رقابت ۴۰ گروه نمایشی در سی و چهارمین جشنواره تئاتر خراسان رضوی (رضوان) آغاز اکران «زودپز» رامبد جوان در سینما از فردا (۱۷ مهر ۱۴۰۳) بیشترین محتوای ویدئویی را کدام رسانه های خبری در آپارات به اشتراک گذاشتند؟ ماجرای بهره‌برداری غیرمجاز از فیلم سینمایی «خجالت نکش» مهمانیِ ادامه‌دار ایرج طهماسب در تلویزیون حکایت نیمه گم‌شده در ۶۰ سال پیش «مارال» برایم فقط عروسک نیست شبکه «المیادین» را بیشتر بشناسید جایزه جشنواره فیلم بوسان در دستان کوروساوا روایتگر معجزه باران* | درباره زنده یاد حسین زاهدی، هنرمند تئاتر مشهد، به مناسبت سالروز درگذشتش عادل تبریزی: اصلی‌ترین رسالت «مفت بر» سرگرمی است یک شهر حسرت برای خانه‌های تاریخی ادیبان مشهدی زمان برگزاری اختتامیه سومین جشن مهر سینمای ایران اعلام شد تئاتر کودک؛ فرصتی برای پرورش خلاقیت و مهارت‌های اجتماعی سری جدید «شام ایرانی» در راه شبکه نمایش خانگی «جوکر ۲» در صدر فهرست فروش قرار گرفت
سرخط خبرها

یک شهر حسرت برای خانه‌های تاریخی ادیبان مشهدی

  • کد خبر: ۲۹۳۰۲۰
  • ۱۶ مهر ۱۴۰۳ - ۱۲:۲۸
یک شهر حسرت برای خانه‌های تاریخی ادیبان مشهدی
احیا و مرمت خانه هوشنگ مرادی کرمانی در تهران آغاز شد، اما همچنان خانه ادیبان بزرگ مشهد محل توجه مسئولان نیست.

رادمنش | شهرآرانیوز؛ اگر قائل به این باشیم که خانه چیزی است بیش از مواد تشکیل دهنده اش (آجر و ملات و ...) و چین خوردگی زمان و عمر و قصه و روایت‌هایی که در آن روی داده روح و جانی به آن بخشیده، ارزش آن دیگر با سالِ ساخت و مساحت و سبک معماری و مصالح قابل محاسبه و سنجش نیست. برای بسیاری این اتفاق محتمل است که وقتی صحبت از خانه پدری یا خانه دوران کودکی‌ می‌شود زبانه کشیدنِ حسی غریب و گنگ را در خود حس کنند.

اما مکان‌هایی هم هستند ــ در اینجا مشخصا اشاره ما به خانه هاست ــ که تأثیرشان گسترده‌تر است، بر نفراتی بیش از اهالی آن، بر تاریخ و فرهنگ. خانه مشاهیر، در هر زمینه‌ای که شهرت و آوازه داشته باشند، از این دست است، و در رده آن چیزی جای می‌گیرد که به آن «میراث» می‌گوییم. آن خانه ها، اگر جز کاربری «خانه» کارکرد دیگری هم نداشته باشند، به این معنا که ــ مثلاــ محفل و پاتوق نبوده باشند، بازهم، تنها به این دلیل که یک شخص شهیر در آن‌ها روزگار گذرانده و احتمالا زیر سقف آن آثاری خلق کرده از نظر تاریخی دارای ارزش است.

اما خانه‌هایی هستند که در آن‌ها جریانی بیش از روال معمول زندگانی روان بوده است: قدمگاه بزرگان عصر بوده، تصمیم‌های تاریخی در آن گرفته شده یا نطفه جریان‌های فکری، فرهنگی، سیاسی یا اجتماعی در آن بسته شده، و چه و چه. این ویژگی می‌تواند ارزش افزوده‌ای برای این دست خانه‌ها باشند.

