به گزارش شهرآرانیوز؛ خیلی مواقع برای تعریف واقعهای که ممکن است در آینده نزدیک برای خودمان یا دیگری اتفاق بیفتد، احساساتمان دستخوش رفتارهایی همراه با هیجانهای کاذب، نگرانی و اضطراب، ناامیدی و یأس و... میشود. در چنین موقعیتهای مشابهی آنهایی که کنترل رفتار خود را به دست ندارند به جای آنکه واقع بینانه شرایط را پیش ببرند به برخی اقدامات اشتباه از جمله از کاه کوه ساختن، انتقال نگرانی به افراد دیگر حالا با صحبت کردن، نشان دادن مستنداتی، چون عکس و فیلم، شایعه پراکنی و... دست میزنند.
خانواده را به عنوان یک اجتماع کوچک در نظر بگیرید. خیلی مواقع غافل از حضور کودکان در اطرافمان هستیم. گروهی که بیشتر از بزرگ سالان در معرض آسیب هستند. در این شماره بنا داریم در مورد بزرگ نمایی و نظرات غیر اصولی و کارشناسی نشده قبل از هر پیشامدی و تأثیرات منفی که ممکن است در ذهن کودکان برجای بگذارد بیشتر بگوییم.
هرگاه واقعهای ناگوار پیشامد به کودکان دروغ نگویید. موقعیت را طوری توصیف نکنید که به ادراک و فهم کودک توهین شود.
ممکن است یک بیماری بزرگ در بین عموم شیوع پیدا کند، به هیچ عنوان از جملاتی مثل «همه این حرفها دروغ است»، «کی گفته این بیماری به کشور ما میرسد؟»، «اصلا بچهها این بیماری را نمیگیرند» و... استفاده نکنید.
یادتان باشد هر چیزی که یک فرد را آرام میکند، ممکن است تا حد کمی موجب رفع اضطراب و بی قراری شود.
اگر کودکی از تصادف پدرش که شغلش راننده خودروهای سنگین در جاده است مطلع شود، به جای کنجکاوی و ایجاد هرج و مرج در خصوص ابعاد تصادف، او را در آغوش بگیرید و بگذارید احساساتش را خالی کند. اگر متوجه ترس او شدید با او احساس هم دردی کنید. از او بپرسید چه چیزی در این شرایط خوش حالش میکند؟
بعد از شنیدن احساسات کودک مضطربتان که از ترسی رنج میبرد، سؤال بپرسید و مطمئن شوید در ذهن او چه میگذرد. از جزئیات بپرسید. یادتان باشد سؤالات شما بیش از جوابها اهمیت دارد.
ممکن است تصویری دل خراش در فضای مجازی دیده باشد. در این موقعیت نظر شخصی اش را از او بپرسید، مثل اینکه تو در مورد این تصویر چه فکری به ذهنت آمده؟ از چه چیزی بیشتر ترسیدی؟ چه شد که این تصویر نظرت را به خود جلب کرد؟ دوست داری در حال حاضر چه کار کنیم که تصویر را فراموش کنی؟
بهتر است شرایط گفتگو با کودک را به گونهای رقم بزنید که احساس کند اوضاع در هر شرایطی نمیتواند مثل قبل باشد و طبیعی است که ترسیده است. باید طوری وانمود کنیم که احساس کند در هر شرایطی از او محافظت میکنیم.
ممکن است از آوارگی کودکان زلزله زده نگران شود و تصور کند اگر خودش در این شرایط قرار بگیرد چه کاری باید انجام دهد. جوری با او صحبت کنید که تصور کند نقطه امن او هستید و مثل همیشه میتواند روی شما حساب کند.
وقتی خواسته یا ناخواسته کودکی ذهنش درگیر اتفاقات ناگوار میشود که حل و فصلش از حوزه خانواده خارج است، مثل کشتار زنان و بچههای غزه این گونه او را آرام کنید که نگران نباش، کسانی هستند که از حق مظلومان دفاع کنند.
وقتی تصاویر جنگ را در تلویزیون میبیند، اجازه بدهید احساس تنفرش را به کشور ظالم به زبان بیاورد، وقتی میگوید قادر است آنها را از صفحه زمین محو کند او را تأیید کنید. اگر این سؤال برایش پیش آمد که کی این ماجرا تمام میشود در پاسخ جواب قطعی ندهید، اما او را مطمئن کنید که دست اندرکاران کشور و تمام مردم و اعضای خانواده تمام تلاش خود را میکنند که اوضاع بهتر شود.
برای کم شدن از شدت ترس و نگرانی در کودکان گریزی بزنید به خاطرات کودکی تان، اینکه زمانی که شما هم خردسال بودید از خیلی چیزها میترسیدید.
خاطره گم شدنتان در بازار محلهای نزدیک خانه را بازگو کنید که همسایه مهربانتان شما را دیده و به خانه تان آورده بود. در طول راه برایتان خوراکی خریده بود. یادتان باشد کودکان عاشق شنیدن خاطرات داستان گونه پدر و مادرهایشان هستند. با این کار طی چند دقیقه آنها را از جهان ترسناک دور میکنید.
