صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

کارگاه هفت رنگ ۱۱۸ ساله | روایت گذران یک روز در مجموعه کاشی‌پزی

  • کد خبر: ۳۳۱۲۲
  • ۱۶ تير ۱۳۹۹ - ۲۰:۵۳
زمانی بود که توی آجرنمای هر خانه‌ای حداقل چندتایی کاشی لعاب‌دار رنگی به چشم می‌خورد. تعداد این کاشی‌ها هم رابطه مستقیمی با وضعیت اقتصادی اهل خانه داشتند و هرچه اهل خانه متمول‌تر بودند، تعداد این کاشی‌ها هم بیشتر می‌شد.
رها راد/ شهرآرانیوز - زمانی بود که توی آجرنمای هر خانه‌ای حداقل چندتایی کاشی لعاب‌دار رنگی به چشم می‌خورد. تعداد این کاشی‌ها هم رابطه مستقیمی با وضعیت اقتصادی اهل خانه داشتند و هرچه اهل خانه متمول‌تر بودند، تعداد این کاشی‌ها هم بیشتر می‌شد. کاشی‌های قیمتی که حاصل هنر دست کاشی‌پز‌ها بودند، اما جدا از همه این‌ها روزگاری پلاک خانه‌ها هم از جنس کاشی بود. یک کاشی لعاب‌دار آبی که شماره روی آن حک می‌شد و به جای واژه پلاک همان لفظ کاشی برای آن به کار برده می‌شد، مثل کاشی هفت، کاشی هشت و... وان یکاد‌ها و بسم‌ا...‌ها روی کاشی‌های فیروزه‌ای و لاجوردی هم که حتما خاطرتان هست.
همان‌ها که رسم بود سر در هر خانه‌ای نصب شود، البته این رسم کم‌رنگ شده، اما هنوز از بین نرفته است. این‌ها را گفتم که بگویم کاشی‌ها  زمانی حضور پررنگی در معماری شهری داشتند و کاشی‌پز‌ها هم شغل پررونق‌تری داشتند. گرچه حالا کاربرد کاشی‌ها محدود شده است به آجرنمای مساجد، حسینیه‌ها و مکان‌های خاص‌تر...، اما هنوز چراغ معدود کاشی‌پزی‌های شهر خاموش نشده است و این شغل هنوز نفس می‌کشد. کارگاه هفت رنگِ قدس در خیابان هفده شهریور شمالی یکی از همین کارگاه‌هاست که مسئولیت آن را «امیر کاشی‌پز قدس» برعهده دارد. همان‌طور که از فامیلش برمی‌آید این شغل را از پدر و پدربزرگش به ارث برده و او هم حالا به قول خودش محاسنش را در همین کار سفید کرده است.
امروز با شهرآرامحله منطقه ۶ مشهد، مهمان او در کارگاه سنتی‌اش هستیم تا از چم و خم این‌کار سر دربیاوریم. کارگاهی قدیمی که از سال ۱۲۸۱ خورشیدی کارش را شروع کرده و آن‌طور که کاشی‌نوشته آبی لاجوردی‌رنگ ورودی کارگاه می‌گوید قدمتی ۱۱۸ ساله دارد و نسل‌های قدیم در آن کاشی‌ها را می‌ساختند و رنگ می‌زدند و می‌پختند.

شغل خانوادگی
کاشی لعاب‌دار آبی که بالای در سفید کارگاه نصب شده نشان می‌دهد که راه را درست آمده‌ایم. روی آن با خط خوش نوشته شده (کارگاه هفت رنگی قدس). وارد می‌شویم، از راه‌پله‌ای باریک عبور می‌کنیم و به فضایی شلوغ می‌رسیم. آن‌قدر که فکر می‌کنیم وارد انباری کارگاه شده‌ایم. نیم‌نگاهی به اطراف می‌اندازیم. همه جا پر از کاشی است. کاشی‌های شکسته، کاشی‌های خام رنگ نشده و... مات و مبهوت فضای شلوغ اطراف هستیم که آقای کاشی‌پز از راه می‌رسد و این آقای کاشی‌پز که می‌گویم ایهام دارد! او هم کاشی‌پز قدیمی این محله و مسئول این کارگاه است و هم نام‌خانوادگی‌اش کاشی‌پز است. آقای کاشی‌پز این شغل را از پدر و پدربزرگش به ارث برده و این کارگاه هم در اصل کارگاه پدر و پدربزرگ خدابیامرزش بوده است. این‌ها را خودش تعریف می‌کند و بعد هم ما را از میان انبوه کاشی‌هایی که روی هم سوار شده‌اند به سالنی وسیع هدایت می‌کند.