مرمت و نگاه داری و آباد نگاه داشتن این خانه‌ها در بسیاری کشور‌ها مرسوم است، زیرا، نه فقط از جنبه معنوی، که به لحاظ مادی هم برایشان آورده دارد. گفتن در باب اهمیت حفظ میراث بیش از این توضیح واضحات است.

اما بهانه ورود به این بحثِ به نظر تکراری، اما مهم اتفاق مبارکی است که در تهران و برای خانه هوشنگ مرادی کرمانی افتاده است. خبر خرید این خانه توسط شهرداری منطقه ۱۲ تهران در آبان سال ۱۳۹۹ با هدف حفظ و نگهداری اماکن تاریخی پیش از این منتشر شده بود؛ خبر جدید این است که بالأخره قفل این خانه باز شد تا روند مرمت و احیای آن آغاز شود.

درادامه هم،  به همین مناسبت، باز به موضوع تکراری خانه‌های شاعران بزرگ مشهد پرداخته ایم تا ضمنا وضع آن‌ها را با وضع خانه مرادی کرمانی مقایسه کرده باشیم، کاری که البته نتیجه آن روشن است، اما یادآوری آن ضرورت دارد؛ شاید این بار کسی را متوجه اهمیت حفظ این میراث بکند!

خانه‌ای که اوج خلاقیت مرادی کرمانی در آن بود

ایسنا در گزارشی آورده است که عصر روز پنجشنبه، ۱۲ مهرماه، هوشنگ مرادی کرمانی به همراه خانواده اش به محله اودلاجان (عودلاجان) و به خانه‌ای بازگشته که «قصه‌های مجید» را در آن نوشته است. این خانه هشتادساله، از اواخر دهه ۵۰ تا اوایل دهه ۷۰، سرپناه مرادی کرمانی و همسر و سه فرزندش بوده و محل خلق بسیاری از مهم‌ترین آثار این نویسنده. مرادی کرمانی هم این موضوع را تأیید می‌کند، وقتی می‌گوید: «حدود سی وچند سالم بود که وارد این خانه شدم و حدود پنجاه وچند سالم بود که از اینجا رفتم. اوج خلاقیتم در این خانه بود.»

وقتی مرادی کرمانی با همراهی جمعی از هواداران و دوستدارانش به بن بست باریک شیرازی‌ها در خیابان هداوند محله امام زاده یحیی می‌رسد، قفل در خانه با حضور نماینده شهرداری پس از یک دهه باز می‌شود و کارگر‌ها مشغول کار می‌شوند تا مرمت خانه آغاز شود.
خالق «شما که غریبه نیستید» و دو پسرش، هومن و بیژن، در این خانه کوچک دوطبقه، که سه اتاق دارد و خود نویسنده اتاقی را که در طبقه دوم خانه قرار دارد «زایشگاه مجید» صدا می‌کند، از خاطراتشان گفتند. مرادی کرمانی از روز‌هایی تعریف کرد که «قصه‌های مجید» را می‌نوشته و پله‌های خانه را بارهاوبار‌ها بالا و پایین می‌کرده تا فقط یک واژه را عوض کند یا ضرب المثلی به متن اضافه کند.

بنابه همین گزارش، شهرداری، پس از اینکه این خانه را خریده، درهایش را قفل و آن را رها کرده و این خانه مدتی پناهگاه معتادان محل بوده است. اما، به تازگی، در یک مزایده، این خانه را تا یازده سال به یک احیاگر بنا‌های تاریخی واگذار کرده است، خانه‌ای که قرار است «خانه قصه» باشد.

بهروز مرباغی، احیاگر خانه هوشنگ مرادی کرمانی، گفته است: «مرمت خانه زمان زیادی نمی‌گیرد، و احتمالا پیش از نوروز ۱۴۰۴ آماده بهره برداری شود.»
او همچنین از هوشنگ مرادی کرمانی قول گرفته در سه چهار ماهی که قرار است خانه مرمت شود نویسنده دو سه بار اینجا بیاید و خاطراتش را تعریف کند تا شاید بتواند مستندی هم بسازد.

