صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

مسئله مهم بغل‌کردن تا صدسالگی

  • کد خبر: ۳۲۹۵۰۰
  • ۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۲:۲۴
خواسته یا ناخواسته دختر‌ها هر سال که بزرگ‌تر می‌شوند، از پدرانشان دورتر می‌شود.
قاسم فتحی
نویسنده قاسم فتحی

همان ماه‌های اولی که پدر شده بودم یک سالی از اکران فیلم «دختر» رضا میرکریمی می‌گذشت. فیلم را مثل همه کار‌های میرکریمی دوست داشتم و چندباری دیده بودم. بیشتر از همه فصل گفت‌و‌گو در کافه را دوست داشتم و شادی‌هایی که انگار از دختران جنوب دریغ شده بود. با این حال چیزی که بیشتر از همه تکانم داد مصاحبه تصویری میرکریمی بود با فریدون جیرانی درباره روند پیش‌تولید فیلمش و اینکه چطور فیلم‌نامه را از دل گفت‌و‌گو کردن با شمار زیادی از دختر‌ها نوشته بود.

یک جایی از گفت‌و‌گو را، اما چندبار دیدم. آنجا فهمیدم دختر داشتن زمین تا آسمان با پسر داشتن و داشتن هر چیزی در این جهان فرق می‌کند. آنجا که میرکریمی می‌گفت دختر‌ها دلشان می‌خواست پدرانشان بازهم آنها را بغل کنند، بازهم باهم بیرون بروند و حرف بزنند و مهم‌تر اینکه راحت حرف بزنند. تا قبل از این هیچ‌وقت گمان نمی‌کردم بدیهی‌ترین اتفاق‌ها مثل بغل کردن بتواند به مسئله بزرگی تبدیل شود. 

اینکه همه باهم توی یک خانه باشیم، اما این‌طور فرسنگ‌ها از هم دور باشیم طوری که ناگفته‌هایی شبیه به این که به‌نظرم ابدا نمی‌تواند توی دسته ناگفته‌ها قرار بگیرد، یک جایی توی گفت‌و‌گو این‌طور بزند بیرون و خودش را نشان بدهد. تبدیل شود به کمبودی که نتوان آن را جبران کرد و بعد کم‌کم برود توی دسته آرزو‌های ناگفته ولی ظاهرا شده بود.

مسئله اینجا بود که خواسته یا ناخواسته دختر‌ها هرسال که بزرگ‌تر می‌شوند از پدرانشان دورتر می‌شود. حتی برای برخی به هوویی برای مادرانش تبدیل می‌شوند و چه‌بسا هیبتی پیدا می‌کنند هم‌قد و قواره مادر و حالا دیگر پدر احتمالا ترجیح می‌دهد تا زمان رفتن دختر از خانه‌اش تاجایی‌که می‌تواند او را نبیند. میرکریمی خودش هم دختر دارد شک ندارم آن لحظه موقع گفت‌و‌گو با آن دختر‌ها از شنیدن این حرف‌ها تکان خورده و با خودش عهد کرده تا قیام قیامت و تا هروقتی که زنده است دخترانش را ببیند و بغلشان کند. راستش دیدن آن مصاحبه برای من اتفاق بزرگی بود. 

همیشه مرورش می‌کنم که تا همیشه یادم باشد حتی اگر دخترم و حالا دخترانم، صد‌ساله هم بشوند باز هم بتوانم بغلشان کنم. اینکه خانه‌ای داشته باشیم که با چشمان باز همدیگر را ببینیم و هیچ‌چیزی باعث کوری و دوری ما از همدیگر نشود. من تا قبل از داشتن دخترانم هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم یک چنین آرزویی داشته باشم.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.