مرحله اول، سوزن‌کوبی
این سالن اصلی‌ترین نقطه کارگاه است. ۲۰ نفر حالا اینجا در حال فعالیت هستند و هر کدام به کاری مشغول‌اند. یکی روی زمین نشسته و کاشی‌های سفید پیش رویش را رنگ می‌زند. یکی هم کاشی‌های پخته و از کوره درآمده را با دقت داخل کارتن‌ها می‌پیچد. یک موسیقی سنتی هم که با فضای کار هماهنگی کامل دارد از رادیو قدیمی روی میز در حال پخش است و کاشی‌های خوش رنگ و لعاب در گوشه گوشه سالن دیده می‌شوند و فضا را رنگی‌رنگی و شاد کرده‌اند.
آقای کاشی‌پز ما را به گوشه‌ای از سالن می‌برد و می‌گوید مرحله اول کار از اینجا آغاز می‌شود. مریم، خانم میانسالی است که پشت میز روی صندلی نشسته و در حال کوبیدن سوزن روی کاغذ نازک روغنی است.
 
حالا ۲۰ سال از شروع کار او در این کارگاه می‌گذرد و او یکی از نیرو‌های ماهر کارگاه محسوب می‌شود. برخلاف تصوراتم سررشته‌ای در طراحی و نقاشی و درکل رشته‌های هنری ندارد... انگار هیچ کدام از این نیرو‌ها اینجا چنین مهارتی ندارند. آن طور که خودشان می‌گویند صفر کیلومتر وارد این کارگاه شده‌اند و حالا پس از سال‌ها مهارت‌های لازم را کسب کرده‌اند. به کاغذ پیش روی مریم دقت می‌کنم که روی آن خم شده و سوزنی را مدام توی کاغذ فرومی‌کند و درمی‌آورد. خوب که نگاه می‌کنم نقش و نگار کم‌رنگ روی کاغذ را می‌بینم. نقش و نگار‌هایی که شبیه طرح‌های سنتی ایرانی هستند.
آقای کاشی‌پز درباره این طرح‌ها توضیح می‌دهد: این طرح‌ها نقوش اسلیمی و خطایی هستند که هنری ایرانی و اسلامی محسوب می‌شوند. این‌ها را یا طراح برای ما طراحی می‌کند یا خودم طبق تجربه‌ای که این سال‌ها به دست آورده‌ام می‌کشم. طرح در مرحله اول سوزن‌کوبی می‌شود و روی خطوط آن با سوزن سوراخ می‌شود.

سیاه‌تر از سیاه
بعد از آن کاغذ روغنی نازک و سوزن‌کوبی شده روی کاشی‌های سفید روی زمین پهن می‌شود. خانم طراح گرده‌های زغال را با دقت روی کاغذ می‌ریزد و این گرده‌ها از نقاط سوزن‌کوبی شده ردشان را روی کاشی‌های سفید به جا می‌گذارند. بعد از آن کاغذ را با دقت برمی‌دارد و قلم‌گیری آغاز می‌شود.
در این مرحله طرح محو و کم‌رنگ روی کاشی با قلم‌گیری پررنگ می‌شود و مریم با مهارت و سرعت خاصی قلم را روی کاشی می‌کشد و طرح کلی روی کاشی‌ها مشخص می‌شود. این قلم‌گیری هم به وسیله قلم‌مویی که موی آن با موی حیواناتی مثل گرگ، بز و... درست شده انجام می‌شود. آقای کاشی‌پز می‌گوید که این مو باید انعطاف داشته باشد و هر مویی به کار آن‌ها نمی‌آید. مریم قلم‌مو را در سیاهی می‌زند و بعد روی کاشی‌ها می‌کشد. سیاهی هم‌نام رنگ سیاه غلیظی است که با اسید منگنز به دست می‌آید و این طور که آقای کاشی‌پز می‌گوید خیلی هم باارزش و گران‌قیمت است.
 آقای کاشی‌پز قوطی رنگ را برمی‌دارد و با قلم‌مو جلوی چشم‌هایم هم می‌زند. می‌گوید: سیاه‌تر از سیاه است! اینکه می‌گویند بالاتر از سیاهی رنگی نیست همین است ها. (می‌خندد)

