صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

درباره توجه نامتعارف برخی بانوان به خود و دورشدن از نقش‌­های زنانه‌شان | من، خودم و دیگر هیچ

  • کد خبر: ۳۰۵۹۱۰
  • ۲۷ آذر ۱۴۰۳ - ۱۲:۲۶
در کنار بانوان توانمند، شاهد حضور زنانی هم هستیم که آن‌ها را باید فقط با توجه بیش از اندازه و نامتعارفشان به ظاهر و پدیده‌های شخصی زندگی شان شناخت.

به گزارش شهرآرانیوز؛ روزگاری اگر قرار بود زن ایرانی را تعریف کنیم، باید می‌گفتیم «دختر آقای ...، همسر آقای ... و مادر آقای.». ولی خوشبختانه با ایجاد بستر‌های مناسب درجامعه برای رشد بانوان از چند دهه پیش، حالا زن ایرانی هویت مشخصی از خودش دارد و  او را  باید با فعالیت‌های مفیدش در زمینه‌های علمی، هنری، ورزشی یا  جایگاه اجتماعی اش معرفی کرد.

در کنار این بانوان توانمند، در همین یک دهه گذشته شاهد حضور زنانی هم هستیم که به جای تکیه بر استعداد‌ها و ظرفیت هایشان، همه وقت و انرژی خودشان را صرف «من»‌هایی کرده‌اند که آن‌ها را باید فقط با توجه بیش ازاندازه و نامتعارفشان به ظاهر و پدیده‌های شخصی زندگی شان شناخت، مانند عمل‌های زیبایی، آرایش‌های افراطی، حضور بی هدف در باشگاه‌های ورزشی، وقت گذرانی در کافه‌ها و مکان‌های تفریحی و سفر‌های گروهی مجردی. فعالیت‌هایی که به جز هدررفت وقت و هزینه، خیلی از این بانوان را از نقش‌های زنانه زندگی شان هم دور کرده است. 

مسئله‌ای که زنگ خطری جدی در جامعه مان محسوب می‌شود و پیامد‌های ناگواری برجا خواهد گذاشت. موضوعی که ما هم امروز می‌خواهیم با بیان چند خرده روایت از روزمرگی‌های زندگی زنانه در پیرامونمان به آن بپردازیم و با کمک غلامرضا حسنی، جامعه شناس علت بروز آن را بفهمیم.

چند خرده روایت

برای اینکه درک ملموس تری از ماجرا داشته باشید، پیش از هر حرفی می‌خواهیم چند روایت ساده از اتفاق‌هایی داشته باشیم که شما به وفور در اطراف خودتان می‌بیند، البته اگر تا حالا خودتان در یکی از این تله‌ها گیر نکرده باشید.

درد بی دردی

دل توی دلم نیست. می‌ترسم الکی الکی بیمار شوم. اوج کروناست و مجبور شده‌ام یکی از بستگان را پیش متخصص پوست ببرم. همه ماسک زده‌اند و با فاصله منتظرند تا نوبتشان شود. در فاصله یک متری‌ام سه چهار نفر دورهمی تشکیل داده و مشغول صحبت‌اند. دختری بیست ودو، سه ساله ماسکش را پایین می‌دهد و از بقیه نظرخواهی می‌کند: به نظرتون چه کار می‌تونم بکنم؟ چند جای دیگه هم رفتم؛ بی فایده. الان اومدم ببینم دکتر... می‌تونه پیشنهادی بهم بده که چهره‌ام یک کم تغییر کنه!  مات نگاهش می‌کنم.

با هیچ کدام از دودوتا چهارتا‌های من جور درنمی آید. از آن آدم‌هایی است که‌ نمی‌شود گفت زشت است یا زیبا. اجزای چهره اش متناسب است و‌ نمی‌توان نقصی در آن پیدا کرد. پس از گذشت چندسال هنوز برایم سؤال برانگیز است که چه دلیلی او را در آن شرایط خطرناک به آنجا کشانده بود؟!

بی هدفی و تمام

در کش و قوس پیدا کردن یک باشگاه ورزشی خوب و مقرون به صرفه هستیم که یکی از دوستانم از آستین سحرآمیزش نشانی یکی از باشگاه‌های بدن سازی بانوان را بیرون می‌آورد. چند دقیقه‌ای مانند یک ویزیتور حرفه‌ای از امکانات باشگاه می‌گوید: دوش نمک، سالن پدیکور و مانیکور، ماساژ، میز نوشیدنی ها، مربی تخصصی، دستگاه‌های ورزشی به روز و. می‌گویم: قرار نیست که پیک نیک برویم. همان دستگاه‌های ورزشی کفایت می‌کند.