مشهد و چند خانه هویت ساز آن

هرچند بخشی از تاریخ مشهد در قتل عام خانه‌ها و کوچه‌های اطراف حرم امام رضا (ع)، که قدیمی‌ترین بافت مشهد حول آن شکل گرفته بود، به بهانه‌های مختلف نابود شد، هنوز این شهر خالی از خانه‌های تاریخی نشده است، خانه‌هایی که همان طورکه در ابتدا اشاره شد ارزش و قدر خود را از ساکن خود گرفته اند.
درادامه، به چند خانه از مشاهیر که پیش از این «شهرآرا» در گزارش‌های مختلف و متعددی سراغ آن‌ها رفته و تاریخ و اهمیتشان را یادآور شده است، اشاره می‌کنیم.

دریغ از گم شدن خانه اخوان ثالث

یافتن خانه پدری مهدی اخوان ثالث در مشهد چندان آسان نیست. لیلا کوچک زاده، در گزارشی تلاشش برای یافتن این خانه را روایت کرده است، ولی این روایت یک نکته و درد و دریغ دارد، اینکه ما نمی‌دانیم خانه مهم‌ترین و بزرگ‌ترین شاعر معاصر این شهر و از بزرگ‌ترین شعرای این کشور کجاست، شاعری که دور از امروز و زمانه ما زندگی‌ نمی‌کرد، و، بااین حال، کاهلی یا دوراندیش نبودن مسئولان سبب گم شدن و درابهام قرار گرفتن مکان و سرنوشت خانه او شده است:

«نشانی خانه پدری اخوان را، که در دهمین روز سال ۱۳۰۷ خورشیدی در آن متولد شده است، یکی از کوچه‌های حدفاصل ایستگاه سراب تا میدان سعدی می‌دانند، خانه‌ای که به گفته زرتشت اخوان، پسر مرحوم مهدی اخوان ثالث، آن قدر بزرگ بوده است که با دوچرخه درش را باز می‌کرده اند! دورتا دورش اتاق و زیرزمینش مطبخ بسیار بزرگی بوده و چهار خانواده در آن زندگی می‌کرده اند. قناتی هم از زیر خانه می‌گذشته است.

ظاهرا اثری از این بنا باقی نیست، ولی ما به امید یافتن محل دقیق خانه، که نشانی اش را در یکی از کوچه‌های نزدیک به میدان سعدی داده اند، به آنجا می‌رویم. خانه در انتهای کوچه بن بستی قرار داشته است. یکی یکی از کوچه‌ها می‌گذریم و انتهایشان را می‌کاویم. در انتهای کوچه سعدی ۹ خانه‌ای با ویژگی‌های خانه پدری مهدی اخوان ثالث وجود دارد، اما همسایه‌ها می‌گویند این خانه ــ که دو در دیگر هم داردــ ۱۵۰ سال در اختیار خاندان گرجی‌های مشهد بوده است.»

بلاتکلیفی خانه فرخ، مهم‌ترین پاتوق ادیبان در مشهد

فقط نظرانداختن به فهرست کسانی که به خانه محمود فرخ خراسانی رفت و آمد داشته اند کافی است که بدانیم درباره چه مکان مهمی حرف می‌زنیم. رضا افضلی، در خاطراتش، در این باره نوشته است: «معمولا، ادیبان و شاعرانی مانند ابوالقاسم حبیب اللهی، گلشن آزادی، دکتر یوسفی، دکتر فیاض، دکتر رسا، احمد کمال، قدسی، ذبیح ا... صاحبکار، محمد قهرمان، علی باقرزاده (بقا)، غلامرضا صدیق، دکتر مجتهدزاده، تقی بینش، دکتر حجازی، دکتر حسین شهیدی، دکتراحمد علوی، حبیب بی گناه، تقی فتوت، محمدحسین ساکت، حسن معین، محمدباقر کلاهی اهری، تقی خاوری، غلامرضا شکوهی و محمودرضا آرمین پای ثابت این محفل بودند. گهگاه نیز برخی اعضای سابق انجمن، که به تهران رفته و پایتخت نشین شده بودند، می‌آمدند و دیدار تازه می‌کردند؛ بزرگانی مثل اخوان ثالث، شفیعی کدکنی، حسین خدیوجم و محمد مختاری و نیز آیت ا... خامنه‌ای (رهبر معظم انقلاب) از این جمله بودند. 

