به گزارش شهرآرانیوز، «پرده بالا نمیرود، اگر چراغ سالنها روشن نباشد»؛ این جمله شاید بهظاهر ساده باشد، اما پشت آن رنجِ بیصدای صدها هنرمند تئاتر خوابیده است. در روزگاری که سالنهای خصوصی با چنگودندان روی پا ماندهاند و هزینهها هر روز بیشتر از دیروز میشود، سالنهای دولتی با آسیبهای جدی دستوپنجه نرم میکنند. از کیفیت پایین صدا و نور گرفته تا نبود امکانات ابتدایی مانند آبدارخانه یا تهویه مناسب، همهچیز دست به دست هم داده تا اجرای یک نمایش نه یک فرایند هنری، بلکه نبردی فرساینده با زیرساختها باشد.
در این میان، کارگردانانی که میخواهند اثری مستقل روی صحنه بیاورند، با درهایی مواجهاند که گاهی بهراحتی باز نمیشود. بازیگرانی که باید انرژیشان را صرف جانبخشیدن به نقش کنند، درگیر مسائل ابتدایی سالنها میشوند. حالا دیگر بحث فقط بر سر سالن خصوصی و دولتی نیست؛ مسئله، فرسودگی یک ساختار است که حمایت نشده و صدای اعتراضش هم در هیاهوی برنامههای رسمی گم میشود.
در ادامه، با چند تن از کارگردانان و بازیگران همراه میشویم که روایتهایی از رنج، مقاومت و البته امید در مواجهه با وضعیت سالنهای تئاتر مشهد، برای گفتن دارند.
اکنون نخستین مسئلهای که با آن روبهرو هستیم، کمبود فضای نمایشی است. در سالهای اخیر، برخی مؤسسات خصوصی مانند تماشاخانه «کربن» اقدام به راهاندازی سالنهای نمایشی کردهاند، اما این سالنها نیز به تعداد کافی نیستند. در مجموع، تنها سه یا چهار سالن خصوصی در مشهد فعالیت میکنند و سایر سالنها دولتیاند. از بین سالنهای خصوصی، تماشاخانه کربن از نظر وسعت، امکانات و تجهیزات در وضعیت مناسبی قرار دارد و پس از آن، پردیس تئاتر مستقل و مایان در رده بعدی قرار میگیرند.
از آنجا که تمام این سالنها بهصورت اجارهای در اختیار گروهها قرار میگیرند، هنرمندان ناچارند در هر روز دو یا سه نمایش را در یک سالن اجرا کنند. این موضوع باعث میشود گروههای تئاتری مجبور شوند طراحی دکور و صحنهآرایی خود را بسیار ساده در نظر بگیرند تا گروههای بعدی نیز بتوانند از سالن استفاده کنند. از طرفی، امکانات سختافزاری سالنها نیز پاسخگوی اجرای همزمان چند نمایش نیست. هرچند برخی سالنها از نظر نور مناسباند و تعداد اتاقهای گریم بیشتری دارند، اما باز هم با چالشهایی مواجهاند. در تهران نیز این رویه مرسوم است، اما امکانات سختافزاری در آن شهر بهمراتب گستردهتر از مشهد است.
نکته بسیار مهم برای تماشاگران این است که هنگام ورود به سالن، با فضایی مناسب از نظر تهویه، سرمایش و گرمایش روبهرو شوند تا بتوانند در آرامش نمایش را دنبال کنند. دوم، راحتی صندلیهاست؛ چراکه تماشاگر ممکن است دو ساعت یا بیشتر در سالن حضور داشته باشد و اگر صندلیها تنگ، چسبیده به هم و نامناسب باشند، ارتباط او با نمایش قطع خواهد شد.
امکانات موجود در سالن تأثیر زیادی بر کیفیت اجرا دارد. برخی سالنها دارای سقفهای کوتاه هستند و نه امکانات مناسبی برای تماشاگر دارند و نه برای گروههای تئاتری؛ بهگونهای که هم گروهها در تنگنا قرار میگیرند و هم تماشاگران.
باوجود همه این چالشها، از آنجا که سالنها از هیچ نهاد و ارگانی حمایت نمیشوند، نمیتوان انتظار زیادی داشت. همین که با سرمایهگذاری بخش خصوصی چنین فضاهایی ایجاد شده، چراغ تئاتر روشن مانده و برنامههای نمایشی در حال اجراست، جای تقدیر و تشکر دارد. این اقدام ریسک بزرگی است و هر کسی از عهده آن برنمیآید.