رنگ‌زدن به کاشی‌ها
مرحله بعد، اما رنگ‌زدن روی این خطوط سیاه است که چند خانم در گوشه‌ای از سالن مشغول آن هستند. کاشی‌ها را چفت هم چیده‌اند، نشسته‌اند روی زمین و مشغول رنگ زدن آن‌ها هستند. به کاشی‌ها نگاهی می‌اندازم و رنگ‌های فیروزه‌ای و صورتی کنار هم حالم را خوب می‌کنند. درباره انتخاب این رنگ‌ها از یکی از این خانم‌ها می‌پرسم. مرضیه که انگار سرعت بیشتری در کار دارد و نزدیک ۲۰ سال از شروع کارش در این کارگاه می‌گذرد، می‌گوید رنگ‌هایی که انتخاب می‌کنند باید هارمونی داشته باشند و حالا آن‌ها می‌دانند که چه رنگ‌هایی اگر کنار هم قرار بگیرند چشم‌نوازتر هستند.
البته به گفته آقای کاشی‌پز بیشترین رنگ استفاده‌شده آن‌ها فیروزه‌ای و لاجوردی است. پرکاربردترین رنگ‌ها در طراحی سنتی و ایرانی.

مشتری از عراق و کانادا
خانم‌هایی که مسئول رنگ‌زدن کاشی‌ها هستند حالا دو گروه شده‌اند. یک گروه دارند کاشی‌های سفید گچی را رنگ می‌زنند که قرار است تابلو یک خانه باشند و روی دیوار پذیرایی قرار بگیرند. آقای کاشی‌پز نیمی از سفارش‌هایشان را همین سفارش‌های شخصی می‌داند که بیشتر از سوی خانواده‌های ثروتمند است، زیرا اغلب افراد از پس هزینه این تابلو‌های دستی برنمی‌آیند. اما گروه دوم مشغول رنگ‌زدن بر روی کاشی‌های لعاب‌دار سفید هستند. این‌ها قرار است کاشی‌های یک حسینیه در کشور عراق باشند! تعریف می‌کند که تا به حال از کشور‌های مختلفی به او سفارش داده‌اند و خیلی از قراردادهایش را با شیعیان عراقی بسته است. عراقی‌هایی که حالا او را می‌شناسند و فقط برای سفارش کاشی این همه راه از عراق تا مشهد می‌آیند و بعد هم خودشان کاشی‌ها را بسته‌بندی می‌کنند و می‌برند.
 آقای کاشی‌پز یکی از پرزحمت‌ترین پروژه‌هایش را کاشی‌سازی برای حسینیه‌ای در نجف می‌داند. کتیبه‌ای شصت متری که روی آن سوره آل‌یاسین نوشته شد و اطراف آن هم پر از نقوش تذهیب بود.
 
واژه کتیبه را که بین صحبت‌هایش می‌شنوم به گوشم عجیب و ناآشنا می‌آید و درباره‌اش می‌پرسم. او توضیح می‌دهد که در شغل آن‌ها به این تابلو‌های کاشی در اصطلاح کتیبه گفته می‌شود. گوشی‌اش را از جیبش درمی‌آورد و کتیبه دیگری را هم نشانم می‌دهد. یک کار شلوغ‌پلوغ رنگی رنگی دیگر که در یکی از رستوران‌های ایرانی در کانادا قرار دارد. صاحب رستوران یک ایرانی بوده که کار آقای کاشی‌پز را در اینستاگرام می‌بیند، به او سفارش می‌دهد و بعد هم خودش این همه راه را می‌کوبد و می‌آید و کاشی‌ها را می‌برد.

پخت کاشی‌ها
مرحله بعد پختن کاشی‌هاست. حرارت را از نزدیکی در انتهایی سالن حس می‌کنم. پشت در باید همان کوره یادشده باشد. در را باز می‌کنیم و وارد می‌شویم. هرم گرما می‌خورد توی صورتم. کاشی‌ها ردیف به ردیف چیده شده‌اند کنار هم و در مرکز اتاق هم کوره‌ای وجود دارد که کاشی‌ها روی آن پخته می‌شوند. در گذشته و روزگاری که پدربزرگ او اینجا کار می‌کرده این کوره به جای گاز با نفت کار می‌کرده و چندین بار هم منفجر شده که خوشبختانه آسیبی به کسی وارد نشده است. از جایی به بعد حرارت اجازه نزدیک شدن به کوره را به ما نمی‌دهد، اما کارگری که اینجا کار می‌کند انگار به دمای ۵۸۰ درجه این اتاق عادت دارد. آقای کاشی‌پز می‌گوید که به نظر او این قسمت لذت‌بخش‌ترین قسمت کاشی‌پزی است چراکه بعد از پخت تازه نتیجه کار مشخص می‌شود و جلوه و جلای رنگ‌ها تازه خودش را نشان می‌دهد.