علاوه بر این ها، بسیار پیش می‌آمد که شاعران و عالمان دیگر مثل محمدحسین شهریار، بدیع الزمان فروزانفر، دکتر ناتل خانلری، ضیاءالدین سجادی، عبدالحسین زرین کوب، مجتبی مینوی، امیری فیروزکوهی، ایرج افشار و بسیاری دیگر در سفرشان به مشهد راه سمت انجمن فرخ می‌گرفتند و شعر می‌خواندند.»

این خانه در خیابان جهانبانی (چمران کنونی) قرار دارد و از نیمه دهه ۲۰ خورشیدی و احتمالا از سال ۱۳۲۵ محل ثابت برگزاری جلسات ادبی و شعرخوانی بوده است، محفلی که به «انجمن فرخ» معروف بود و نه تنها تا زمان زنده بودن فرخ هر صبح جمعه، از ساعت هشت و نیم صبح درِ آن باز بود، بلکه ــ براساس وصیتش ــ پس از فوت او نیز تا سال‌ها به همت دوست شاعرش، احمد کمال پور، و پس از او، تا سال ۱۳۷۶، پسر فرخ برقرار بود.

صحبت از تملک این خانه توسط شهرداری مشهد چند سال است که سر زبان هاست، اما هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده است؛ گویا مسئله به تفاهم نرسیدن بر سر مبلغ ملک است. هما سعادتمند، در گزارشی که سه سال پیش نوشته و در شهرآرا منتشر شده، پیگیر وضعیت این خانه بوده و با نوه دختری مرحوم فرخ درباب آن صحبت کرده است.

لادن وهاب زاده در این باره گفته: «برای خانه مشتری پیدا شده است و سرمایه گذاری که قصد دارد خانه را بخرد آن را تخریب می‌کند و جایش ساختمان پزشکان می‌سازد. حقیقت اینکه ما خودمان راضی به این اتفاق نیستیم و، اگر شهرداری خانه را به همان قیمت خودش بخرد، آن را واگذار می‌کنیم، چون ما هم دوست داریم که خانه پدربزرگمان حفظ شود و با کاربری فرهنگی ادامه حیات دهد. 

باور کنید، اگر نیاز مالی وارثان نبود، ما این خانه را هدیه می‌دادیم، اما اکنون به دلیل مشکلات اقتصادی خانواده این کار برایمان مقدور نیست. نمی‌گوییم شهرداری خانه را با قیمت بیشتر از ارزش ملکی و کارشناسی آن بخرد، اما رقمی که مسئولان پیشنهاد می‌دهند بسیار ارزان‌تر از ارزش واقعی آن است.»
خانه فرخ مهم‌ترین پاتوق ادبی و فرهنگی این شهر است و از مهم‌ترین مکان‌های هویتی مشهد، اما بلاتکلیف است و گویا پای تنگ نظری‌هایی هم درمیان است.

سه شنبه‌های خانه قهرمان، مجمع اهل ادب خراسان

محمد قهرمان، از شاعران نامی مشهد، نیز روز‌های سه شنبه جلسه شعری در خانه اش برگزار می‌کرد که به «انجمن قهرمان» معروف بود. این جلسه از سال ۱۳۳۹ تا سال ۱۳۹۲ که قهرمان از دنیا رفت برقرار بود. البته محل برگزاری این جلسه، به دلیل جابه جایی‌هایی که قهرمان داشت، متفاوت بود.