شهر مشهد پس از تهران، از نظر امکانات، کیفیت و کمیت فعالیتهای نمایشی، در جایگاه دوم قرار دارد و قابلمقایسه با شهرهایی چون شیراز، نیشابور، اصفهان و تبریز نیست. هرچند ممکن است برخی از این شهرها سالنهای دولتی بیشتری در اختیار داشته باشند برای نمونه، تبریز دو سالن اصلی دارد. این درحالی است که از نظر تعداد نمایشهایی که در طول سال در مشهد اجرا میشود، و حتی از حیث کیفیت آثار، مشهد پس از تهران مقام دوم را داراست. میزان استقبال مخاطبان از تئاتر در مشهد نیز از تمام استانها و دیگر شهرهای بزرگ کشور بیشتر است.
چنانچه بخواهیم فراتر از موضوع کمبود سالن به مشکلات کلیتر بپردازیم، با چالشهای متعددی روبهرو هستیم. یکی از این مسائل، بروکراسی اداری حاکم بر روند دریافت مجوز اجراست. در مشهد، مجوزها بهصورت هفتگی یا حتی چندروزه تمدید میشوند. این در حالی است که در بسیاری از شهرهای دیگر، در صورتی که شورای نظارت یک اثر را تأیید کرده باشد، مجوزها بر اساس درخواست گروه مثلاً برای دو ماه متوالی صادر میشوند.
با اینحال، خوشبختانه شورای نظارت بر نمایش در مشهد، همسویی قابلتوجهی با گروههای نمایشی دارد و همواره سعی در حمایت از آنها داشته است. تاکنون هیچگونه مشکل یا چالشی میان گروههای تئاتری و شورای نظارت در مشهد بهوجود نیامده و این شورا بهعنوان نهادی همراه، نقش مؤثری در حمایت از تئاتر ایفا کرده است.
از سوی دیگر، دستگاه ارشاد نیز با بروکراسی پیچیدهای همراه است که البته این امر ناشی از شرایط خاص شهر مشهد است. ما در شهری زندگی میکنیم که ویژگیها و اقتضائات آن با دیگر شهرها متفاوت است و باید این تفاوت را پذیرفت. نمیتوان انتظار داشت که مشهد مانند اصفهان یا شیراز عمل کند. هرچند همگی تابع یک قانون ملی هستیم، اما در مشهد محدودیتهایی وجود دارد که در سایر شهرها دیده نمیشود.
من شخصاً تئاتر را بهعنوان یک حرفه مینگرم، نه صرفاً یک علاقه یا تفنن. برای من، تئاتر یک شغل اصلی است، نه یک فعالیت جانبی. بسیاری از افراد نیز مانند من به این حرفه نگاه میکنند. اما واقعیت این است که بودجههایی که در بخشهای مختلف فرهنگی تعریف میشود، معمولاً به تولید آثار اختصاص دارد، نه به تجهیز سالنهای خصوصی. هرقدر هم که درخواست کنیم، این ساختار بودجهای بهگونهای نیست که تغییر یابد.
با اینحال، سازمانهایی وجود دارند که بودجههایی دارند و میتوانند در این زمینه کمکرسان باشند؛ مانند شهرداری یا آستان قدس رضوی. برای نمونه، اگر آستان قدس بخواهد در تجهیز همین سالن «کربن» که اکنون در آن حضور داریم مشارکت کند، حتی اگر هزینهای در حدود دو تا سه میلیارد تومان نیاز باشد، در مقیاس بودجهای آنها رقمی ناچیز بهحساب میآید.
اگر سالنها مورد حمایت قرار نگیرند، نگهداری و ترمیم آنها بسیار دشوار میشود. سالنهای تئاتر با حضور مداوم مردم روبهرو هستند، در نتیجه بهسرعت فرسوده میشوند. از همینرو در تمام نظامهای اقتصادی، اعم از لیبرال یا سوسیالدموکرات، حمایت دولتی از زیرساختهای تئاتری پیشفرضی الزامیست.
اما در ایران، دولت تنها در مقاطعی محدود بودجههایی برای زنده نگهداشتن سالنها اختصاص میدهد یا حمایتهایی جزئی مانند معافیتهای مالیاتی اعمال میکند. این در حالی است که ایجاد و بهرهبرداری از یک سالن تئاتر، نیازمند زیرساختهایی جدیاست. جابجابی مناسب در شهر، دسترسی به حملونقل عمومی، و فراهمسازی آسایش مخاطب.
در مشهد تنها چند سالن خصوصی و یکیدو سالن دولتی فعالاند، با آنکه تعداد سالنهای دولتی بسیار بیشتر است. اما نبود مدیریت کارآمد، فقدان برنامهریزی بلندمدت، و عدم آمادگی برای اجرای نمایش، بسیاری از این سالنها را بلااستفاده یا در وضعیت نیمهفعال نگه داشته است. نمونههای قابلذکر، سالنهای هلالاحمر (که روزگاری یکی از مهمترین سالنهای کشور بود)، هاشمینژاد، فرهنگسرای الغدیر، سالن صداوسیمای کنار باغ ملی هستند.
