به گزارش شهرآرانیوز؛
اصلا مترجمی آن تقدیری نبود که روزگاری در عنفوان نوجوانی به ذهن حسن لاهوتی رسیده باشد. در زمانهای که بیشتر بچهها دلشان میخواست معلم و پزشک و آتشنشان و پلیس باشند، آمال حسن لاهوتی گرایش به یکی از زیرشاخههای هنر بود. به گفته خودش: «هرگز تصور نمیکردم روزی مترجم خطابم کنند! و از آن مهمتر اینکه بیش از همه کارها، به این پیشه شریف افتخار کنم!
پیشهای که همیشه من را در حالت دانشجویی و دانشاندوزی نگه میدارد که فیضی عظیم است!» او عادت داشت هرجا کلامی، شعری، مطلبی مأنوس با ادبیات، قلبش را میلرزاند، گوشه دفترچهاش یادداشت کند و گاهی به دستنوشتههایش سرکی بکشد و حظی ببرد و آن وقتها که دست به ساز میبرد و آرشه را به تارهای نازک ویلن میکشد، از آنچه به یاد دارد الهام بگیرد و در عالم نوا سیر کند.
او داشت بیاراده در مسیر هنر گام برمیداشت که به لطف معلم زبان انگلیسیاش متمایل شد سمت مترجمی. پایهاش قوی بود و خلقوخوی دبیر کاربلد، سرنوشت حسن لاهوتی را عوض کرد. کسی که تا دیروز مست از عبارات ادبی و اشعار کوتاه و بلند و سیر در آفاق موسیقی بود، حالا داشت جهان را به زبان دیگری کشف میکرد؛ آنقدر که گذر زندگیاش بهواسطه قبولی در دانشکده ادبیات مشهد، از سبزوار به مشهد افتاد؛ جایی که همان سال نخست پس از رویارویی با استاد مسلم تصوف و عرفان اسلامی، جناب سیدجلالالدین آشتیانی، از او آدم دیگری ساخت؛ مصاحبتی ناب و بیرقیب که او را به عالم تحقیق و تألیف میکشاند و همان روزها بود که به گفته خودش آموخت «زندگی یعنی کتاب و تا توان فکری هست و نور چشم باقی است، باید خواند و نوشت»؛ آنچنان که پس از آن تا روزی که زنده بود، پیوسته خواند و خواند و نوشت.
ادامه تحصیل و سفر به آمریکا برای سپریکردن دوره کارشناسیارشد، پیشنهاد جناب آشتیانی بود. وقتی میرفت ایالت میشیگان، مملکت هنوز دست بازماندههای پهلوی بود و زمانی که برگشت، انقلابیون پیروز شده بودند. اما دنیای حسن لاهوتی همچنان گره خورده بود با معارفی که چکهچکه بهواسطه استاد آشتیانی به ظرف وجودی لاهوتی میریخت و او را روزبهروز شیداتر میکرد. او که به گواه مدارک دانشگاهی، مترجمی تمام و کمال بود، حالا خود را سپرده بود به دریای آثار فلسفی و عرفان اسلامی؛ آثاری که عرفان را از دریچه چشم شاعران عارف ایران به او نشان میداد. قله مکتوبات عرفانی در آثار شعرای ایرانی، پیش از حافظ و سعدی، مولانا بود. معانی از گذر مثنویمعنوی رنگ تازهای به خود میگرفت و تازه از اینجای کار به بعد بود که مهارت ترجمه و تحقیق را به خدمت گرفت تا عرفان و ادب فارسی را به جهانیان صادر کند.
برای کسی که خلوت خانه و مطالعه و تحقیق و ترجمه، لذتبخشترین و امنترین کار دنیا بود، حضور در محیط پرازدحام دانشگاه و تدریس برابر دانشجویانی که شاید بیش از لذت آگاهی بهدنبال کسب مدرک بودند، زجر پنهانی بود که باید به سبب گذران زندگی به جان میخرید.
او که یکبار نیز در دهه ۴۰ تجربه کار در اداره اطلاعات و رادیو را داشت و تا مقطع بازنشستگی در سال ۱۳۵۹ در این مجموعه فعالیت میکرد، حتی از فکرکردن به تدریس خصوصی زبان انگلیسی و موسیقی ایرانی فراری بود و همان تدریس زبان در دانشگاه پیامنور مشهد برایش کفایت میکرد، اما فرصتی طلایی که او را تماما به ترجمه مشغول میکرد، استخدام در بنیاد پژوهشهای اسلامی مشهد بود؛ جایی که او را فقط برای ترجمه میخواستند؛ ترجمههایی که از همان ایام، خصوصیات خاص خودش را داشت: دقیق بود و وفادار به متن نویسنده و زبان فارسی. اولین اثری که ترجمه کرد، «شکوه شمس» از خانم آنه ماری شیمل بود؛ اثری موفق که بارها تجدیدچاپ شد. آنه ماری شیمل با آن نگاه منصفانه به فرهنگ و عرفان ایرانی، حسن لاهوتی را مجذوب نوشتههایش کرده بود.
شیمل نگاه لطیف و صادقانهای داشت؛ زنی که نه مسلمان بود و نه ایرانی، اما کوشیده بود با نشاندادن چهره انسانی و روحانی اسلام، بهویژه پیامبراکرم (ص)، تصویر نادرست غرب را در سر جهانیان محو کند. پس از آن، حسن لاهوتی با توفیق در انتشار نخستین ترجمهاش، به شکل جدیتری پیگیر کتب انگلیسیزبان درباره مولانا شد؛ مسیری بالابلند و پرفرازوفرود که با کتاب «مولانا، دیروز تا امروز، شرق تا غرب» اثر فرانکلین لوئیس به ایستگاه پایانیاش رسید و سند روشنی بر علاقه بینهایت مرحوم لاهوتی به ادبیات کلاسیک و عرفان بود؛ گرایشی که بیش از همه به مصاحبتهای مکرر روزگار جوانی او با استاد آشتیانی برمیگشت.
از روزی که حسن لاهوتی دست به نوشتن و ترجمه برد، تا آن اسفندماهی که سرانجام بر اثر بیماری سرطان ریه چشم از جهان فروبست، شمار مقالاتش از پنجاه فقره گذشت و دستنوشتهای ارزشمند او در مجلاتی، چون «کلک» و «بخارا» و «تابران» و «حکمت» و «معرفت» و «گلچرخ» جاودانه شد.
اما عصاره دو دهه فعالیت مستمر او در حوزه ترجمه، کتابهایی بود نظیر خدمات مسلمانان به جغرافیا، جنبش اسلامی و گرایشهای قومی در مستعمره هند، سیری در افکار و آثار مولانا از پروفسور آنه ماری شیمل، مسلمانان هند بریتانیا، شرح مثنویمعنوی مشهور به شرح نیکلسون بر مثنوی (شش جلد) که در چهاردهمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران بهعنوان کتاب سال برگزیده شد، جغرافیا در قرن بیستویکم، جانِ جان منتخبی از دیوان شمس، مثنوی تصحیح نیکلسون و محمد رسول خدا، اثر آنه ماری شیمل.
با این میراث گرانمایه و پربار، به گفته همسرش، چکیده یافتههای او در طول سالها را میتوان در همان خلوت خانه به وقت معاشرت با انبوه کتابها و دلسپردن به نغمه خوش ساز شنید؛ آن زمانی که از فرط شوق و شیدایی و وارستگی، دست به قلم میبرد و مولویوار میسرود:
«از قیل و قال مدرسه، آزردهدل، افسردهجان
رو در خرابات آورم، همراز عیاران شوم…»