جامعهای باثبات است که فرصت توسعه همه جانبه و به ویژه از نوع انسانی آن را فراهم میکند. قوام و ثبات جامعه نیز، رهین حضور و تدبیر و نقش آفرینی عملی آدمهای بزرگ است. تکانههای گاه به گاه و زمین لرزههای هر از گاه، اما نتیجه نگاه و عمل کوچک آدمهایی است که انگار قرار نیست هرگز بزرگ شوند. سفیدی موها که گواه گذر زمان است، از بزرگی شان گزارش نمیدهد چه رسد به شهادت دادن. شهادتی اگر هست تحریر درجازدنشان است. در مطالعات میدانی هم این مسئله فراوان به چشم میخورد.
همین چشم دیدهها و تجربه شده هاست که میگوید انسانهای بزرگ به فکر حفظ جایگاه دیگران هم هستند. انسانهای متوسط فقط به فکر حفظ جایگاه خود هستند. انسانهای کوچک به فکر نابودی جایگاه دیگران هستند. چون نمیتوانند بزرگی کنند، بزرگان را تاب نمیآورند. چون نمیتوانند درس بخوانند، به هر روشی میکوشند دیگران هم درس نخوانند.
چون به موفقیت نمیرسند، وقت خود را صرف مانع گذاری سر راه دیگران میکنند. کسی را دیدم که، چون چشم دیدن خودروهای مدل بالاتر دیگران را نداشت، در بستن کوچه همت میکرد. چون قامت کشیدن مردمان ناخوشش میکرد، زبانش تیشه شده بود تا با تراشیدن آنها به شکستن و افتادن مردمان، دلش خنک شود.
اینها آدمهای سمی اند حتی اگر رفتار خود را در قالب رسمی بسته بندی کنند. باز خدا پدر مردمان متوسط را بیامرزد. میکوشند به جایگاهی برسند سپس همه توان خود را صرف نگهداشت آن میکنند در این میانه گاه کار دیگران را هم راه میاندازند. اگر این کار را در راستای حفظ موقعیت خود ببینند که فراوان هم میکوشند تا گره کار مردم باز شود. این هم در جای خود محترم است.
جامعه برای پیشرفت، اما نیاز به آدمهای بزرگ دارد. کسانی که برای حفظ و حتی تعالی جایگاه دیگران، همه توان خود را به کار میگیرند. این نگاه نه تنها باعث رونق کار دیگران میشود که خود آنها را هم در شمار برخورداران قرار میدهد. اگر افراد شایسته و بجا در جایگاه قرار گیرند با شایسته کاری و درست اندیشی فضا را برای موفقیت دیگران هم فراهم خواهند کرد. چه این را هم در شمار توفیقات خود میبینند و به جامعه متعالی علاقه و به ضرورت کوشندگی در این ساحت باور دارند.
ما هم تلاش کنیم هم خود چنین رفتاری داشته باشیم و هم برای موفقیت دارندگان این باور بکوشیم. زیستن با آدمهای بزرگ بهتر و موفقیت آفرینتر است.