اکنون مدیریت سالنها کاملاً فردی است. سالندارها باید به تنهایی تمام مسائل مربوط به نظافت، ایمنی، امور اداری، مالیات و... را برعهده بگیرند. هر سالن با مشکلات خاص خود دستوپنجه نرم میکند. یکی از جدیترین مشکلات، وضعیت نامناسب صندلیها است.
در بسیاری از سالنها پشتصحنه مطابق اصول مهندسی تئاتر طراحی نشده است. امکاناتی مانند ورودی و خروجی مناسب برای دکور و وسایل نقلیه، فضای بهداشتی برای بازیگران و تماشاگران، سیستمهای صوتی و نوری مناسب، تهویه، گرمایش و سرمایش، یا وجود ندارد یا معیوب است.
مجموعه تئاتر شهر مشهد که باید ویترین هنر نمایشی این شهر باشد، امروز با مشکلات جدی در سیستم گرمایشی و سرمایشی و ضعف زیرساختهای فنی مواجه است. این در حالی است که ترمیم و نگهداری سالنها پرهزینه است، اما بسیاری حتی در تأمین هزینههای جاری خود هم درماندهاند.
از یک سو سالندار موظف به تأمین هزینهها است، از سوی دیگر مخاطب و گروه اجرایی خواهان امکانات حداقلیاند. نتیجه، چرخهای ناقص و فرسایشی است. در همه جای دنیا، نهادهای فرهنگی وظیفه دارند با توزیع عادلانه امکانات و حمایت از ساختارهای خصوصی، این چرخه را تکمیل کنند. اما در ایران، قوانین ناکارآمد و سدهای فرهنگی و اقتصادی، راه را بر بخش خصوصی بستهاند.
وقتی رقابت از بین برود، خلاقیت نیز خاموش میشود. قوانین و سیاستهای فرهنگی ما یا قدیمیاند، یا غیرشفاف و ناکارآمد. این ساختار نیاز به بازنگری، گفتوگوی جمعی، مشارکت کارشناسان، و اصلاح قانونی دارد.
وقتی رقابت از بین برود، خلاقیت نیز خاموش میشود. قوانین و سیاستهای فرهنگی ما یا قدیمیاند، یا غیرشفاف و ناکارآمد. این ساختار نیاز به بازنگری، گفتوگوی جمعی، مشارکت کارشناسان، و اصلاح قانونی دارد.
وقتی رقابت از بین برود
خلاقیت نیز خاموش میشود.
قوانین و سیاستهای فرهنگی ما یا قدیمیاند، یا غیرشفاف و ناکارآمد.
این ساختار نیاز به بازنگری
گفتوگوی جمعی
مشارکت کارشناسان
و اصلاح قانونی دارد.
ساختار حمایتی امروز ما ناقص است. گاهی یک مدیر دلسوز میتواند با روابط شخصیاش سالن رو به تعطیلی را برای مدتی نجات دهد؛ اما چون زیرساخت حل نشده، دوباره به بحران بازمیگردیم. ما با انباشت بحرانهای بیپاسخ مواجهایم؛ تصور میکنیم بیتوجهی آنها را حل میکند، در حالی که چنین نیست.
البته هنوز امید وجود دارد. اگر امیدی نبود، نه باید حرفی میزدیم، نه حرکتی میکردیم. اما این امید نیازمند همفکری، همافزایی، و مشارکت واقعی میان سیاستگذاران، هنرمندان، و متخصصان است.
از طرفی، باید از خود بپرسیم، خود سالنداران چه کردهاند؟ آنها کمتر به موضوعاتی مثل برندینگ، بازاریابی، فروش سهام یا همکاری با نهادهای بینالمللی توجه داشتهاند. برخلاف سینما که در دو دهه اخیر حرکتهایی بهسوی صنعتی شدن داشته و اکنون در مشهد ۶ تا ۷ پردیس سینمایی فعال داریم، تئاتر از این جریان دور مانده است.
ما هنوز به اقتصاد تئاتر توجه نکردهایم. نه مشارکتی با نهادهای فرهنگی شکل گرفته، نه سازوکاری برای توسعه اقتصادی سالنها تعریف شده است. در نتیجه، مشکل دوپاره شده است؛ از یکسو کمکاری نهادهای حاکمیتی، از سوی دیگر انفعال در بخش خصوصی.
سالن تئاتر صرفاً صندلی و نور و تهویه نیست. برنامهریزی بلندمدت، شناخت آینده، و آمادگی برای پذیرش ایدههای نو، لازمه هر سالن فعال است. اگر سالنهای تئاتر گسترش یابند، رشد تئاتر تضمین میشود. اما اگر تعطیل شوند، تیشه به ریشه هنر زدهایم. تأسیس سالن کافی نیست؛ تداوم فعالیت آنها، نگاه صنعتی به تئاتر، و درک از تحولات روز، اهمیت بیشتری دارد.
