صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

«همان بِهْ که سوی خراسان شویم» | ضرورت گردآمدن زیر پرچم زبان فارسی

  • کد خبر: ۳۱۱۸۴۵
  • ۰۱ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۴:۴۱
نخستین روز از بهمن ماه به روایتی روز میلاد فردوسی، و روز بزرگداشت خاقانی، دو شاعر بزرگ هم زبان، است.

به گزارش شهرآرانیوز؛ نظامی عروضی در «مجمع النوادر» یا همان «چهارمقاله» مقاله دوم را به شاعری اختصاص داده و برای نشان دادن اهمیت شعروشاعری، ۱۰ حکایت نقل کرده است که دومین آن‌ها شهرت بیشتری دارد. خلاصه آن این است که نصربن احمد سامانی که بهار‌ها و تابستان‌ها از پایتخت خود، یعنی بخارا، خارج می‌شد و به شهر‌های دیگر خراسان می‌رفت، یک تابستان عزم هرات کرد، اما وقتی به آنجا رسید چندان همه چیز را خوش یافت که چهار سال گذشت و همچنان نمی‌خواست به بخارا بازگردد. «دانستند که سر آن دارد که این تابستان نیز آنجا باشد.

پس سران لشکر و مهتران ملک به نزدیک استاد ابوعبدا... الرودکی رفتند» و به او گفتند: «پنج هزار دینار تو را خدمت کنیم، اگر صنعتی بکنی که پادشاه از این خاک حرکت کند، که دل‌های ما آرزوی فرزند همی بَرَد و جان ما از اشتیاق بخارا همی برآید.» رودکی پذیرفت و یک روز که اوضاع را مناسب دید چنگ به دست گرفت و خواند: «بوی جوی مولیان آید همی/ یاد یار مهربان آید همی// ریگ آموی و درشتیّْ راه او/ زیر پایم پرنیان آید همی// آب جیحون از نشاط روی دوست/ خنگ ما را تا میان آید همی//‌ای بخارا شاد باش و دیر زی/ میر زی تو شادمان آید همی»؛ و شد آنچه شد.

از این شعر زیبا، آنچه اکنون برای من مهم‌تر است خواهش دوروبری‌های شاه در بازگشت به زادبوم است که در صورت شعر رودکی به بیان درمی آید، خواست رجوع به اصل، به وطن. وطن کجاست؟ آنجا که خود را از آن و دوستار آن می‌دانیم، و ــ بنابراین ــ محدود به مرز‌های جغرافیایی خاصی نیست.

یکی از عناصری که گستره وطن را فراتر از مرز‌های سیاسی می‌برد زبان است؛ و برای ما که فارسی زبانیم از ترکیه تا چین وطن است، از شَروان تا توس و از توس تا بخارا، چنان که خاقانی و فردوسی و رودکی هم وطن‌اند، اگرچه امروز زادگاه هریک در کشوری دیگر است. وقتی شعار بازگشت به اصل می‌دهیم، باید این نکته را در ذهن داشته باشیم و خودمان را در چارچوب مرز‌های سیاسی محصور نکنیم، وگرنه دیری نخواهد پایید که ایران و افغانستان و تاجیکستان ــ که متأسفانه امروز تنها کشور‌هایی هستند که فارسی در آن‌ها غلبه دارد ــ بیش از این از هم دور بیفتند.

خوشبختانه، در روز‌های اخیر، به ویژه پس از سفر رئیس جمهور به تاجیکستان، از اراده به بازگشتی این چنین نشانه‌های روشنی دیده‌ایم که امید است جمع فارسی زبانان را جمع‌تر از اینکه هست کند. این متن را با سخنان امامعلی رحمان، رئیس جمهور تاجیکستان، در دیدار اخیرش با مسعود پزشکیان به پایان می‌برم:

«هر وقتی که می‌خواهید، همراه فرزندهاتان [..]تابستان، بهار، تیرماه [..]بیایید، بیایید، رفت وآمد کنید. ما احیا کنیم رسم و آیین‌های ملی تاریخ گذشته خود را، احیا کنیم از نو، برقرار کنیم. رفت وآمد کنیم. ما یک مردم هستیم، فرهنگ مشترک داریم. [..]ما می‌گوییم که ابوعبدا... رودکی مال ماست، برادران ایرانی می‌گویند که سردفتر ادبیات فارس است.

ما خفه نمی‌شویم! بگذار باشد! ما می‌گوییم که فردوسی مال ماست، برادر ایرانی .... من شاهنامه [خوانی]را که اعلام کرد [م]، برادران ایرانی هم بیدار شدند؛ شاهنامه خوانی را سر کردند. خب! باشد! باشد! ما سعدی و حافظ می‌گوییم. اینکه سعدی و حافظ مال کیست، مال ما، مردم آریایی تبار، مردم فارسی زبان. بله. مولانا [مال]کیست؟ مولانا برای بشر ایجاد کرده است. برای یک ما و شما تنها نیست.

 برای بشر. [..]و یا کورش کبیر، اعلانیه کورش کبیر. وای! این تاریخ تمدن که است؟! ما یکدیگر را پر کردیم در عرصه بین المللی. نماندیم که به گوشه فراموشی رود. از نو احیا کردیم. وقتی انسان، دولت، مال خودش را، فرهنگ خودش، تمدن خودش را صاحبی نمی‌کند، در آنجا خالیگی باقی می‌آید. [..]هیچ جا خالیگی خالی نمی‌ماند؛ غیر، یک فرهنگ بیگانه، پر می‌کند. [..]بیایید. هیچ شادی نیست اندر این جهان/ برتر از دیدار روی دوستان.»

* پیاده سازی سخنان رئیس جمهور تاجیکستان حاصل کار ایرج طوفان است.

خاقانی شروانی، شاعر بزرگ سده ششم، که امروز روز بزرگداشت اوست، همواره دوست داشت به خراسان بیاید. او در اشعار بسیاری از این شوق گفته است. درادامه، می‌توانید ابیاتی از یک قصیده او در هوای خراسان را بخوانید:

رهروم مقصد امکان به خراسان یابم
تشنه‌ام مشرب احسان به خراسان یابم

در جهان بوی وفا نیست وگر هست آنجاست
کاین گل از خار مغیلان به خراسان یابم

من مرید دم پیران خراسانم از آنک
شهسواران را جولان به خراسان یابم

آسمان نیز مرید است چو من زآن گهِ صبح
چاک این ازرق خلقان به خراسان یابم

نزد من کعبه کعبه است خراسان که ز شوق
کعبه را مجمره گردان به خراسان یابم

گرچه احرامگه جان ز عراق است مرا
لیک میقاتگه جان به خراسان یابم

دل چو سی پاره پریشان شد از این هفت ورق
جمع اجزای پریشان به خراسان یابم

درد دل دارم از ایام و بتر آنکه مرا
نگذارند که درمان به خراسان یابم

رخت عزلت به خراسان برم إن شاء ا...
که خلاص از پی دوران به خراسان یابم

چون به تازی و دری یاد افاضل گذرد
نام خویش افسر دیوان به خراسان یابم

من که خاقانی‌ام ار آب نشابور چشَم
بنگرم صورت سَحبان به خراسان یابم

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.