رضا افضلی در «شناخت نامه محمد قهرمان» درباره این انجمن و خانه او نوشته است: «قهرمان سال ۱۳۳۹ [..]به خیابان شاهرضا آمد و در خانه‌ای واقع در کوچه تلفن خانه ساکن شد. او، از اواخر سال ۱۳۳۹، تصمیم گرفت که هر هفته در منزل خود انجمنی دوستانه برپا دارد. دراین باره گفته است: ‘با دوستان شاعر قرار گذاشتم که بعدازظهر‌های سه شنبه در خانه من گرد بیایند و چند ساعتی را با هم باشیم. ’ [..]دوستان وی عبارت بودند از احمد کمال پور، غلامرضا قدسی، ذبیح ا... صاحبکار، علی باقرزاده و جعفر محدث.

[..]یکی از شاعرانی که مدتی پس از تشکیل انجمن قهرمان به آن پیوست محمدرضا شفیعی کدکنی بود. [..]محمد قهرمان هفت بار خانه عوض کرد و جلسات شعرش هم با عوض شدن خانه جا عوض می‌کرد: کوچه تلفن خانه، کوچه باغ سنگی، خیابان‌های ابوسعید، مسعود، شاهرخ، پشت دانشکده علوم و آبکوه، تااینکه سال ۱۳۵۴ ــ به گفته خودش با ‘قرض وقوله’ــ خانه‌ای در خیابان ارم، واقع در خیابان سناباد، می‌خرد و انجمن قهرمان جایی ثابت پیدا می‌کند، تا ۲۵ سال (از ۱۳۵۴ تا ۱۳۷۹).

این انجمن یک خوان دیگر هم داشت و آن وقتی بود که روزبه، پسر بزرگ محمد قهرمان، ازدواج کرد. قهرمان خانه را فروخت و به بولوار وکیل آباد رفت. خانه‌ای دوطبقه خرید، تغییراتی در آن داد، طبقه اول را دراختیار پسرش قرار داد و بزرگ‌ترین اتاق طبقه دوم را، که پنجره هایش به خیابان باز می‌شد، برای محل برگزاری جلسات سه شنبه‌های انجمن درنظر گرفت.»

شفیعی کدکنی منزل قهرمان را «مجمع اهل ادب خراسان» نامیده و اهمیت آن را با این عبارات یادآور شده است: «منزل شاعر، استاد و شعرشناس برجسته روزگار ما، دوست بزرگوارم، محمد قهرمان، که هر هفته اهل ادب در آنجا گردهم جمع اند و دانشکده ادبیات واقعی خراسان است.»

زنده یاد دکتر غلامحسین یوسفی برگزاری انجمن اهل ادب خراسان در منزل قهرمان را چنین تصویر می‌کند: «در یکی از خیابان‌های فرعی غرب مشهد، در خانه‌ای کم وسعت و آرام، در اتاقی کوچک و ساده، روز‌های سه شنبه، عصر، تنی چند از شاعران و دوست داران شعر و ادب جمع می‌شوند. در آنجا از شعر سخن می‌رود. بعضی حاضران سروده‌های خود را می‌خوانند. گاه دیگران صمیمانه به اظهارنظر می‌پردازند. دو سه ساعتی با هم هستند و بعد هرکس پی کار خود می‌رود تا سه شنبه دیگر. آنجا خانه محمد قهرمان، شاعر خراسان، است.»

محمد قهرمان، که ۱۰تیر ۱۳۰۸ به دنیا آمده بود، ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۲ درگذشت و دیگر در سه شنبه‌ها عصر چراغ آن اتاقِ رو به خیابان در بولوار وکیل آباد روشن نشد و جمع شاعران پیر پراکنده‌تر شدند. این خانه گویا هنوز در تملک خانواده قهرمان است و ایشان در آن زندگی می‌کنند، اما می‌شود برای حفظ و احیای آن پیش از آنکه دیر شود اقدام کرد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->