مرجان اسماعیلی - با آغاز هر فصل نو، چیزهای زیادی دور و بر ما تغییر میکند. امروز خانم الهی، معلم کلاس سوم، از بچهها خواسته است دربارهی چیزهای تازهای که در فصل پاییز دیدهاند صحبت کنند.
مینا: دیروز پدرم باغچهمون رو بیل زد.
برگها و شاخههای خشک رو هم جمع کرد.
نازنین: مامان من داره سبزی خشک میکنه برای آش و سوپ.
مهرانه: خالهم گفته برای من و برادرم شالگردن و کلاه میبافه.
ستایش: تو باغ پدربزرگم یه عالمه برگهای زرد و نارنجی ریخته. من و بابام عکس گرفتیم با هم.
زهرا: ما امشب سوپ کدوحلوایی داریم. مامانم میگه برای سرماخوردگی خوبه.
بهار: خانوم! ما بخاری اتاقمون رو تمیز کردیم و بابامون هم دودکش را بررسی کرد تا درست کار کنه و اتفاق بدی نیفته.
مهرانه: مادربزرگ من یک ظرف سنجد برامون آورده. میگه سنجد برای فصل سرما خوبه.
خانم معلم: آفرین بچهها! چقدر خوب به همه چیز دقت کردین.
نیلوفر: دیروز یه لبوفروش دیدم تو خیابون.
زهرا: خانوم، ما هم بلالفروش دیدیم. ازش یه بلال خریدیم.
ریحانه: خانوم الان دیگه ساعت ۵ هوا تاریکه. تابستون تا ۸ هنوز روز بود.
خانم معلم: حالا که پاییز با دست پر اومده، هفتهی دیگه یه جشن پاییزی بگیریم. به نظرتون برای جشن چه کارایی بکنیم؟