مهدی قرآنی/شهرآرانیوز - شاید اگر میدانستند قرار است با چه صحنهای روبهرو شوند هیچگاه پا به خرابه کوره آجرپزی نمیگذاشتند. از ظاهر خرابه پیدا بود که چندسالی کسی پا به آن نگذاشته است.
قرار بود هردو چاه آب این خرابه را احیا کنند برای همین از صبح درگیرش بودند. چاه میان اتاق متروکهای بود کهنه سقفی داشت و نه دیواری. قَرقَر یک را علم کردند و یکی از چاهکنها داخل چاه رفت. چاه عمیق بود و دستکم صدمتری بود.
از چند متر پایینترش هم غیر از سیاهی قیرگون چیزی به چشم نمیخورد. قرقر کمکم شل شد و چاهکن جوان پایین رفت.
۱۰ متر، ۲۰ متر، ۳۰ مترو ... چاهکن همانطور پایین میرفت. تاریکی و ظلمت چاه انسان را یاد مرگ میانداخت. صدای نفسهای مردم جوان در چاه پژواک پیدا میکرد و با صدای اکو سنگ ریزههایی که به دل ظلمت آن میریخت صحنهای ترسناک را به تصویر میکشید. ۴۰ متر، ۵۰ متر و ۶۰ متر و... چاهکن انگار سفری به دل سیاهچالهای را آغاز کرده بود که خیال تمام شدن نداشت.
مرد جوان به عمق هفتاد متری رسیده بود. تکه پارچههایی که به لباس زنانه شباهت داشت بخش زیادی از قطر چاه را گرفته بود. باید مسیر باز میشد تا برای بالا کشیدن خاک و گل مزاحمتی ایجاد نمیکرد برای همین مرد جوان با کلنگ چاهکنیاش چند ضربه به لباسهای زنانه زد و انگار چیزی شبیه به نیم تنه انسان به پایین افتاد.
در عمق هفتاد متری زمین بود. اگر هم میخواست صدایش به بالا نمیرسید. عمق هشتاد متری؛ هراس بر دلش انداخته بود. بالأخره به کف چاه رسید. حدودا ۱۰۰ متر پایین آمده بود. کف چاه آب زیادی بود و باید کارش را شروع میکرد. پارچهها روی آب بودند همان ابتدا آنها را جمع کرد و داخل دلو ۲ ریخت، اما چیزی شبیه به استخوان با آن بالا آمد. نور کلاهش کمکم کف چاه را روشن کرد. صحنهای که در برابر چشمانش قرار داشت غیر قابل باور بود. چیزهایی شبیه به استخوان کف چاه افتاده بودند. آنجا دیگر محل ماندن نبود و از دوستش خواست تا او را بالا بکشد.
تا به سطح زمین برسد مرد و زنده شد. دوستش حرفهایش را باور نداشت و میگفت خیالاتی شده است. او هرچه میگفت استخوانهای یک انسان را ته چاه دیده است دوستش باور نمیکرد. هر طور بود موضوع به پلیس اعلام شد و طولی نکشید که خرابه کوره آجرپزی جاده سیمان پر شد از خودروهای پلیس و آتشنشانی.
مرد چاهکن از سیر تا پیاز ماجرا را برای مأموران کلانتری مهرگان مشهد تعریف کرد و بعد هم مأموران آتشنشانی با هماهنگی قضایی به دل چاه زدند. حرفهای مرد جوان درست از آب درآمد. استخوانها متعلق به یک انسان بود که داخل چاه افتاده بود.
موضوع کشف جسد پای قاضی احمدینژاد، بازپرس دادسرای مشهد را هم به محل باز کرد و بررسیها آغاز شد. مأموران آتشنشانی استخوانهای به جامانده از جسدی که هویتش هنوز مشخص نبود را به سطح زمین انتقال دادند و جمجمه متوفی هم آخرین قطعهای بود که به این پیکر متلاشی شده ملحق شد.
با توجه به لباسهای به جامانده از متوفی احتمال اینکه او زن باشد مطرح شد، اما استخوانهای درشتش این فرضیه را رد میکرد. به هر حال استخوانها تحویل پزشکی قانونی شد.
بازپرس ویژه قتل عمد دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه دو مشهد درباره این پرونده گفت: بر اساس اظهارات مقنی جسد در میانه چاه گیر کرده و نیم دیگر آن به عمق چاه سقوط کرده بود. چند احتمال درباره مرگ متوفی وجود دارد. اول اینکه امکان دارد متوفی در زمان سقوط که یا سهوی یا عمدی بوده نیمه چاه گیر کرده و، چون کسی نجاتش نداده فوت کرده و جسد به مرور زمان پوسیده شده و نیمه دیگر آن به ته چاه افتاده است. فرضیه دوم هم اینگونه است که متوفی به قتل رسیده و جسد او را فرد یا افرادی به داخل چاه انداختهاند که در عمق شصت یا هفتاد متری گیر کرده و پس از فرایند فساد نعشی نیم تنه به پایین افتاده است. با این حال تا اعلام معاینات پزشکی قانونی فعلا نمیتوان اظهار نظر دقیقی در مورد این پرونده داشت.
قاضی علیاکبر احمدینژاد با اشاره به جنسیت متوفی بیان کرد: جنسیت متوفی هنوز مشخص نیست، اما از شلوار زنانه احتمال اینکه او زن بوده باشد وجود دارد با این حال تا نتیجه نهایی معاینات پزشکی قانونی نمیتوان اظهار نظری داشت.
این مقام قضایی ادامه داد: بنا بر نظر پزشکی قانونی بین یک ماه تا یک سال از مرگ متوفی میگذرد که این موضوع هم با نتیجه آزمایشها مشخص خواهد شد.
۱- قَرقَر: چرخی که روی دهانه چاه بسته میشود و برای بالا کشیدن خاک از ته چاه استفاده میشود.
۲- دلو: سطل لاستیکی که برای تخلیه خاک از چاه استفاده میشود