صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

ریشه های تاریخی و اشتراکات فرهنگی ایران و پاکستان | ما با هم بیگانه نیستیم

  • کد خبر: ۳۲۹۲۳۳
  • ۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۰۸:۳۹
چکیده حرف‌های سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، با وزیر فرهنگ و میراث ملی پاکستان در حاشیه مجمع همکاری‌های فرهنگی آسیا صرفا یادآوری یک نکته است، آن هم اینکه ما با هم بیگانه نیستیم.

به گزارش شهرآرانیوز؛ گفت‌و‌گو‌های سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، با وزیر فرهنگ و میراث ملی پاکستان را، که پنجشنبه گذشته انجام شد، می‌توان در یک جمله خلاصه کرد؛ چکیده حرف‌های دو وزیر در حاشیه مجمع همکاری‌های فرهنگی آسیا صرفا یادآوری یک نکته است، آن هم اینکه ما با هم بیگانه نیستیم.

در این دیدار، صالحی از اقدامات دولت پاکستان برای تقویت کرسی‌های زبان فارسی تقدیر کرده و مقام پاکستانی هم از ایرانی‌ها دعوت کرده تا پاکستان را بیشتر ببینند و بشناسند. اورنگ زیب خان کهچی به اشتراکات فرهنگی ایران و پاکستان اشاره کرده و گفته که آغوش پاکستان به روی ایرانی‌ها باز است. او از ایران به عنوان کشور برادر یاد کرده است.

میراث داران تمدن فارسی

ما با پاکستانی‌ها بیگانه نیستیم. فقط قوالی‌های نصرت فتح علی خان کافی است که ما را پهلوبه پهلوی پاکستانی‌ها بنشاند. جایی که قلندرانش صدا به آواز بلند می‌کنند که «نه من بیهوده گرد کوچه و بازار می‌گردم/ مذاق عاشقی دارم پی دیدار می‌گردم...» چطور می‌تواند با ما بیگانه باشد؟ زبان فارسی، با هزار عشوه و کرشمه، ما را به هم پیوند داده، زبانی که تا همین سده‌های اخیر زبان همه شبه قاره بوده.

تمدن فارسی، روزگاری، همه این گستره وسیع را به هم پیوند می‌داده. از پاراچنار پاکستان تا کوه‌های کشمیر و از آنجا تا جنگل‌های گجرات، فارسی زبان شعر و ادب بوده، زبان عشق و عاشقی؛ و مگر نه آنکه هنوز هم اقبال لاهوری شاعر ملی پاکستان است، و مگر نه اینکه بیت‌های بلند ابوالبرکات منیر لاهوری و نورالعین واقف لاهوری و سیدشاه بابا ادیب پیشاوری و هزارویک شاعر پارسی زبان دیگر را هنوز هم می‌توان در شعر و موسیقی آن سامان شنید، یا بر در و دیوار شهرهایش دید؟

به این نام‌ها البته که باید نام امیرخسرو بلخی دهلوی را هم افزود، شاعری که می‌توان از او به عنوان نام دارترین شاعر تمدن فارسی در هند و پاکستان نام برد؛ حتی گفته می‌شود آنچه امروزه زبان اردو خوانده می‌شود و زبان رایج در پاکستان و بخش‌هایی از هند است میراث امیرخسروست، چنان که موسیقی هند و پاکستان هم وامدار این ادیب فارسی زبان است.

امیرخسرو زاده دهلی است؛ پدرش، اما از بلخ به هند گریخته بود و مادرش هندی تبار بود. او با زبان‌های فارسی، عربی، هندی و ترکی آشنایی داشت و همین آشنایی‌ها در آیینه شعر او پیداست. غزل‌های امیرخسرو، در کنار غزل‌های بیدل، هنوز هم پرتکرارترین غزل‌ها در موسیقی هند و پاکستان است، موسیقی‌ای که سری هم در افغانستان و حتی در بخش‌هایی از جنوب شرقی ایران دارد.

خویشاوندان اردوزبان

مشهد مجمع الجزایر اقوام و ملیت‌ها بوده و هست. حرم مطهر حضرت رضا (ع) آغوش گشوده‌ای است که همه قومیت‌ها و ملیت‌ها را در پناه خود گرفته است؛ پاکستانی‌ها هم یکی از این ملیت‌ها هستند. حجم این حضور آن قدر هست که برنامه‌های اردوزبان پای ثابت برنامه‌های روزانه حرم مطهر باشد. در تاریخ بلند آستان قدس رضوی، نام‌های فراوانی را می‌توان پی گرفت که به پاکستان می‌رسد. تازه ترینشان شیخ جعفر فیاض، خادم پاکستانی حرم مطهر و استاد حوزه علمیه مشهد، که مهرماه ۱۴۰۰ درگذشت.

حرم امام رضا (ع)، در همه تاریخ بلند خود، مقصد دوست داشتنی مردمانی بوده که سرزمینشان حالا «پاکستان» نام دارد. وجود موقوفه‌های فراوان در مسیر رسیدن زائران پاکستانی به حرم امام رضا (ع) دلیلی بر همین ادعاست. همین پیشینه تاریخی آستان قدس رضوی را بر آن داشته تا یکی از بزرگ‌ترین زائرسرا‌ها را در مرز میرجاوه بنا کند، جایی که پاکستانی‌ها تجدیدقوا می‌کنند تا بعد به زاهدان برسند و از آنجا راهی مشهد بشوند.

