسر کشور این موزه را به پاتوقی به گستره ایران تبدیل کرده بود. باتوجهبه اینکه بسیاری از هنرمندان شاغل در این خانه اساتید دانشگاه و دارای مدرک درجه یک هنری بودند، فضای این خانه تبدیل به یک دانشگاه هنر شده بود. هنرمندان با مشورت یکدیگر و ترکیب هنرها آثار خلاقانه بسیاری تولید میکردند که مطابق پسند نسل جدید قرار میگرفت.
یکی دیگر از هنرمندانی که او هم پیشتر در خانه ملک حضور داشته و اکنون در جایی دیگر مشغول به کار است و بیم افشا شدن نام و تمدید نشدن مجوز هنریاش را دارد میگوید: باتوجهبه حضور گردشگران از کشورهای خارجی درآمد بسیاری از هنرمندان دلاری شده بود و حتی برخی از توریستهای فرانسوی و ایتالیایی سفارش چندین کار را به هنرمندان میدادند.
اما رفتن هنرمندان از این خانه تاریخی باعث شد سطح درآمد هنرمندان پایین بیاید و درآمد برخی حتی به صفر برسد که این مسئله مشکلات فراوانی را برای آنان ایجاد کرد. حیات هنرهای اصیل ایرانیاسلامی (مانند میناکاری، تذهیب و...) به حمایتی که از آنها میشود، بستگی دارد. اگر این هنرها درمعرض نگاه و آشنایی قرار نگیرند، خیلی زود بساطشان جمع میشود.
این درحالی است که در هنگام جابهجایی بخش اداری معاونت میراثفرهنگی به خانه ملک از سوی مسئولان میراثفرهنگی اینطور بیان شد که نزدیک شدن مسئولان به هنرمندان موجب میشود آنها بهتر درددل هنرمندان را بشنوند و کارهایشان را سریعتر پیگیری کنند.
شاید یکی از بزرگترین مشکلات هنری مشهد نبود یک بازار متمرکز برای فروش سوغات و صنایع دستی باشد. با اینکه بازارهای فراوانی در شهر داریم که در برخی نیز بهصورت پراکنده صنایعدستی به فروش میرسد، یک مکان جامع که بتوانیم بگوییم مرکز صنایعدستی و سوغات مشهد است، نداریم و این موضوع باعث پراکندگی هنرمندان در شهر شده است. همه اینها درحالی است که دو مرکز آفرینش هنرهای سنتی مشهد نیز که جای خود را بهعنوان مرکز تجمع هنرمندان بین مردم باز کرده بودند، با مشکلاتی روبهرو شدهاند.
باید گفت تلخی این اتفاق در مشهد از این منظر بیشتر است که تعداد خانههای تاریخی باقیمانده در مشهد بسیار کم است. اکنون تنها حیاط و طبقه همکف خانه داروغه برای عموم مردم بازدیدپذیر است. در خانه توکلی نیز تنها از بخش کوچکی از آن بهعنوان موزه مکتبخانه بازدید میشود. بقیه خانهها هم که در آستانه نابودی قرار دارند. در این میان کمفروغی خانه ملک و مصلای تاریخی بیشتر به چشم میآید و خانه ملک که در بافت تاریخی خیابان ارگ قرار دارد، از این جهت موقعیتی ویژه دارد.
خانه تاریخی ملک یک مجموعه فرهنگی و تاریخی است که تنها بخش بیرونی آن باقی مانده و ساختمان اندرونی آن تخریب شده است. طبقه اول این خانه تاریخی که مهمترین بخش آن نیز هست، اکنون تبدیل به بخش اداری شده است و زائران تنها میتوانند از طبقه همکف و زیرزمین آن دیدن کنند که در این طبقات هم تعداد کمی از هنرمندان حضور دارند و دیگر خبری از شور و نشاط سابق در این خانه نیست.
از قسمتهای جالب خانه ملک میتوان به تنها نمونه حمام تاریخی خصوصی مشهد که توسط باستانشناسان در محوطه حیاط کشف شد، اشاره کرد. این حمام با مساحتی حدود ۱۲۷مترمربع در زیرزمین قرار دارد که با معماری خاص اسلامی تزیین شده و اکنون تنها پلان این حمام تا داخل حیاط بالا کشیده شده و فضای داخلی آن مرمت نشده است.
پس از اینکه حاجحسینآقاملک از حج بازگشت، پدرش او را مسئول املاکش در خراسان کرد. حسینآقا در مشهد با نوابهقدسیهخانم (دخترمتولی مسجد گوهرشاد) ازدواج کرد و در حاشیه شهر آن زمان (محله ارگ) خانهای برای خود ساخت. حاجحسینآقا از نوابه قدسیه سه دختر داشت به نامهای عزت ملک، ملکزاده و صدیقه. پس از فوت همسر اولش با زرینملک ازدواج کرد و از او نیز دو دختر به نامهای فلور و رزت (که هنوز در قید حیات هستند) دارد. او اغلب اوقاتش را با فرزندانش سر میکرد و آنها همیشه همراهش بودند.
ملک ۱۰۱ سال عمر کرد و چهارشنبه، چهارم مرداد۱۳۵۱، در تهران فوت کرد، اما جسد او را به مشهد منتقل کردند و در کنار پدرش (حاجکاظم ملکالتجار) در دارالحفاظ حرم دفن کردند.