صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

بی‌قراریِ ماندن، وسوسه رفتن | گزارشی از اجرای نمایش سندروم پای بی‌قرار در تماشاخانه کربن

  • کد خبر: ۳۲۹۹۳۵
  • ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۱:۵۵
نمایش «سندروم پای بی‌قرار» به کارگردانی عبدالله برجسته در تماشاخانه کربن مشهد باز تولید شده است.

به گزارش شهرآرانیوز، در تاریکی سالن، تنها چیزی که به چشم می‌آمد، چینشی متفاوت از صندلی‌های سفید روی سطحی شیب‌دار بود؛ انگار تماشاگر قرار بود نه تنها نظاره‌گر، که هم‌سفر بازیگرانی باشد که از سراشیبیِ یک رنج دیرینه عبور می‌کنند. نشسته بودند؛ بی‌هیاهو، بی‌ادعا. گاهی کلماتشان زیر لب زمزمه می‌شد، گاهی با فریاد از عمق دل برمی‌آمد. آنچه روایت می‌شد، فقط قصه یک مهاجرت نبود؛ شرح یک اندوه مشترک بود که هر تماشاگر، گوشه‌ای از آن را در دل خود می‌شناخت. مهاجرت، دوری، بی‌قراریِ ماندن، وسوسه رفتن، و ایستادن میان این دو همان «سندروم پای بی‌قرار» نه فقط عنوان یک نمایش، که نام رمز نسلی است که در رفتن خلاصه نمی‌شود، بلکه در ناتوانی از ماندن ریشه دارد.

برای نزدیکی بیشتر به فضای اجرا و لمس ناگفته‌های آن، پای صحبت برخی از بازیگران و عوامل نشستیم تا از تجربه‌شان در باز تولید این نمایش، چالش‌های بازی و آنچه روی صحنه گذشته بگویند؛ گفت‌و‌گویی که در ادامه خواهید خواند.

بی‌قراری وجودی، در دل انسان معاصر

عبدالله برجسته، درباره بازتولید این نمایش و دغدغه‌های درونی‌اش نسبت به موضوع اثر چنین می‌گوید: در میان تمام آثاری که پیش‌تر کار کرده‌ام، نمایش سندروم پای بی‌قرار برایم بسیار خاطره‌انگیز است؛ هم از منظر تجربه شخصی و هم از آن جهت که اولین بار در سال ۹۶ تولید شد و حالا باز هم روی صحنه آمده. این نمایش به مسئله‌ای جهانی می‌پردازد که هنوز هم با آن دست‌و‌پنجه نرم می‌کنیم و آن مهاجرت است. بحرانی که نه فقط ما، بلکه تمام جهان درگیر آن است.

او درباره روند انتخاب این اثر برای اجرا در سالن تازه‌تأسیس کربن نیز توضیح می‌دهد: به مناسبت افتتاح تماشاخانه کربن تصمیم گرفتم نمایش سندروم پای بی‌قرار را باز تولید کنیم. از اینکه این نمایش دوباره اجرا می‌شود خوشحالم، ولی از طرفی ناراحتم که بعضی از بازیگرانی که پیش‌تر با ما بودند، امروز دیگر در مشهد نیستند و نتوانستیم از حضورشان بهره ببریم. با این حال، قدردان گروه فعلی‌ام هستم که با انگیزه و تلاش بسیار به اجرای مجدد این اثر کمک کردند.

این کارگردان در ادامه، درباره انتخاب نام نمایش می‌گوید: نام اثر معمولاً از سوی نویسنده انتخاب می‌شود و به کارگردان ارتباطی ندارد. اما شخصاً معتقدم این عنوان به‌درستی انتخاب شده. بسیاری از ما، به‌نوعی درگیر نوعی بی‌قراری هستیم؛ بی‌قراری‌ای که اگر بخواهیم نگاه پزشکی به آن داشته باشیم، قابل بررسی است، اما اگر بخواهیم معناگرایانه نگاه کنیم، به نوعی بی‌قراری وجودی می‌رسیم؛ بی‌قراری‌ای که بشر امروز در جست‌وجوی راهی برای تسکین آن است. این عنوان با محتوای نمایش پیوند عمیقی دارد و کسانی که آن را تماشا می‌کنند، بهتر متوجه این ارتباط خواهند شد.

برجسته با نگاهی فردی‌تر به مضمون مهاجرت، تأکید می‌کند: از نگاه من، حتی در بهترین حالت، مهاجرت نوعی آسیب است. حتی اگر شرایط مالی خوبی داشته باشیم، مقصد مهاجرت‌مان جای مناسبی باشد و همه چیز برایمان فراهم باشد، باز هم ما در آنجا شهروند درجه‌چندم به شمار می‌آییم. ممکن است آزادی‌های اجتماعی بیشتری در برخی کشور‌ها وجود داشته باشد، اما هم‌زمان، رنج‌ها و فشار‌های خاص خود را هم دارد.

