از آن روزها که تبلیغات «فرزند کمتر زندگی بهتر» نقل زبان همه شده بود تا این روزها که فرزندآوری به دغدغه تصمیمگیران بدل شده است، خیلی نمیگذرد. اصلاً همین چند دهه قبل بود که میزهای مدارس سهنفره بودند و وارد هر خانه که میشدی، محال بود بچه خردسال نبینی! رشد جمعیتی که سیاستهای اتخاذشده یکباره ترمز آن را کشید و تجربه رشد جمعیت بالای ۴ درصد را به جایی رساند که پیشبینی میشود در سالهای نهچنداندور این عدد به صفر برسد. درصد رشد جمعیت از فرمول «کسر نرخ مرگومیر از نرخ موالید تقسیم بر کل جمعیت و ضرب در ۱۰۰» به دست میآید و نشاندهنده تعداد جمعیت یک کشور است؛ عددی مهم که بر تمامی مؤلفهها تأثیرگذار است.
در نظر بگیرید از چراغسبزنشاندادنهای اروپای سبز برای جذب جوانان نخبه سایر کشورها و افزایش قدرت اقتصادی کشور چین، همهوهمه ریشه در همین عدد مهم دارند. به بیان سادهتر نیاز به داشتن جمعیت مناسب برای هر کشور مؤلفهای است که برای آن قدرت به ارمغان میآورد. هرچند آن روی سکه نیز وجود دارد. اگر دههشصتی باشید، میدانید که افزایش جمعیت چالشهای بسیاری برای افراد جامعه به وجود خواهد آورد که کمبود منابع و امکانات برجستهترین آنهاست.
در نظر بگیرید که در نمونههای بالا کشور چین به عنوان بهترین مثال برای کشوری که افزایش جمعیت آن را تبدیل به قدرت مهم اقتصادی در جهان بدل کرده آمده است، اما اسمی از کشور هند با جمعیتی بیش از چین، اندونزی و برزیل به میان نیامد؛ چراکه افزایش جمعیت نتوانست برای این کشورها توسعه به همراه بیاورد.
از این رو جمعیت تیغ دولبهای بوده که علاوه بر اندازه آن، میزان رشد و البته بهرهگیری از فرصتهایی که در اختیار یک کشور قرار میدهد، موضوعات قابلتوجه دیگری است که باید در نظر گرفته شود.
جامعه ایران در دهه شصت خورشیدی به دلایل زیادی رو به افزایش جمعیت آورد. افزایش میزان مرگومیر ناشی از جنگ تحمیلی، سیاستهای افزایشی جمعیت و همچنین توسعهای را که منجر به کاهش مرگ نوزادان و عوامل دیگر مرگ شد میتوان ازجمله این دلایل دانست؛ این موضوع خیلی زود به بحرانی تبدیل شد که تصمیمگیران ترمز اضطراری آن را از طریق اعمال سیاستهای مختلف کشیدند، ترمزی که چند دهه بعد چالشهای دیگری را پیش رو قرار داد.
در حال حاضر، تمایل به داشتن فرزند بهشدت کاهش یافته و نرخ رشد جمعیت به عدد ۲ هم نمیرسد و این به آن معناست که جمعیت کنونی حتی با این نرخ که البته آن هم رو به کاهش است نیز نمیتواند عدد خود را تکرار کند؛ چالشی که در آینده، مسئله نیروی کار را تحتالشعاع قرار میدهد.
مجدداً به مثالهای بینالمللی بازمیگردیم. کاهش شدید نرخ جمعیت در کشورهای اروپایی هماکنون شرایطی را برای آنها ایجاد کرده که نیاز به جذب جمعیت جوان کارآمد به یکی از سیاستهای مهمشان بدل شده است؛ سیاستی که بر سایر کشورها نیز تأثیر گذاشته و چهره متفاوتی را از دنیا به نمایش خواهد گذاشت و تحت تأثیر همان عدد طلایی جمعیت است؛ بنابراین اینکه سیاستهای کنترل جمعیت به صورت دائم تحت کنترل باشد از جمله موارد مهمی است که باید موردتوجه تصمیمگیران باشد؛ اما این اقدام تنها یک پیششرط است؛ چراکه عدم بهرهگیری مناسب و عدم ایجاد فضایی به جهت افزایش کارآمدی و شکوفایی جمعیت عامل مهم دیگری است که تعیین میکند یک کشور باید چه میزان جمعیتی داشته باشد و آیا این جمعیت میتواند به مؤلفه قدرت تبدیل شود یا تنها عاملی برای مصرف منابع خواهد بود.