مادر است دیگر، هنوز هم آن خاطرات برایش تازه است انگار همین دیروز بود که پسرش به دنیا آمد. حمید درخشانی از دوران کودکی درس خوان و فعال بود. سال چهارم پزشکی برای ویزیت بیماران به مناطق محروم میرفت، او در حالی که هنوز یک سال از فارغ التحصیلیاش در دانشگاه باقی مانده بودازدواج کرد. فرزندش چند روزه بود که عزم رفتن به جبهه کرد. آن طور که مادر حمید تعریف میکند، هر ۴۰ روز یکبار او به مرخصی یک هفتهای میآمد تا والدین و همسرش را از نزدیک ببیند، اما فکر و ذهنش جبهه بود، وقتی یک بار مادر از او پرسیده بود که تو فقط چند روز است که به مرخصی آمدهای، چرا میخواهی زود برگردی؟ حمید پاسخ داده بود: نمیدانید جبهه چه خبر است، هر کدام از پزشکان باید برای مداوای سربازان زخمی به مدت ۴ ماه به بیمارستان صحرایی بروند و حالا نوبت او بود که برود و به کشورش خدمت کند راهی که برایش سبز ماند/ یادش مانا