او با بیان اینکه مهاجرت امری کاملاً فردی و وابسته به شرایط زیستی هر فرد است، ادامه می‌دهد: ما هیچ‌وقت نمی‌توانیم دقیقاً قضاوت کنیم که دیگران چرا مهاجرت می‌کنند؛ چون در جایگاه آنها زندگی نکرده‌ایم. اما از نگاه من، دغدغه مهاجرت همیشه با من بوده؛ حتی زمانی که نمایش بیست‌وهفت سالگی را کار کردم، که آن هم حول همین مضمون شکل گرفته بود. امیدوارم روزی شرایطی فراهم شود که همه دوباره کنار هم، در وطن خود، زندگی و کار کنیم. باور دارم حتی کسانی که رفته‌اند، دل‌شان برای خاک‌شان تنگ می‌شود.

این کارگردان به تجربه اجرای این نمایش تماشاخانه کربن اشاره کرده و می‌گوید: این اولین نمایشی است که در سالن تماشاخانه کربن اجرا می‌شود. ما در واقع در حال قلق‌گیری و شناسایی اشکالات فنی سالن هستیم. تا نمایشی اجرا نمی‌شد، نمی‌توانستیم نواقص را پیدا کنیم. از آنجایی که به اجرای این اثر تسلط داشتم، تصمیم گرفتم خودم با آن سالن را محک بزنم.

برجسته با اشاره به برخی مشکلاتی که مخاطبان تجربه کرده‌اند تصریح می‌کند: در چند اجرای نخست، برخی تماشاگران با مشکلاتی در صدا مواجه شدند. ما متوجه این مسئله شدیم و در حال همکاری با تیم مهندسی صدا هستیم تا این نقیصه را برطرف کنیم. تمام تلاش ما این است که فضای سالن را طوری تجهیز کنیم که مخاطبان بهترین تجربه را داشته باشند.

 

نقش فرهاد، از طبقه‌ای که درک‌اش برای برخی سخت است

مسعود عقلی درباره مواجهه‌اش با نقش فرهاد می‌گوید: این نقش از طبقه‌ای اجتماعی می‌آید که شاید برای بخشی از مخاطبان درکش آسان نباشد. در متن اصلی نمایشنامه، فرهاد لهجه نداشت، اما به پیشنهاد خودم، او لهجه مشهدی گرفت. چون زیست من در مشهد بوده، اطرافیانم مشهدی‌اند و همیشه با این لهجه صحبت کرده‌ام، بنابراین رسیدن به آن برایم دشوار نبود.

او ادامه می‌دهد: زمانی که این نقش را بازی می‌کنم، همیشه فکر می‌کنم اگر بخشی از وجود واقعی مسعود عقلی در موقعیت فرهاد قرار می‌گرفت، چه می‌کرد؟ من چیزی خارج از خودم را بازی نمی‌کنم. خودم را می‌گذارم در شرایط فرهاد و از دلِ آن موقعیت بازی درمی‌آورم. دکور نمایش مینیمال است و فضای حرکت بازیگر محدود، اما گفتار بلند است و باید با مخاطب چشم‌درچشم شوی. این بزرگ‌ترین چالش ماست و فقط حرف من نیست، اذعان همه بازیگران نمایش است.

این بازیگر می‌گوید: فرهاد در ذهن من باقی مانده بود. وقتی بعد از چند سال دوباره نقش را بازی کردم، هنوز دیالوگ‌ها را حفظ بودم. هر از گاهی در ذهنم مرورشان می‌کردم. خیلی از مخاطبان هم فرهاد را به خاطر داشتند. این نقش را دوست دارم، حس خوبی دارم و وقتی آن را بازی می‌کنم، غرق در فضای تئاتر می‌شوم. این غرق‌شدن حض درونی‌ام را فعال می‌کند و شاید این دلیل مهمی باشد که باعث شد دوباره آن را بازی کنم.

عقلی با اشاره به مسیر هنری‌اش تأکید می‌کند: بازیگری انتخاب اولیه من نیست. الان در شرایط خاصی هستم که در دو نمایش بازی می‌کنم. انتخاب اصلی من نویسندگی و کارگردانی است. با این حال، دیدن مردمی که از بخش بزرگی از زندگی و حاصل دسترنجشان می‌زنند تا تئاتر ببینند، واقعاً خوشحال‌کننده است. این‌که روز به روز بر مخاطبان تئاتر افزوده می‌شود، برایم امیدوارکننده است.

او با نگاهی به وضعیت تئاتر مشهد اضافه می‌کند: درباره نسل جدید تئاتر باید بیشتر فکر کرد. راهکارش پیوند میان نسل‌هاست. بچه‌ها هنوز در حال آزمون و خطا هستند و این ممکن است مخاطب را از تئاتر دور کند و سطح کیفی تئاتر مشهد را پایین بیاورد.

