تصمیمها، تدبیرها و برنامههای اقتصادی باید در سفره مردم ظهوری آشکار داشته باشد. زندگی، واقعی و «علیالارض» است؛ روی زمین، نه در گرافها و نمودارها، نه در فضای مجازی و نرمافزارها، نه در کلام این و آن. زندگی روی زمین است، سخت و جدی و گاه کمرشکن؛ لذا انتظار بحق مردم این است که تصمیمات، اقدامات و همه تدابیری که در مسائل اقتصادی اعمال میشود، ختم به ثمرات مطلوب و محسوس در زندگی مردم شود. کار بهجایی برسد که دیگر عناصر تلخکننده اقتصاد، حلاوتهای پیامد را در کام مردم از بین نبرند.
تلاشها اگر به نتیجه عینی و عملی نینجامد، چون دویدن بر تردمیل خواهد بود که خستگی و فقط خستگی را پیامد خواهد داشت. دوندگان بر تردمیل هم هرچه بدوند، باز همانجایی خواهند بود که از اول بودهاند. منطق تردمیل برای تراشیدن بدن است، نه برای راه پیمودن؛ حال آنکه به مقصد رسیدن، نیازمند راه پیمودن است. عرصه اقتصاد هم مدیران و کارگزارانی میخواهد که به هرقدم هم خود به مقصد نزدیکتر شوند و هم جامعه را از وضعیت موجود، گامی فراتر برند.
در این میان البته مردم هم باید ضرورت همراهی را بیشتر درک و در انجام آن همت کنند. «کنترل تورم» با «مشارکت مردم» میتواند محقق شود؛ اگر «انصاف» این صفت مرضیه و خُلق کریمه، رسمالخط عملی بازار شود؛ اگر همان قاعده قدیمی خرید به اضافه سود و فروش بر بازار حاکم باشد، نه اینکه کاسب هرلحظه با رصد بازار سکه و طلا، قیمت پارچه و لبنیات و حبوبات و لاستیک و... را بالا ببرد.
جالب است که این جماعت، وقتی قیمت کالایی پایین بیاید، با توجیه اینکه «خریدِ قبل» است، همچنان به چسبندگی قیمتها وفادار میمانند و حاضر نیستند ریالی پایین بیایند، اما تا قیمتها تکانی میخورد، یادشان میرود که «خرید قبل» است؛ ادبیاتشان فوری عوض میشود که «اگر الان خودم بخواهم این کالا را بخرم، باید بیشتر پول بدهم.» پس با همان قیمتی که در ذهن بهروز کردهاند، میفروشند. این چرخه ناصواب همچنان ادامه مییابد.
اینطوری است که بازار را بالا تا پایین بروی، از انصاف -چندان که باید و شایسته بازار مؤمنین است- نشانی نمییابی. نمیشود. با این رویه کار پیش نمیرود. کار زمانی درست میشود که انصاف از تبعیدِ فزونخواهی ما برگردد، زمانی که کار باریبههرجهت از فهرست کاری مسئولان حذف شود، زمانیکه همه بفهمیم برای عبور از مشکلات همه باید در کنار هم تلاش کنیم؛ بفهمیم همه سر یک سفره نشستهایم. اگر باد، قیچی شود و به جان سفره بیفتد، برای همه کوچک خواهد شد.
حالا برای یک نفر بیشتر و برای یکی کمتر. اینکه صدای نماینده مجلس هم بلند شده است که با حقوقش نصف سکه هم نمیتواند بخرد، نشان از این واقعیت دارد که همه سر یک سفره هستیم. همهمان اول به خود و بعد به دیگران رحم کنیم و با تدبیر درست و انصاف جوانشده به همت و غنیسازیشده به ایمان، بکوشیم از این تنگنا بگذریم.
انشاءا....