روایت شهرآرا از ۱۵ ساعت حضور در صف مرکز تعویض پلاک و «نوبت فروشی» از ۱۰۰ هزار تا ۵۰۰ هزار تومان!
نجمه موسویکاهانی/شهرآرانیوز - تا چشم کار میکند، ماشین پشتسر هم ردیف شده است؛ درست مثل قطاری که درحال حرکت در مسیری با پیچوتابهای فراوان و ناپیداست.
از راه که میرسند، اغلبشان برای ارزیابی شرایط، دقایقی از ماشین پیاده میشوند. با یکی دو نفر گپوگفت میکنند. از شرایط موجود ابراز تعجب و گله میکنند و به زعم خود، طرح و برنامههای فنی برای رفع معضل پیشنهاد میدهند.
خوب که از تبوتاب میافتند، متوجه میشوند که یا باید بیشتر از ۱۵ ساعت در انتهای این صف بمانند تا نوبتشان شود یا اینکه سر کیسه را شل کنند و به دلالها باج بدهند تا کارشان زودتر راه بیفتد و یک نوبت «گُل» در ابتدای صف، قسمتشان بشود.
اینجا هم البته بازارگرمی فراوان است و هرکس هرقدر تیغش ببرد، باج میگیرد و جا میدهد! فرقی هم نمیکند شهرستانی باشی یا بومی. کارَت که در این مسیر «گیر» باشد، حرف مرام و معرفت هم معنایی ندارد. بازارگرمیها هم جالب است؛ ابتدا به چهره و ماشینت نگاه میکنند و بعد نرخ را دوبله و سوبله میگویند تا چانه بزنی و دستآخر از همان مبلغ «کف»ی که خودشان با هم توافق کردهاند، کمتر نمیگیرند.
کرونا که از راه رسید، درد و بلایش بهجز جان بیماران و خانوادههایشان و کادر درمان، به جان هرچه فکرش را بکنید، افتاد. صنعت از رونق افتاد. کشاورزی بیرونق شد. جمعهای صمیمانه تعطیل شد. بیکاری برای بسیاری از مشاغل از راه رسید و روزگار خیلیها با خاک سیاه همرنگ شد.
درکنار تعطیلی بسیاری از مراکز خدمات عمومی در کشور و مشهد، یکی از مراکزی که با اوجگیری کرونا، با هدف جلوگیری از شیوع ویروس و رعایت فاصله گذاری اجتماعی از ۲۴ اسفند سال گذشته تا ۶ اردیبهشت امسال تعطیل شد، مراکز تعویض پلاک بود.
بعد از بازگشایی نیز مسئولان مربوط با هدف کاهش بار حضور خودروها در این مراکز، مراجعه خودروها براساس طرح زوج و فرد پلاکها را مدنظر قرار دادند. (طرحی که به گفته سردار هادیانفر، رئیس پلیس راهور کشور، قرار است امروز لغو شود)، با این حال وضعیت تعویض پلاک در این مراکز آنگونه که گفته میشود، مطلوب نیست و شنیدهها حاکی از آن بود که علاوهبر تشکیل صفهای بسیار طولانی و از ساعتها قبل در خیابانهای منتهی به این مراکز، دلالها به این بازار نیز نفوذ کرده و برای «جافروشی» کیسه دوختهاند.
اینکه صنف محترم دلال در هر رسته و شغلی که بوی واسطهگری، دلالی و تیغ زدن مردم را میدهد، وارد میشوند، مسئله تازهای نیست، اما جالب است که آنها از نوبتفروشی یا به قول خودشان جافروشی در صفهای تعویض پلاک هم نمیگذرند. برای بررسی میدانی آنچه شنیدهایم، راهی خیابان کارگر میشویم تا وضعیت اصلیترین مرکز تعویض پلاک در استان را بررسی کنیم با این توضیح که «پی» ساعتها ماندن در صف تعویض پلاک را به تن مالیدهایم.
نوبت از روز قبل
عقربهها به ساعت ۱۶:۳۰ رسیده و ساعت کاری مرکز تعویض پلاک به اتمام رسیده است که وارد خیابان کارگر میشویم. برای روز بعد حدود ۲۰ ماشین از حالا صف بستهاند. بیشتر برای ارزیابی شرایط و گفتگو با همسایگان مرکز تعویض پلاک آمدهایم و از صفی که میبینیم، غافلگیر شدهایم. بهجز خودروهایی که در صف هستند، اندک خودروهای عبوری از این خیابان میگذرند و خبری از تردد عابرپیاده نیست.