این بازیگر با انتقاد از فضای نظارتی و ممیزی‌ها می‌گوید: یکی از معضلات همیشگی ما، بحث مجوز و ممیزی است. فشار‌های بیش از حد دستگاه‌های نظارتی برای باقی ماندن نمایش روی صحنه، بیهوده، عبث و فرساینده است. این میزان رصد خسته‌کننده است. واقعاً چرا باید این‌همه نظارت روی یک نمایش باشد؟ چالش‌های سه‌روزه و پنج‌روزه برای دریافت مجوز اجرا، ضربه بزرگی به گروه نمایش می‌زند.

بازگشت به تئاتر مشهد به بهانه یک سالن خوب

محمدرضا لبیب درباره باز تولید نمایش سندروم پای بی‌قرار می‌گوید: سال ۱۳۹۶ بود که با هم جمع شدیم؛ نویسندگان، کارگردان و عوامل مختلف. یادم است همان سال بازخورد‌های خیلی خوبی گرفتیم. ولی استقبال بی‌نظیر بود و مردم خیلی با این کار ارتباط برقرار کردند.

او ادامه می‌دهد: آقای برجسته با بهانه افتتاح این سالن، که به نظرم یکی از بهترین سالن‌های تئاتر مشهد و حداقل در این منطقه است، ما را دوباره دور هم جمع کرد. برای من همیشه این نمایش جذاب بوده، به‌خصوص حالا که سال‌هاست ساکن مشهد نیستم و از این شهر رفته‌ام. اما باز هم دلم خواست در این فضا شرکت کنم.

این بازیگر با اشاره به مضمون نمایش می‌گوید: موضوع این نمایش برای ما ایرانی‌ها نفس‌گیر است. این مسئله رفتن از وطن، چیزی است که ما سال‌ها به شکل‌های مختلف با آن روبه‌رو بوده‌ایم. در ادبیات، سینما و رمان‌های ما بار‌ها به این موضوع پرداخته شده. برای همین تماشاگر، وقتی وارد سالن می‌شود و موضوع را می‌فهمد، انگار از قبل با آن آشناست. خودش یک پیش‌زمینه دارد.

لبیب اضافه می‌کند: کاری که تئاتر باید بکند این است که با استفاده از عناصر نمایشی، فضایی بسازد برای گفت‌و‌گو با مخاطب. ما باید آن اتمسفر را به اجرا دربیاوریم تا این جست‌وجوی مشترک بین ما و تماشاگر شکل بگیرد.

او درباره نقش خودش در این نمایش چنین توضیح می‌دهد: کاراکتری که من بازی می‌کنم، برخلاف بعضی دوستان که نقش ایرانی دارند، یک شخصیت خارجی است. یعنی باید در عین حال که مخاطب با او ارتباط برقرار می‌کند، حس کند که با فرهنگ ما فاصله دارد. البته که این شخصیت از اتفاق‌هایی که در نمایش می‌افتد، تأثیر گرفته، اما به هر حال یک مامور امنیتی است و برای من جذابیتش همین‌جاست. این‌که یک شخصیت امنیتی، به خاطر رخداد‌هایی که برای چند مهاجر، از جمله یک ایرانی، می‌افتد، دچار تحول می‌شود، برایم خیلی جالب بود. فکر می‌کنم مخاطب هم این را درک کرده است.

اولین اجرا و آغاز یک خاطره

منا بارانی درباره حضور خود در نمایش سندروم پای بی‌قرار می‌گوید: وقتی برای اولین بار نمایش اجرا رفت، من نقش دیگری داشتم. حالا امسال آقای برجسته تصمیم گرفتند این نمایش را دوباره روی صحنه ببرند.

او درباره نحوه حضورش در این اجرا بیان می‌کند: قرار نبود من بازی کنم. اگر هم قرار بود، همان نقشی رو بازی می‌کردم که قبلاً برایش آماده بودم. ولی  اتفاقی افتاد که باعث شد تصمیم بگیریم من نقش جدیدی را بازی کنم. البته که قبلاً دیالوگ‌ها رو شنیده بودم، حتی شاید حفظ هم بودم. چون خیلی برایم آشنا بود، ولی بالاخره این یک نقش تازه بود. باید با گروه همکاری می‌کردم، تمرین می‌کردم و می‌دیدم چقدر می‌توانم تأثیرگذار باشم.

این بازیگر ادامه می‌دهد: نقش جدیدم شخصیت پر از احساس است. من معتقدم آدم‌هایی که گریه‌شان نمی‌گیرد ممکن است با این نقش گریه کنند. ما مستقیم با مخاطب در تماس بودیم. باید بتوانیم بین بدن، صدا و حس تعادل برقرار کنیم تا مخاطب باورش کند. این نقش آنقدر تأثیرگذار بود که باعث شد خودم هم درگیرش بشوم.

بارانی اضافه می‌کند: راستش، امسال شاید از نظر بدنی مثل سال‌های گذشته آماده نبودم. انگیزه هم طبیعتاً بالا و پایین دارد. اما تلاش کردم با تمام وجودم بازی کنم. خودم را جای آن زن گذاشتم، جای گذشته‌ای که این نقش براش ساخته شده. به نظرم همدلی واقعی همین‌جاست.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.