حسینیه پاکستانی‌ها یا «حسینیه شهید عارف الحسینی»، در کوچه چارباغ مشهد هم سند دیگری است از این پیوند تاریخی، حسینیه‌ای که نام آن یادآور شهید سیدعارف حسین حسینی، رهبر شیعیان پاکستان، است که امام خمینی (ره) از او به عنوان فرزند خود یاد کرده‌اند. پاکستانی‌ها در مشهد حسینیه دیگری هم دارند که به «حسینیه آل عمران» مشهور است.

در ایام محرم و صفر، دسته پاکستانی ها، با آیین ویژه عزاداری شان، یکی از دسته جاتی است که از کوچه پس کوچه‌های اطراف حرم راهی «باب الجواد (ع)» می‌شود. عزاداری پاکستانی‌ها یکی از سنتی‌ترین عزاداری‌ها در مشهد است.

قومی که ریشه در اساطیر دارند

این ها، همه، البته که درباره پاکستانی هاست و الا حساب قوم بلوچ حساب دیگری است. قوم بلوچ یکی از نام دارترین اقوام ایرانی تبار هستند که در جغرافیایی وسیع، از سرحدات سیستان گرفته تا سواحل مکران، پراکنده‌اند، قومی تاریخی که ریشه در اساطیر دارند.

در «شاهنامه»، هنگامی که سیاووش عزم می‌کند تا با افراسیاب بجنگد، کاووس شاه، پس از مشورت با رستم، به پسر توصیه می ‎کند تا سپاهی گران تدارک ببیند که در آن جنگاورانی از همه اقوام ایران زمین حاضر باشند. کاووس شاه به سیاووش می‌گوید که از مردمان بلوچ هم در سپاه خود مردان جنگی داشته باشد.

حکیم توس در نبرد کیخسرو با افراسیاب هم از «اشکش تیزهوش» نام می‌آورد که فرمانده فوجی از بلوچ هاست:

سپاهی ز گردان کوچ و بلوچ
سگالیده جنگ و برآورده خوچ

که کس در جهان پشت ایشان ندید
برهنه یک انگشت ایشان ندید

درفشی برآورده پیکرپلنگ
همی از درفشش ببارید جنگ

بلوچ‌های پاکستان هم با هموطنان بلوچ ما در سیستان وبلوچستان هم تیره و هم ریشه هستند و همین وحدت قومی ما را به پاکستانی‌ها نزدیک و نزدیک‌تر می‌کند.

داستان شنیدنی یک پیوند قوم و خویشی

به این وحدت قومی یک پیوند قوم و خویشی را هم باید افزود، پیوندی که داستانی شنیدنی دارد: محمدابراهیم امیرتیمور کلالی، وزیر کار و کشور در کابینه دکتر محمد مصدق، زاده و بالیده تربت جام است. او همان کسی است که مشهدی‌ها پدرش را با نام «نصرت الملک» می‌شناسند و عموزاده اش را با نام «شوکت الدوله». از این حکمران‌های خراسانی، حالا نامی مانده روی کوچه‌هایی در مشهد.

امیرتیمور دختری داشته به نام «ناهید» که پیش بینی می‌شده با رجال سرشناس دربار ازدواج کند. در یکی از میهمانی‌های رسمی، اما سرپرست وزارت دفاع پاکستان از او خواستگاری می‌کند و طولی نمی‌کشد که ژنرال اسکندرمیرزا، داماد امیرتیمور می‌شود. با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در پاکستان -که به تازگی از هند استقلال یافته- ژنرال اسکندرمیرزا به مقام رئیس جمهوری (نخستین رئیس جمهور) انتخاب می‌شود و بانو ناهید امیرتیمورکلالی می‌شود «بانوی اول» پاکستان.

علاقه اسکندرمیرزا به فرهنگ ایران زمین تا آنجا بوده که وصیت می‌کند او را پس از مرگش در ایران به خاک بسپارند. نخستین رئیس جمهور پاکستان در امامزاده عبدا... شهرری مدفون است.

این سطر‌های پراکنده را با غزلی آشنا از واقف لاهوری به انتها می‌برم، همچنان که می‌توان غزلی از امیرخسرو را جایگزین آن کرد، یا بیت‌هایی از منیر لاهوری را، یا شعری از اقبال را.

این غزل واقف را، علاوه بر قوالان پاکستانی، استاد مرحوم محمدحسین سرآهنگ، خواننده سرشناس افغانستانی، و استاد علیرضا قربانی، خواننده نام دار ایرانی، به آواز خوانده‌اند.

عنبرین مویی مرا دیوانه کرد
یاسمن بویی مرا دیوانه کرد‌

ای مسلمانان به فریادم رسید
طفل هندویی مرا دیوانه کرد

فکر زنجیری کنید‌ای عاقلان
بوی گیسویی مرا دیوانه کرد

پیش هر بیگانه گویم راز خود
آشنارویی مرا دیوانه کرد‌

می‌زنم خود را به آتش بی دریغ
آتشین خویی مرا دیوانه کرد

از حرم لبیک گویان می‌روم
جذبه کویی مرا دیوانه کرد

واقف از میخانه و مسجد نی‌ام
چشم و ابرویی مرا دیوانه کرد

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.