دوباره مرگ دختری ده ساله که قربانی تازه کودکآزاری است، جزو خبرهای داغ رسانهها شده است.
سمیرا شاهیان/شهرآرانیوز، دختر بچه مشهدی به نام عسل در ساعت ۲۰ یکشنبه ۲۵ خردادماه بهطرز مشکوکی در بیمارستان ۲۲ بهمن فوت میکند و آثار کبودی روی پیکر بیجان او ماجرای مرگش را در هالهای از ابهام فرومیبرد.
دراینباره و باتوجهبه مبهم بودن این پرونده، صرفا در تبیین جامعهشناسی موضوع، استادیار جامعهشناسی دانشگاه فردوسی مشهد میگوید: در دورهای هستیم که بیش از آنکه کودکآزاری زیاد شده باشد، مفهوم کودکآزاری در جامعه تغییر کرده است.
مجید فولادیان با اشاره به اینکه، چون مفاهیم در جامعه تغییر کرده است به مصداقها حساسیت نشان میدهیم، میافزاید: مردم جامعه ما از فضایی که تحکم به کودک، جزو اصول آموزشی و تربیتی محسوب میشده و اصلا مسئله نبوده است، به مفهوم کودکآزاری رسیدهاند. در چنین شرایطی طبیعی است که جامعه به کودکان حساسیت بالایی نشان بدهد.
او در تبیین ریشههای اجتماعی کودکآزاری توضیح میدهد: اکنون مفهوم کودکی تغییر کرده است. اگر به صد سال پیش برگردید، هیچ مفهومی به نام کودکی وجود نداشته است و وقتی بچه به سنی میرسید که میتوانست کارهای خانه را انجام بدهد یا سرکار برود، دیگر نمیگفتند باید بیشتر کودکی کند، بلکه میگفتند زودتر باید مرد شود. گویی مرحله گذاری در این بین بوده که اسم نیز نداشته است.
این جامعهشناس با بیان اینکه امروزه اندیشههای مدرن وارد جامعه شدند و ساختارهای اجتماعی به لحاظ تربیتی و زادوولد تغییر کردند و هرم جمعیتی جمع شده است، ادامه میدهد: اکنون که تعداد کودکان کم شدند و کودکان در خانواده و جامعه اهمیت زیادی پیدا کردند، آن قسمت از افراد جامعه که مدرن شدهاند و اتفاقا زیاد هم هستند، به سایر افراد برچسب میچسبانند و به درستی هم این کار را میکنند. این رفتار در حالی اتفاق میافتد که جمعیت زیادی در حاشیه شهر به لحاظ ساختار فرهنگیاجتماعی و تعداد کودکان، دقیقا در شرایط گذشته یعنی مثلا ۳۰ سال پیش ما زندگی میکنند و هنوز حساسیت فرهنگیشان روی کودکان پایین است و خدمات زیادی از کودک هم میگیرند.
فولادیان در تشریح این تغییر ادامه میدهد: همه چیزهایی که در جامعه افراد مدرن شده بد است، در جامعه حاشیه شهر بد نیست، با این تفاوت که جامعه حاشیه شهر فعلی دیگر خودشان در یک جامعه بسته مثل گذشته زندگی نمیکنند، بلکه دادههایشان از طریق ما تحلیل میشود. یعنی طبقه متوسط برای طبقه پایین اَنگ درست میکند.
او میگوید: بد و خوب رفتار مهم نیست، مهم این است که دارد انجام میشود و به آنها برچسب میچسبانند و میگویند کودکآزار. در حالی که ۴۰ سال پیش همین طبقه متوسط هم اینطور رفتار میکرده است، اما، چون اکنون ساختار خانواده و موقعیت کودک و فرهنگ و اقتصاد در آن سریع تغییر کرده و روی این موضوعات حساس شده است، هرگز با فرزند خودش چنین رفتای نمیکند و میتواند برای بقیه تعیین تکلیف کند. بنابراین، چون افراد جامعه مدرن به مطبوعات دسترسی دارند، اگر از کسی چنین رفتاری بروز کند، حتما وارد میشوند.
مجید فولادیان با اشاره به گذشته سنتی جامعه ایران میگوید: باتوجهبه این تغییر، در گذشته بیش از ۹۰ درصد کودکان جامعه آزار میدیدند، بدون اینکه بدانند معنی این مفهوم چیست. مثلا در مدرسه سنت بود که دانشآموزان را با شیلنگ بزنند تا درس بخوانند یا پدر و مادر بچههایشان را که به مکتب میسپردند، میگفتند گوشتش مال شما و استخوانش مال ما؛ بنابراین در فرهنگ ایرانی از اساس مفهوم کودکآزاری، مثل همه چیزهای دیگر مفهومی است که از دورهای به دوره دیگر تغییر پیدا کرده است.
او میافزاید: جامعه مدرن شده، زادوولد کم شده و اهمیت کودکان زیاد شده است، بنابراین هرچه برای کودکان اتفاق بیفتد مهم است و جامعه به آن حساسیت نشان میدهد. قسمت جدی ماجرا، تغییر مفهوم کودکی در جامعه ماست که در حال روی دادن است.
این جامعهشناس در پایان میگوید: قسمتی از تبیین کلان موضوع این است؛ یعنی اگر در طبقات فرودست جامعه هم به کودک اهمیت بدهیم، در آنجا هم روزی متوجه میشوند با کودک چطور باید رفتار کنند که البته یک شبه حاصل نمیشود.