تاریخ خراسان مفتخر به نام هنرمندان و ادیبانی است که از گذشته تا کنون در این خاک، چشم به جهان گشوده و رشد کردهاند. کیوان ساکت؛ نوازنده و آهنگساز، یکی از این افراد است که روز ۱۴ تیرماه سال ۱۳۴۰ در مشهد متولد شده، عرصه هنر را پیش گرفته و آثار ماندگاری از خود بر جای گذاشته است.
غزاله حسینپور/ شهرآرانیوز - تاریخ خراسان مفتخر به نام هنرمندان و ادیبانی است که از گذشته تا کنون در این خاک، چشم به جهان گشوده و رشد کردهاند. کسانی که نام و آوازهشان در سرتاسر جهان پیچیده و افتخار این خطه محسوب میشوند. کیوان ساکت؛ نوازنده و آهنگساز، یکی از این افراد است که روز ۱۴ تیرماه سال ۱۳۴۰ در مشهد متولد شده، عرصه هنر را پیش گرفته و آثار ماندگاری از خود بر جای گذاشته است. ازاینرو به مناسبت قدم گذاشتن این هنرمند به پنجاهونه سالگی، گفتوگویی با او انجام دادیم که در ادامه میخوانید.
خطه هنرخیز خراسان
کیوان ساکت با یاد بزرگانی همچون استاد شجریان، مشکاتیان، شفیعی کدکنی، اخوان ثالث، خیام، عطار و حکیم ابوالقاسم فردوسی، درباره تأثیر این جغرافیا بر فعالیت هنریاش میگوید: طبیعتا فرهنگ غنی این دیار و خانوادهای که با شعر، شاعری، هنر و فرهنگ ارتباط مستقیم و تنگاتنگ داشت، در آموزشهای اولیه زندگی من بسیار تأثیرگذار بودهاند. پدر و مادرم مرا به فعالیت در هنرهای نقاشی و خوشنویسی تشویق میکردند. هنرمندان و نقاشهای زیادی در مشهد فعالیت هنری میکردند که هنوز هم جزو سرآمدان این هنر مشهد محسوب میشوند. در آموختن موسیقی هم داییام آقای منوچهر زمانیان مشوق من بود. همه اینها باعث شد کم کم به هنر، به ویژه موسیقی نزدیک و علاقهمند شوم. البته این علاقه از گذشته نیز در من وجود داشت و در پی شرکت در کارگاه موسیقی کودکان و نوجوانان به دعوت داییام، در من شکوفا شد.
ساکت که کوچه و خیابانهای مشهد را یادآور خاطرات گذشتهاش میداند، خاطرنشان میکند: من در مشهد رشد و نمو کردم، نخستین تمرینات هنرجویی و حرفهای را در این شهر گذراندم، در دبیرستان معروف علم و دانشگاه فردوسی تحصیل کردم و تمام خاطرات دوران کودکی، نوجوانی و جوانی من در این شهر شکل گرفته است. به همین دلیل این شهر جذابیت بسیاری برایم دارد. مشهد برای من شهری است پر از خاطرهها و یادها. دوستان زیادی در این شهر دارم.
تا پیش از شیوع کرونا و وضعیت پیشآمده، سفرهای زیادی به مناسبتهای مختلف به مشهد داشتم؛ از جمله شرکت در مراسم بزرگداشت هنرمندانی مانند استاد کدکنی و یا دکتر یاحقی، جمعآوری کمکهای خیریه، برگزاری کلاسهای پژوهشی و مستر کلاسها. زیارت مزار پدر و مادرم نیز از مهمترین علل سفرم به مشهد بود. اما شرایط موجود، تمامی سفرهایم را معلق کرد.
کیوان ساکت درباره آخرین اجرا در مشهد نیز بیان میکند: فضای اجراهای مشهد به دلیل حضور دوستان و اقوام، نسبت به دیگر شهرها صمیمیتر و آشناتر است. آخرین اجرای من در مشهد مربوط به بزرگداشت استاد بزرگ ادب و سخن فارسی؛ دکتر شفیعی کدکنی در دانشگاه فردوسی بود که اجرای بسیار ویژه و خاطرهانگیزی شد و استادان بزرگ و جمعیت زیادی در سالن حضور داشتند. بسیاری از دوستانم را ملاقات کردم که برخی از آنها به دلایل مختلف پس از آن پر کشیدند.
اولین رویارویی با ساز
نویسنده مجموعه کتاب «بیایید تار و سهتار بنوازیم» و کتاب «ردیف کاربردی موسیقی ملی ایران»، خاطره اولین رویارویی با ساز و آغاز مسیر هنری خود را اینگونه تعریف میکند: سن کمی داشتم. روزی داییام گیتاری بدون جعبه آورد، زیر تخت گذاشت و خواست تا زمان برگشتش به منزل به سازش دست نزنم. اما وقتی رفت، یکی از سیمهای گیتار را به ارتعاش درآوردم. چنان صدای خاص و حیرتانگیزی از آن خارج شد که همیشه در ذهنم ماند و گویی در تمام زندگیام به دنبال چنین صدای شفاف و تمیزی بودم. قبل از تار، موسیقی را با ملودیکا و زنبورک فرا گرفتم و اجراهایی در دبستان انجام دادم. اما از دوره نوجوانی به کارگاه موسیقی کودکان و نوجوانان رفتم و، چون داییام تار آموزش میداد، این ساز را برگزیدم.
او با بیان اینکه جز کمبود امکانات و محدودیتها برای موسیقی، تاکنون مانعی بر سر راه فعالیتش نبوده، از انتخاب میان نقاشی و موسیقی میگوید: در حقیقت موسیقی مرا انتخاب کرد. این هنر آنقدر کشش دارد که انسان ناگزیر به سمتش حرکت میکند.
آرزوی ساکت
این نوازنده تار و سهتار در پایان از آرزویی که در دل دارد میگوید: آرزو دارم کشورم در آرامش و صلح باشد و فشار بسیار زیادی که از لحاظ معیشتی کمر مردم را شکسته و آنها را ناتوان کرده، برطرف شود. زیرا این فشار باعث بروز خشونتها و ناامنیهای اجتماعی میشود. بسیاری از مردم سرزمینمان به دلایل گوناگونی، چون سیل، زلزله و آتشسوزیها از خانه و کاشانه خود آواره شدهاند. امیدوارم این اتفاقات در سال پیش رو کمتر شود تا مردم ما مدتی رنگ و روی آرامش را به خود ببینند؛ این بزرگترین آرزوی قلبی من است. زیرا زمانی که آرامش حاکم باشد، فرهنگ میتواند رشد کند و مردم را به تعالی برساند، در غیر این صورت مردمی که برای نان شب محتاج هستند، نمیتوانند به فکر پیشرفت فرهنگی باشند.