 اما بعد از پخت هم کار تمام نمی‌شود. آن‌ها این کاشی‌ها را بررسی می‌کنند و ایراددار‌ها را جدا می‌کنند. آن‌هایی که رنگ نگرفته‌اند یا رنگ‌های رویشان شره کرده و قاطی هم شده است. آن‌ها که نیاز به حرارت بیشتر داشته باشند هم دوباره داخل کوره قرار می‌گیرند. مرحله بعد هم که بسته‌بندی دقیق کاشی‌های آماده است و آماده‌شدن برای تحویل‌دادن به مشتری. این‌ها را آقای کاشی‌پز در اتاق کوره برایمان توضیح می‌دهد. حالا یک تصویر کلی توی ذهنم از این شغل شکل گرفته است، اما چیز زیادی از خود این کاشی‌پز قدیمی نمی‌دانم. گرما که  تحمل‌ناپذیر می‌شود ما را به صرف یک بیدمشک سکنجبین خنک دعوت می‌کند به دفتر کارش در کارگاه تا هم نفسی تازه کنیم و هم سؤال‌های توی ذهنمان را بپرسیم.

کار وردست پدر
پدرش غلامرضا کاشی‌پز بوده و پدربزرگش هم حاج یوسف کاشی‌پز. از معدود کاشی‌پز‌های پرآوازه قدیم. از پنج برادر و خواهرش، اما فقط او میراث خانواده را زنده نگه می‌دارد. سرآغاز علاقه‌اش به این شغل هم از دوران درس و مدرسه آغاز می‌شود. زنگ مدرسه که می‌خورده ترک دوچرخه‌اش می‌نشسته و رکاب‌زنان به سمت کاشی‌پزی می‌آمده است. کارگاه پدر همین کارگاه فعلی او است البته با اندکی تغییرات. وردست پدر تا شب کاشی‌پزی می‌کرده و چم و خم این‌کار را یاد می‌گرفته است. دیپلم مکانیک را که می‌گیرد و از سربازی می‌آید کارش را به طور جدی در این کارگاه شروع می‌کند و بعد از فوت پدر هم او مسئولیت آن را برعهده می‌گیرد.
حالا این کارگاه همان کارگاه است فقط بخش کاشی‌بری و کاشی‌سازی و خیلی بخش‌های دیگر آن حذف شده است. آن‌ها آن‌زمان‌ها خودشان کاشی‌های گچی را می‌ساختند و از صفر تا صد کار را خودشان انجام می‌دادند. او از سختی کار در آن‌زمان می‌گوید و کار با دستگاه‌های سنگ‌شکن و... حالا آقای کاشی‌پز کاشی‌های گچی را از کارگاه‌های کاشی‌سازی بیرون شهر می‌خرد، چون به آن همه زحمتش نمی‌ارزد و این طور برایش به‌صرفه‌تر است.


کاشی هفت رنگ
این کارگاه حالا کارگاه هفت رنگ قدس نام دارد. یعنی فقط و فقط کاشی هفت رنگ اینجا پخته می‌شود. هفت رنگ هم به این معنا نیست که مثلا فقط از هفت‌تا رنگ برای رنگ زدن به کاشی‌ها استفاده شود! این کاشی‌ها از روزگار گذشته به‌دلیل رنگارنگ بودنشان به اصطلاح هفت رنگ نام گرفته‌اند. کاشی‌هایی که بیشتر برای ساخت کتیبه برای خانه‌ها و در و دیوار مکان‌های مذهبی کاربرد دارند. البته کاشی‌ها به‌جز کاشی‌های هفت رنگ انواع دیگری هم دارند که حالا در این کارگاه ساخته نمی‌شوند. معرق، گلی و... آقای کاشی‌پز می‌گوید که حالا یک کارگاه کاشی معرق هم در جاده سیمان دارد، اما به دلیل حساسیت پختن و ساختن کاشی‌های هفت رنگ او بیشتر وقتش را در این کارگاه صرف می‌کند.