با گذشت یک ساعتونیم از حضور ما، تعداد خودروها به عدد ۷۰ میرسد. نزدیک غروب است و آخرین شعلههای خورشید در آسمان خودنمایی میکند. با نزدیک شدن به زمان افطار، تردد خودروها بیشتر میشود و شمار خودروهایی که به انتهای صف میچسبند، زیادتر. برخی خودروها درست در فاصله چند سانتیمتری از خودروی جلویی، توقف کردهاند، اما برخی رانندگان با فاصله زیادی (به اندازه نصف خودرو) از خودروی جلویی پارک کردهاند و هنوز نمیدانیم فلسفه این کار چیست.
تعطیلی؛ دلیل شلوغی این روزها
روبهروی صف خودروها و مسیر آن سوی خیابان، پارکی خطی قرار دارد و رفتهرفته به شمار خانوادههایی که قرار است افطار را در این پارک صرف کنند، اضافه میشود. تعداد زیادی از میهمانان این پارک را اهالی همین محله تشکیل میدهند، بنابراین برای گفتگو با آنها راهی آنسوی خیابان میشوم.
خانم جوانی که همراه خانواده آمده و زیرانداز و سفره افطار را از حالا پهن کرده است، میگوید: صف تعویض پلاک همیشه شلوغ بوده است؛ مخصوصا اسفند، ولی شلوغی تا این حد، مربوط به بعد از عید است که طرح زوج و فرد گذاشتهاند و خیلی از خودروها از مدتها منتظر بازگشایی و تعویض پلاک هستند. فکر میکنم این ازدحام بیش از حد بیشتر بهدلیل تعطیلی طولانیمدت مرکز تعویض پلاک است و در یکیدو هفته آینده اوضاع کمی بهتر شود.
آسمان رفتهرفته چادر سیاهش را پهن میکند و زمان افطار از راه میرسد. پارک خطی جای سوزن انداختن نیست. در این سوی خیابان هم برخی مراجعان با خود فلاسک چای و افطاری مختصری آوردهاند و ترجیح میدهند در ماشینهایشان افطار کنند.
از ۱۰۰ تا ۱۷۰ هزار تومان
دقایقی از افطار گذشته است که بهسمت انتهای صف میروم. در انتهای صف به طرف سه راننده که در پیادهرو بولوارتوس ایستادهاند، میروم. برای اینکه بدانم دلالها از چه زمانی فعالیتشان را آغاز میکنند، از یکی از آنها میپرسم اگر بخواهم زودتر نوبتم بشود، آیا کسی هست که برایم نوبت بگیرد؟
یکی از رانندهها از داخل ماشینش، خطاب به من میگوید: اینجا دلال زیاد است که نوبت بفروشد، اما شما چرا پول بیخود بپردازید؟ ماشینتان را در صف بگذارید، قفلش کنید و بروید و ۷ صبح اینجا باشید تا نوبتتان نپرد. من هم ماشینم را در صف انتظار میگذارم و میروم.
حالا عقربهها به ساعت ۱۱ شب رسیده است. رفتهرفته به تعداد کسانی که میخواهند به صف تعویض پلاک بپیوندند، افزوده میشود. دوباره صف را بررسی میکنم. تعدادی خودرو همچنان با فاصله زیادی از خودروهای جلویی پارک شده است. از یکی از رانندگانی که در پیادهرو مشغول سیگار کشیدن است، فلسفه این کار را میپرسم و میگوید: بعضی دلالها هر شب دو ماشین میآورند و با فاصله زیادی از سایر خودروها پارک میکنند، طوریکه دو خودرو جای چهار خودرو را بگیرد. هدفشان هم مشخص است؛ اینکه فردا صبح به من و شمایی که از همهجا بیخبر، برای تعویض پلاک آمدهایم، «جا» بفروشند.
درمیان شلوغی بیانتهای صف خودروها، خانمی میانسال بههمراه دختر جوانش، شیشه خودروی جمعوجور کرهایاش را پایین کشیده است و با ناامیدی درحال نگاه کردن به صف خودروهاست. در همین حین راننده یک پژوی فرسوده ۴۰۵ درحالیکه ماشینش را با فاصله از خودروی جلویی پارک کرده است، از ماشین پیاده میشود و خطاب به وی میگوید: اینجا را قبلا گرفتهام. اگر میخواهید، ماشینها را کمی جابهجا کنم تا ماشین شما هم جا بشود. هزینهاش میشود ۱۰۰ هزار تومان.