 می‌گوید: سلف سرویس است. شهریه را‌ می‌دهی و از هر خدماتی که دوست داشتی، به مدت ۱۰ ساعت استفاده می‌کنی.  کمی سر شوخی را باز‌ می‌کنیم و شرایط آنجا را به مسخره می‌گیریم. یکی از جمع پرسشی را بیان می‌کند که پاسخ آن مغزم را برای چنددقیقه‌ای به چالش می‌کشد: یعنی کسی هم پیدا می‌شود که ۱۰ ساعت از وقتش را در چنین جا‌هایی بگذراند؟  همان دوست ویزیتورم می‌گوید: منم فکر می‌کردم دم و دستگاه الکی باشد، ولی وقتی دفتر ثبت نامی‌های اعضای ثابت باشگاه را دیدم، مات ماندم. بیشتر متقاضیان زنان ۳۰ تا ۵۰ ساله بودند.

استقلال طلبی زنانه

چند روزی بود که به دنبال یک کاروان زیارتی خوب برای سفر خانوادگی به عتبات عالیات می‌گشتم. تلفنی با یکی از آژانس‌های مسافرتی هماهنگ می‌کنم و برای اطلاع از ریزودرشت برنامه سفر حضوری به آنجا می‌روم. از آن آژانس‌های باتجربه است و کلی سفر‌های گروهی دیگر هم در فهرست برنامه هایش دارد. در بین خدمات تخصصی که ارائه می‌دهد، بخشی به نام تور‌های ویژه بانوان هم دارد. توجهم جلب می‌شود و برای ارضای حس کنجکاوی‌ام از چندوچون آن می‌پرسم.

می‌گوید: متقاضیان سفر‌های مجردی بیشتر خانم‌ها هستند. خانم‌هایی که‌ می‌خواهند به تنهایی چندروزی را خوش بگذرانند. سفر داخلی و خارجی یا زیارتی و غیرزیارتی هم ندارد.  می‌گویم: تور ویژه آقایان هم دارید؟  لبخند معناداری می‌زند و‌ می‌گوید: قصه مجرد‌ها سواست، ولی مرد‌های متأهل کم پیش می‌آید تنهایی سفر تفریحی بروند.  حرف‌های متصدی آژانس برای نخستین بار چراغی را در ذهنم روشن می‌کند که چرا باید میزان سفر‌های مجردی بانوان متأهل بیشتر از آقایان باشد؟

من بدون ملاحظه

چندروز پیش داخل اتوبوس با یکی از این صحنه‌های پرتکرار این روزها، امر به معروف و نهی ازمنکر برخورد داشتم. دختر جوانی باوجود سرمای شدید هوا دامن پوشیده بود و بخشی از پاهایش نمایان بود. تضاد رنگ نیم چکمه و دامنش به تنهایی هرنگاهی را خیره می‌کرد. به این صحنه تتوی مشکی را اضافه کنید که روی پاهایش خودنمایی می‌کرد. خانم میان سالی درحال صحبت و نصیحت دختر جوان بود.

بحث درفضایی کاملا آرام پیش می‌رفت. استدلال‌های زن میان سال تأمل برانگیز بود؛ درباره اینکه دخترجوان با این پوشش خودخواهانه اش، امنیت روانی اجتماع را سلب کرده است و پاسخ‌های دختر جوان که سعی داشت از حق «من» خودش دفاع کند: من کاری به کسی ندارم. دوست همم ندارم کسی کاری به کارم داشته باشد.  

نگاهی به چهره دختر جوان می‌اندازم. تازه متوجه تفاوت سنی صورت با دست هایش می‌شوم. عمل‌های زیبایی که از سر گذرانده است و آرایشی که روی صورت دارد، سنش را دست کم ۱۵-۱۰ سالی کمتر از سن دست هایش نشان می‌دهد. به جامعه مردانه رها و بی دغدغه از چنین موضوع‌هایی غبطه می‌خورم و دلم برایش می‌سوزد و به ساعت‌های طولانی فکر می‌کنم که هرروز مجبور است، پای آینه بگذراند و آزاری که تحمل کرده و هزینه‌ای که برای عمل‌های زیبایی اش مجبور است، هرچند وقت یک بار بپردازد.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.