وقتی جرمی اتفاق میافتد، عمد باشد یا خطا و سهو، فرقی نمیکند. جرم، عقوبت دارد. دستی که بیجا دراز شود، به حلقه دست بند پلیس خواهد رسید. سرش به دیوار قانون خواهد خورد. پایش هم به حکم قاضی، به پشت میلههای زندان باز خواهد شد. این یعنی جامعه، حساب و کتاب دارد. هم درباره حق افراد و هم حقوق جامعه. قانون نوشته میشود تا کسی بی قانونی نکند. عدالت وضع شده است تا اگر کسی گردن کشید، به تعظیم کشیده شود. زندان، یک اجبار است برای کسانی که به رضا، حق مردم را نمیدهند. یک مجازات است برای بزه ارتکابی؛ اما پایان زندان و آزادی فرد، یعنی سفید شدن دفتر حساب و بری شدن ذمه اش.
کسی که مجازات کشیده، تاوان گناه را داده و علی الحساب، تسویه شده است، حق اوست که بتواند دوباره زندگی را از اول خط پی بگیرد؛ یک زندگی سالم در یک محور درست. اینجاست که باید دست این قبیل افراد را گرفت. قانون در دفاع از حق مردم و جامعه او را به تأدیب به حبس کشیده است.
بعد از آزادی باید جامعه با جوانمردی، عضو تربیت شده خود را بپذیرد؛ درست مثل عضوی که بیماری زدایی و عفونت کِشی میشود و به سلامت میرسد. اتفاقا آدمی هوای عضو آسیب دیده خود را بیشتر دارد. دیدهایم این در ناخودآگاه افراد چنان نهادینه شده است که در برابر هر تهدیدی، مراقبت از آن عضو در اولویت قرار میگیرد.
زندانی رها شده هم حکایت همان عضو بدن را دارد برای اجتماع. باید حمایت شود تا هدایت پذیری اش امتداد داشته باشد. همان طور که عضو ترمیم شده در برابر خطرات آسیب پذیرتر است، زندانی رها شده هم در برابر تهدید بیماری بزهکاری، «نامقاوم تر» است. شرایطی چنین است که اقتضا میکند جامعه و آحاد آن با این افراد با حساسیت و نگاه حمایتی بیشتری رفتار کنند.
مفاهمه با این گروه از جامعه شاید سخت به نظر برسد؛ اما هم شدنی است و هم برخیها ظرفیت تعامل بیشتری هم دارند. سر شان به سنگ خورده است؛ بنابراین میدانند باید سنگها را از سر راه برداشت. میدانند که سنگ سر راه پای عابران را تهدید میکند. حالا هر کدام از ما میتوانیم عابر و رهگذری باشیم که در معرض خطر سنگ هستیم. باری، همان طور که قانون و اهالی قضایی و پلیسی آن وظیفه داشتند فرد را دست بند بزنند، در روز آزادی و حتی زمینه سازی برای آزادی، ما وظیفه داریم دست آنان را بگیریم.
این به سلامت افراد رها شده و خود جامعه و مردم کوچه و خیابان کمک میکند. خانواده نه فرزند بیمار را از خود میراند و نه فرزند گرفتار بیماری جرم را. هر دو را حمایت و به موقع هدایت میکند. جامعه هم به عنوان خانواده بزرگتر باید به این نقش سلامت بخش اهتمام داشته باشد. این از مؤثرترین شیوههای توسعه سلامت و احیای معروف است.