راننده خودروی کرهای قبول میکند و میگوید: پس جا را برای من نگه دارید تا صبح که میآیم و راننده ۴۰۵ ادامه میدهد: اینجا اول صف است و نیمساعت اول صبح، کار شما راه میافتد. نرخ صبح ۳۰۰ تومان است، ولی اگر الان ماشینتان را بگذارید، فقط ۱۰۰ تومان میگیرم.
توافق حاصل میشود. راننده ۴۰۵، خودرویش را جابهجا میکند و همانطور که این کار را میکند، از بازارگرمی هم غافل نمیشود و ادامه میدهد: تا ۵۰۰ هزار تومان هم نوبتها فروخته میشود.
یکی از رانندگانی که در پیادهرو ایستاده است، تعجب من را که میبیند، میگوید: البته اینها بازارگرمی است. افرادی که چندبار ماشین معامله کردهاند و گذرشان به مرکز تعویض پلاک افتاده است، میگویند که دلالها بسته به نوع ماشین، از مشتریها از ۱۰۰ هزار تومان تا ۱۷۰ هزار تومان میگیرند و تا حالا هیچکس ۵۰۰ هزار تومان پول نداده است.
مشتریها؛ خانمها و رانندگان شهرستانی
به ساعت ۱۲ شب رسیدهایم. راننده یک خودروی سمند که معلوم است از وضعیت این صفها خوب اطلاع دارد، میگوید: بیشتر، خانمها و افراد پولدار با ماشینهای مدلبالا حاضرند برای نوبت پول بدهند؛ البته شهرستانیهایی هم که پلاک مشهد دارند و نمیتوانند تا پسفردا برای نوبتدهی زوج یا فردشان صبر کنند، هزینه جا را میپردازند.
درحال طی کردن مسیر از ابتدای صف بهسمت انتهای آن هستم. مالکان بسیاری ترجیح میدهند داخل خودروشان بمانند. داخل برخی خودروها هم دوسه نفر نشستهاند و مشغول صحبت یا سیگار کشیدن و تخمه خوردن هستند. برخی رانندهها هم در خودروی خود، صندلی جلو را خواباندهاند و پتو را تا زیر گردن کشیده و به خواب رفتهاند. درکنار یکی از خودروها، رانندهای درحال قربانصدقه رفتن رانندهای دیگر است و میگوید: «داداش! خدا خیرت بدهد، مشکلی پیش آمد، همین که تک بزنی، من سریع برمیگردم. زود برمیگردم.» و شماره تماسی را که روی کاغذ نوشته است، به راننده مدنظر میدهد و پیاده از محل دور میشود.
هماهنگی تلفنی برای «جافروشی»
دور دومی است که مشغول قدم زدن و ارزیابی صف بلندوبالای خودروها هستم که صدای مکالمه یکی از دلالها توجهم را جلب میکند: «داداش! شما اول صبح اینجا باش. ۲۵۰ تومان هم بدهی، بس است. ۵۰ هزار تومان مهمان ما باش.»
تلفنش هنوز قطع نشده است که تماس دوم برقرار میشود: «الان اگر بیایید، ۱۵۰ هزار تومان، اما صبح با همان نرخی که گفتم، در خدمتتان هستم.» معلوم است که بازارش سکه است. ساعت به ۲ بامداد رسیده است. مقابل کلانتری ۲۲ آبکوه در انتهای خیابان کارگر، از سربازی که جلوی در کلانتری ایستاده است، میپرسم اگر ماشینم را در صف تعویض پلاک بگذارم، امنیت دارد و او میگوید: ما دو تا گشت داریم که تا صبح در محدوده هست. تا الان که اتفاقی نیفتاده است، اما ماشین کنار خیابان را خودتان بهتر میدانید که امنیتش خیلی تضمینشده نیست.
وضعیت تا صبح تغییر خاصی نمیکند، فقط حوالی ساعت ۵ ماشینی از راه میرسد. راننده درمورد نرخ سوال میکند و میرود.
شاید نوبت برسد
صبح شده و دقایقی از ۷:۱۵ گذشته و درِ مرکز تعویض پلاک، باز شده است و خودروها با رعایت نکات بهداشتی وارد میشوند. یکی از رانندگان که معلوم است خریدوفروش خودرو شغل دائمیاش است، میگوید: اگر بهجای صبح زود، ساعت ۱۲ بیایید، امکان دارد تا ساعت ۳ کارتان تمام شود، اما ریسکش بالاست و این احتمال وجود دارد که نوبت به شما نرسد؛ البته این نکته هم مهم است که معمولا بعد از تعویض پلاک، مراحل سند زدن هم هست و اگر کار را برای ظهر بگذاریم، معامله یک خودرو چند روز زمان میبرد.