صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

از سکوی قهرمانی تکواندوی جهان تا مسافرکشی در مشهد

  • کد خبر: ۲۹۹۹۴
  • ۲۲ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۹:۰۱
  • ۴
نبود حمایت از ورزشکاران حرفه‌ای، نایب قهرمان تکواندوی جهان را راننده تاکسی کرد
محمدناصر حق‌خواه/ شهرآرانیوز - چند روز پیش خبری از کتک خوردن یک بیمار مبتلا به سوءمصرف مواد مخدر در یکی از کمپ‌های ترک اعتیاد در رسانه‌ها منتشر شد که بیشتر ارزش آن به دلیل ادامه خبر بود، جایی که می‌فهمیدیم فردی که کتک خورده در اوایل دهه ۹۰ در رشته کشتی تا قهرمانی آسیا هم پیش رفته بوده است!
 
این خبر را بگذاریم کنار خبری که امروز در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌شد: «سروش احمدی، دارنده ۱۴ مدال بین المللی در رشته تکواندو و نایب قهرمان جوانان جهان، این روز‌ها با مسافرکشی روزگار می‌گذراند.»

همه می‌دانیم که ورزش حرفه‌ای یک کار تمام‌وقت شمرده می‌شود و قهرمانان اگر بخواند در این مسیر بمانند، نیازمند حمایت ویژه هستند. اما متاسفانه به جز فوتبالیست‌ها، تقریبا هیچ‌کدام از ورزشکاران دیگر رشته‌ها دل خوشی از وضعیت مالی خود ندارند و همیشه با غم نان دست به گریبانند.
به همین بهانه در مطلب امروز به ورزشکارانی که با فاصله کوتاهی از اوج دوره قهرمانی شان از ورزش حرفه‌ای فاصله گرفته اند یا ترجیح داده اند که ادامه زندگی حرفه‌ای شان را در خارج از کشور سپری کنند می‌پردازیم. همچنین سعی می‌کنیم کمی به دلایل تصمیمشان فکر کنیم و به مقاصد و انگیز ه هاشان نزدیک شویم.

دیر و زود، سوخت و سوز
تا چند سال پیش، معمولا بیشتر گزارش‌هایی که از وضعیت بد مالی ورزشکاران منتشر می‌شد، درباره زندگی پیش کسوتان ورزش‌هایی بود که بودجه کمی داشته اند. بودجه کم در دوره ورزش حرفه‌ای باعث شده است پیش کسوتانی که غیر از ورزش کار دیگری برای انجام دادن بلد نیستند و در دوره ورزش حرفه‌ای هم پول زیادی پس انداز نکرده اند، در مضیقه مالی به سر ببرند. همیشه دست فروش پیری که مثلا ۲ بار قهرمان آسیا شده یا در رقابت‌های جهانی خوش درخشیده برای خبرنگاران و رسانه‌ها و به تبع آنان مردم جذاب بوده است. چند سالی است، اما لنز دوربین‌ها و سر میکروفون‌ها به سمت کسان دیگری نشانه رفته است، آدم‌هایی که تازه باید دوره اوج و ثمردهی ورزششان را ببینیم و برای کشورمان افتخار کسب کنند، اما یا مشغول کاری غیر مرتبط اند یا با افسردگی و وضعیت بد روحی روزگار می‌گذرانند و یا اینکه ترجیح داده اند از کشور بروند و در خارج به زندگی شان ادامه دهند. ماجرای این روزها، هم زود رفتن ورزشکاران از کشور (یا از ورزش حرفه ای) است و هم سوخت و سوز شدیدی که دارد، چون از دست دادن جوانانی که برای ورزش کشور کارآمد هستند، یک باخت بزرگ است. اما دلیل این رفتن‌ها چیست؟

رفتن یا رفتن!
در این زمینه خاص ما ۲ نوع رفتن داریم؛ یکی کسانی که می‌روند و عطای ورزش حرفه‌ای را به لقای آن می‌بخشند و دسته دیگر کسانی که از کشور می‌روند و تابعیت کشور دیگری را می‌گیرند و معمولا خبرسازترند. دسته دوم کسانی مثل کیمیا علیزاده و سعید ملایی و سامان‌طهماسبی هستند که رسما از ایران رفته اند و تابعیت کشور‌های دیگری را پذیرفته اند. این افراد معمولا به دلایلی غیرورزشی رفته اند؛ یا به دلیل سازگاری نداشتن با قوانین داخلی یا بعضی از عرف‌های جاافتاده در ورزش ایران، مثل کیمیا علیزاده و سعید‌ملایی؛ عده‌ای هم به دلیل شرایط بد مالی و نبود توجه و امکان موفقیت بیشتر با وجود رقبای کمتر، مثل سامان طهماسبی.
دسته اول، اما کسانی هستند که بی مهری‌ها و بی توجهی مسئولان و شرایط بد مالی آنان را از نیمه راه ورزش قهرمانی برمی گرداند. ماجرای هر ۲ گروه باعث افسوس است. باید به آنان توجه کرد، ولی می‌دانیم که بعضی هنجار‌ها و قوانین رسمی را نمی‌توان تغییر داد؛ در عوض، بی مهری مالی و بی توجهی عرف و قانون نیست و می‌توان عوضش کرد. نوجوان زیر ۲۰ سالی که قهرمان آسیا یا حتی جهان می‌شود، اما از کوچک‌ترین مزایای مالی بی بهره است و حتی برای استقبالش به فرودگاه نمی‌آیند، یا بعد از استقبال و گرفتن عکس یادگاری هیچ برنامه و چشم اندازی برایش تعریف نمی‌کنند، باید هم روزی همه چیز را فراموش کند و یک نرم افزار تاکسی اینترنتی روی تلفن همراهش نصب کند.

مردم چه می‌گویند؟
اما در برابر این فهرست بلندبالا از کسانی که رفته اند یا همه چیز را رها کرده اند، واکنش مسئولان طبق معمول جملاتی مثل این است: «ما حمایت می‌کنیم، ما نوکر ورزشکارانیم، وظیفه ما همین است، قطعا سازوکار‌هایی اندیشیده ایم و....»، اما مردم در فضای مجازی و در واکنش به اخباری از این دست واکنش دیگری دارند که بعضی از این واکنش‌ها خیلی جالب است. چند کاربر در واکنش به خبر مسافرکش شدن یک قهرمان بین المللی از بی انگیزه شدن خودشان و فرزندانشان در پیگیری ورزش حرفه‌ای نوشته اند و یکی شان با تأکید گفته است که فرزندش را از کلاس شنای حرفه‌ای که می‌رود بازخواهد داشت. کسی نوشته است: «من خودم باشگاه دارم، بگویید بیاید پیش من تا دوباره بدنش را بسازیم!» و کاربری هم گفته است: «احتمالا ژن خوب ورزشی نداشته و بدنش افت کرده است!»
به هرحال چه با تأسف و چه به طنز به ماجرا نگاه کنیم، رفتن ورزشکارانی که می‌توانستند سال‌ها برای ما افتخار کسب کنند تلخ و غم انگیز است.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
نادر
۱۶:۵۵ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۳
اگراقازاده بودقطعاجاش توبهشت بود
نادر
۱۶:۵۵ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۳
اگراقازاده بودقطعاجاش توبهشت بود
نادر
۱۶:۵۵ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۳
اگراقازاده بودقطعاجاش توبهشت بود
ناشناس
۰۰:۲۴ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۳
دیریست که مردم دراین جامعه مرده اندوهیچ ارزش واختیاری ندارند