به گزارش شهرآرانیوز؛ فرمول تهیه الماس از نفت، همان اول کار شکست خورد. مهرجویی آغاز خوبی با «الماس ۳۳» نداشت. اما پس از «گاو» همه چیز تغییر کرد. مهرجویی با قصه گاو مش حسن بود که مهرجویی شد. گاو مش حسن که مُرد، موج تازهای در سینمای ایران به راه افتاد. سال ۱۳۴۸ بود.
داریوش مهرجویی با قصهای از غلامحسین ساعدی به سینما برگشته بود و حالا همه نگاهها را به خود جلب کرده بود. همه منتظر آثار بعدی او بودند. «آقای هالو»، «پستچی»، «دایره مینا» و «مدرسهای که میرفتیم»، هرکدام جلوه تازهای از هنر فیلم سازی مهرجویی را عیان میکرد. اما با «اجاره نشین ها»، قشر گسترده تری از مخاطبان سینما را با خود همراه کرد.
کمدی درامی که در زمان خودش پیشرو بود. فیلمی با درونمایههای اجتماعی در قالب قصهای کمدی که در هر لحظه بیننده را شگفت زده میکرد. قصه آپارتمان فرسودهای که وقتی طعمه طوفان و باران شد، کسی توی سینما پلک نمیزد. هنوز مردم گرم سرنوشت اجاره نشینها بودند که «هامون» با ژانر تازهای به سینماها آمد. جنون حمید هامون و مرور کابوس گونه زندگی عاشقانهای که داشت، سلیقه سینمایی مخاطب دهه ۶۰ را به سمت و سوی تازهای میل میداد.
فیلمی با استعارههای بسیار که وامدار بازی درخشان خسرو شکیبایی بود. وجه مشترک تمام فیلمهای موفق مهرجویی، اقتباس از داستانهای درخشان ادبیات ایران و جهان بود. مهرجویی خیلی خوب میدانست چطور قصههای خارجی را ایرانیزه کند و در قالب شخصیتهای باورپذیر به روایت تازهای دست یابد. بعد از توفیق در فیلم هامون بود که «سارا» با اقتباس از خانه عروسک ایبسن ساخته شد. «پری» را با نیم نگاهی به فرنی و زویی سالینجر ساخت و «لیلا»، از دل قصهای به قلم مهناز انصاریان بیرون آمد.
شاید کمتر کسی بداند، «درخت گلابی»، برگرفته از داستانی با همین نام از گلی ترقی ساخته شده و «میهمان مامان» با آن فضای ایرانی دل نشین که هر بار تماشای آن، تازگی خودش را دارد، برگرفته از قصه هوشنگ مرادی کرمانی بود. هرچند دهه ۸۰ به بعد، مهرجویی دیگر آن مهرجویی روزهای اوج نبود، اما به واسطه اعتباری که در سینمای ایران داشت، هر بار مخاطبان بسیاری را به سینما میکشاند. فیلمهایی که عموما به قلم همسرش وحیده محمدی فر نوشته میشد و مهرجویی، شیفته این همکاری صمیمانه بود. آن چنان که «لامینور» را مشترک با همسرش نوشت بی آنکه بداند این آخرین کار مشترک آن هاست.
سایه اسم داریوش مهرجویی آن قدر بزرگ است که زنی در جایگاه همسر او، به زحمت میتواند فارغ از نام او، از مسیر موفقیت هایش بگوید. تا پیش از آن فاجعه خون بار، کمتر کسی چیزی از وحیده محمدی فر میدانست. محمدی فر فارغ التحصیل رشته روان شناسی بود. درسش که تمام شد به عنوان مسئول روابط عمومی و تبلیغات کتاب اول فعالیت میکرد و عمدتا به واسطه ساخت تیزرهای تبلیغاتی با بزرگان سینما همکاری داشت. ازدواج او با داریوش مهرجویی از دل همین همکاریها شکل گرفت.
بعدتر او همانی بود که یک بار هم با نقشی کوتاه در فیلم لیلا برابر دوربین مهرجویی قرار گرفت، اما در حقیقت یک طراح لباس و دستیار کارگردان بود که از سال ۱۳۷۵ داشت در فضای سینما فعالیت میکرد. سال ۱۳۷۷ یک اپیزود فیلم نامه «داستانهای جزیره» را نوشته بود و بعدتر با نگارش مشترک فیلم نامه «مهمان مامان»، توانمندیهای خود در زمینه نویسندگی را اثبات کرد آن چنان که برای نگارش این اثر برای بهترین فیلم نامه در بیست و دومین دوره جشنواره فیلم فجر، نامزد دریافت سیمرغ بلورین شد.
عنوانی که هشت سال بعد نیز برای نگارش فیلم نامه «نارنجی پوش» به خود اختصاص داد و در این میان، دستی در تولید بیش از هشت مستند کوتاه نیز داشت. اما نام او گره محکمی با نام مهرجویی خورده بود. زندگی حرفهای و آرامی که با حضور دخترشان مونا، یک خوشبختی بزرگ بود. آرامشی که رفته رفته به سمت طوفانی مهیب میرفت.
۱۵ مهر سال ۱۴۰۲ است. وحیده محمدی فر با کلماتی که از وحشت میلرزند، پستی در صفحه شخصی اش منتشر کرده که خبر از دو مورد دستبرد از منزل شخصی و تهدیدات پیاپی میدهد. خبری که ۲۲ مهر همان سال در خبرگزاریها پیچید، مثل یک فیلم سینمایی ترسناک همه را شوکه و مبهوت کرده بود، اما حقیقت داشت. نه کسی تکذیب کرد نه کسی تصحیح کرد. همه چیز سیاه و وحشت بار و متحیرکننده بود. وحیده محمدی فر و داریوش مهرجویی در ویلای شخصی خود واقع در زیبادشت شهرستان فردیس به قتل رسیده بودند.
قتلی دل خراش در اثر اصابت پیاپی ضربات سلاح سرد در ناحیه گردن و دیگر اعضای بدن. جزئیات پرونده، لحظه به لحظه حقایق تلخ تری را بر ملا میکرد. اما آنچه ناامید کننده بود، انگیزه مبهم عاملان قتل بود. قاتلانی که نه فقط یک زندگی که یک جریان سینمایی تاریخ ساز را در ایران سلاخی کرده بودند. چند روز پس از وقوع فاجعه، رئیس کل دادگستری استان البرز از شناسایی متهمان پرونده خبر داد.
بنا به شواهد موجود در صحنه قتل، اعم از اثر انگشت و بزاق دهان، چهار نفر از افراد حاضر در صحنه دستگیر شدند و به مرور اختلافات شخصی دو نفر از آنها با مقتولان آشکار شد، اما اختلافات مالی هرگز نمیتوانست انگیزه محکمی برای قتلی چنین فجیع و دل خراش باشد و به نظر میرسید متهمان، اجراکننده اوامر شخص دیگری بوده اند.
پرونده تا امروز که یک سال از مرگ ناباورانه داریوش مهرجویی و همسرش میگذرد، همچنان باز است و آنچه مسلم است وجود انگیزهای بسیار محکم پشت این جنایت هولناک است که هنوز برملا نشده است. با این همه، سینمای ایران دیگر داریوش مهرجویی ندارد. حفره غم انگیزی در قلب جامعه هنری ایران که با کارکشتههای هیچ نسلی پر نمیشود.