به خاطر آرامش روحی و حتی جسمی کودکتان پیگیر اخبار پیش روی او نباشید. به بهانه مطالعه یا استراحت به داخل یک اتاق دیگر بروید و با هدفون اخبار را گوش کنید یا در فضای مجازی بچرخید. با این کار به او میفهمانید که تو مخاطب اخبار نیستی.
اگر در مدرسهای تعدادی کودک بر اثر آتش سوزی سوخته اند، این نگرانی را که ممکن است در مدرسه آنها نیز این اتفاق بیفتد به آنها منتقل نکنید. البته در این راه مدارس باید به کمک خانوادهها بیایند و مانع از انتشار اخبار بد در بین دانش آموزان شوند.
دکتر حسین سلیمان پور
روان شناس
یکی از نکات مهمی که به جرئت میتوان گفت مغفول واقع شده و کمتر به آن توجه میشود، سیستم عصب شناختی آدم هاست. سیستم فعالی که ریشه در ژنتیک دارد. وقتی یک موضوع وارد این سیستم میشود، مغز آن را چند برابر میکند و واکنش بیشتری به آن نشان میدهد.
حالا در این بین اگر فردی در حالت معمولی از اضطراب رنج میبرد وقتی در موقعیتی خاص مثل هجمه اخبار قرار میگیرد منفی نگر نیز میشود. معمولا چنین افرادی دارای وسواسهای فکری نیز هستند. وسواس به این معنی که مدام افکاری در ذهنشان میآید و میرود و فرد قادر نیست جلو رفت و آمد آنها را بگیرد. در ادامه این روند، نیم کره راست مغز که در آن احساسات فعال است، به نگرانی و اضطراب فرد دامن میزند.
حالا تمام این موارد را در کنار هم بگذارید و به عنوان نمونه یک خانواده را که سرشار از رفتارهای پرخطر است به آنها اضافه کنید. وقتی در چنین شرایطی قرار میگیرند، چون از قبل اعضا نسبت به یکدیگر بی اعتماد هستند و آموزشهای لازم را ندیده اند اوضاع حادتر میشود.
برای رویارویی با پیشامدها و آماده کردن افراد یک خانواده برای شنیدن و درک یک حادثه باید از رویکرد نصیحت گرانه، تکه پرانی، برجک زدن و ... فاصله گرفت. اگر شرایطی مشابه آنچه گفتیم دارید بهتر است درمان را آغاز کنید.
البته این نکته را هم گوشزد کنیم که علم روان شناسی ثابت کرده است مشکلات تغذیهای مثل فقر آهن، بیماریهایی مثل تیروئید یا دیابت، دوران قاعدگی و... بر خلق و خوی افراد تأثیر میگذارند و باعث میشوند ناخواسته هیجاناتی را به دیگران منتقل کنند.
توصیه این است که چنین افرادی در زمان حال زندگی کنند. سیر در گذشته باعث میشود که مدام خود را سرزنش کنند که چرا خیلی از راهها را امتحان نکرده اند و اگر در آینده غرق شوند دچار اضطراب شدید میشوند.
شرایط کنونی را در نظر بگیرید، خیلیها نگرانی از جنگ را در سر میپرورانند و از شدت نگرانی سعی دارند این اضطراب را به دیگران منتقل کنند. به عنوان نمونه پدری از محل کار به خانه میآید و بی ملاحظه به کانون گرم خانواده، در مقابل اعضای آن به خصوص کودکان درباره اخبار خوانده و شنیده شده اظهار نظر میکند و نگرانی هایش را به اعضا منتقل میکند. در حالی که این رفتار کاملا اشتباه است، زیرا ممکن است باعث چالش ذهنی منفی در کودکان شود.
پدر و مادر به عنوان بزرگتر هر خانوادهای باید در شرایط غیرعادی و خطرناک همراه خانواده باشند نه اینکه روبه روی اعضای خانواده بایستند. اوضاع باید به گونهای پیش برود که کودک در محیط خانه احساس راحتی کند و به جای پنهان کردن ترس هایش، راحت در مورد آنها صحبت کند.
به عنوان نمونه از اینکه در مورد بحث داغ روز چه حسی دارد؟ اندازه نگرانی اش چقدر است؟ و ... نظرش را جویا شویم و بسیار مهم است که در تمام لحظاتی که با او صحبت میکنیم احساس درک متقابل به او بدهیم.
برای خیلیها عادی است که در هر شرایطی دیگران را مجاب کنند. در حالی که این رفتار جواب نمیدهد. وقتی به اشتباه یک پیشامد را پر و بال داده ایم و اثرات منفی آن را در اعضای خانواده مشاهده کرده ایم، به جای آنکه حرف و سؤال را قطع کنیم یا راه نصیحت را پیش بگیریم، شنونده خوبی باشیم و با الفاظ و اشارههایی به معنای تأیید و درک کردن، آنها را همراهی کنیم و در لابه لای حرف هایشان بیان کنیم که ما هم این نگرانی را داریم.