مرمت را رها کردم
او از دیگر شاخه‌های این شغل را مرمت می‌داند! مرمت کاشی‌ها و آجر‌های بنا‌ها و ساختمان‌های قدیمی را که او بنای هر ساختمان و مکان قدیمی که فکرش را بکنید تا به حال مرمت کرده است. خانه ملک، خانه داروغه، خانه امیری، خانه توکلی و...
این کار را هم تجربی از پدربزرگ خدابیامرزش حاج یوسف کاشی‌پز که مهارت زیادی در این امر داشته یاد گرفته است. می‌گوید که خانه‌های قدیمی را خیلی دوست دارد و به‌تبع آن به مرمت و تعمیر خانه‌های قدیمی هم علاقه دارد و برایش لذت‌بخش است، اما مدتی است که دیگر دست از این کار کشیده است. آخرین بنایی که تعدادی از آجر‌های آن را مرمت کرده هم مصلی تاریخی در خیابان مصلی بوده است، اما بعد از آن کاری انجام نداده است.
 
دلیلش را که می‌پرسم توضیح می‌دهد: کار مرمت بسیار کار حساسی است و من از پدر و پدربزرگم آموختم که رنگ آجر‌های مرمت شده باید نزدیک‌ترین رنگ به رنگ آجر‌های اصلی بنا باشند. آن‌قدر که انگار از ابتدا جزوی از آن بنا بوده‌اند. اصول زیبایی‌شناسی هم همین را تأیید می‌کنند و از نظر من اگر این رنگ متفاوت باشد نما دیگر زیبایی ندارد. اما تازگی اصول دیگری را مطرح می‌کنند. اینکه آجر‌های جدید از آجر‌های قدیمی متفاوت و تشخیص‌دادنی باشند تا هویت بنا مشخص باشد. به نظر من تاریخ و پیشینه بنا را باید جایی مکتوب کرد و من به‌عنوان یک کاشی‌پز که زیبایی و هماهنگی برایم اهمیت دارد این قواعد جدید را نمی‌توانم بپذیرم. این شد که به کل این‌کار را رها کردم.

تعمیر کاشی در حرم امام رضا (ع)
او، اما شیرین‌ترین تجربه کاری‌اش را در زمینه مرمت و تعمیر بنا، تعمیر تعدادی از کاشی‌های بالای پنجره فولاد در حرم امام رضا (ع) حدود چهار، پنج سال پیش می‌داند. می‌گوید با اینکه آستان قدس کارگاه کاشی‌پزی خودش را دارد و کاشی‌پزان و مرمت‌کاران ماهر و باسابقه، با این حال به او درخواست کار می‌دهند و او این توفیق را از صدقه سری پدربزرگش می‌داند. حاج یوسف کاشی‌پز قدس که کاشی‌پز اختصاصی حرم بوده و کاشی بنای خیلی از صحن‌ها را او پخته و ساخته است.

حمایت‌نکردن مسئولان
آقای کاشی‌پز، اما در آخر سیری را که این شغل طی کرده است سیری پرفراز و فرود می‌داند و می‌گوید: قبل‌تر‌ها کاشی‌ها جزوی از معماری و نمای خانه بودند و کاشی‌پزی هم شغلی معمول. به‌مرور که کاشی‌ها حذف شدند این شغل هم کمرنگ‌تر شد. حالا کاشی‌ها کاربرد‌های خاص پیدا کرده‌اند و کتیبه‌ها هم شبیه وسایل لوکس و تزیینی هستند که ثروتمندان آن‌ها را سفارش می‌دهند.
با این همه، اما او شهر‌های مختلف را که با هم مقایسه می‌کند می‌گوید شهر‌های مذهبی مثل مشهد و قم وضعیت بهتری نسبت به شهر‌های دیگر برای سفارش کاشی دارند و اینجا کاشی‌کاری به دلیل تعداد بیشتر بنا‌های مذهبی و تاریخی رونق بیشتری دارد.
او هنر کاشی‌پزی در ایران را یک هنر قدیمی و استخوان‌دار می‌داند که قابلیت صادرشدن به کشور‌های دیگر را دارد و می‌گوید که این هنر در ایران قدمت بیشتری دارد، اما حالا کشور‌های همسایه مثل ترکیه دارند در این زمینه قوی‌تر عمل می‌کنند. دلیلش را هم حمایت‌نکردن مسئولان ذی‌ربط از این هنر ایرانی و اسلامی می‌داند.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.