یکی از مشکلات تئاتر مشهد، نگاه تکبعدی برخی فعالان آن است. تئاتر را صرفاً دو ساعت اجرا روی صحنه میدانند و به مسائل ریشهایتر، مانند اقتصاد، مخاطبشناسی یا تأثیر اجتماعی نمایش، توجهی ندارند. ما حتی مجالی برای هماندیشی نداریم. نه سمیناری برگزار میشود، نه ارزیابیای از موقعیت موجود انجام شده است.
مفاهیمی مثل «روابط عمومی» یا «طراحی صحنه» در ایران تهی از معنا شدهاند. روابط عمومی شده فروش بلیت، طراحی صحنه شده پر کردن صحنه. این تعاریف نیازمند بازتعریفاند.
اکنون راهکار چیست؟ من معتقدم نخست باید اتحاد میان هنرمندان شکل بگیرد . اهمیت اصناف انکارناپذیر است؛ همانطور که در سینما، صنف بازیگران، تهیهکنندگان در پیگیری مطالبات نقش مؤثر دارند. اما ما در تئاتر اهل کار گروهی نیستیم. بیشتر اهل دشمنتراشی و رقابتهای فرسایندهایم. فراموش کردهایم که همه در یک کشتی نشستهایم. اگر نمایشی بفروشد، به نفع همه است. ما باید تئاتر شهر را از آنِ خود بدانیم. کمک به یکدیگر، کمک به بقای تئاتر است.
در حال حاضر تنها سالن دولتی قابل استفاده، سالن حوزه هنری است. این در حالیست که سالن "اشراق" یکی از سالنهای خوب گذشته بود که تخریب شده و چیزی جایگزین آن نشده است.
سالنهای خصوصی در مشهد با وجود نداشتن حمایت خاص، بار اصلی اجراها را بر دوش میکشند. آنها با وجود ضرردهی، حاضرند با گروهها راه بیایند. از جمله تماشاخانه «کربن» به مدیریت عبدالله برجسته که کارگردانان مشهدی از آن به عنوان یکی از بهترین فضاهای اجرای شهر یاد میکنند. آقای برجسته سرمایهاش را در جایی دیگری خرج میکرد قطعاً سود بیشتری داشت. فقط عشق به تئاتر است که همچنان او را سرپا نگه داشته است.
شاید تلخترین بخش این روایت، جملهایاست هنرمندان از زبان برخی مسئولان فرهنگی شنیدهاند که اگر قرار است اینگونه باشد، اصلاً بهتر است تئاتر برگزار نشود؛ جملهای که در تضاد کامل با روح تئاتر، بهعنوان هنری زنده و جریانساز، است.
مشهد با دهها گروه فعال تئاتر، دهها نمایشنامهنویس، بازیگر، طراح و کارگردان مستعد، همچنان درگیر ابتداییترین مسائل زیرساختی است؛ از کمبود سالن و نور گرفته تا برخوردهای فرامتنی. آیا قرار است دومین قطب تئاتر ایران، همچنان در تاریکی بماند؟
ما حتی در سالنهای دولتیمان هم نتوانستیم در حد کیفیت سالنهای تئاتر کشور باشیم. همیشه یک پله پایینتر بودهایم. سیستم سالنهایمان فرسوده است و هیچوقت هم بهروز نشده. حالا در سالنهای خصوصی که دیگر شرایط بدتر است؛ آنقدر درگیر هزینههای عجیبوغریب میشوند که برای تجهیز سالنها دیگر رمقی نمیماند. فقط برای بقا دستوپا میزنند.
اگر قرار بود حمایتی صورت بگیرد، تا حالا شده بود. این همه سال گذشته و اتفاقی نیفتاده. حتی صحبت کردن درباره این موضوع، شأن بچههای تئاتر را پایین میآورد. آنها شأن بالاتری دارند؛ همین حالا هم روی پای خودشان ایستادهاند و مشغول به کارند.
وظیفه گسترش فرهنگ و هنر، بهویژه در زمینه تئاتر، در همه جای دنیا با شهرداریهاست. ولی الان این بار به دوش بچههای تئاتر افتاده. آنها با تأسیس تماشاخانههای خصوصی، سعی میکنند تئاتر را به نقاط مختلف شهر ببرند. هر تماشاخانه خصوصی در یک نقطه جغرافیایی از مشهد مستقر شده و دارد فرهنگسازی میکند. این، اتفاقی بسیار ارزشمند و دوستداشتنی است. اگر من جای مسئولان بودم، بابت این وضعیت باید عرق شرم میریختم.
نسل جدید هم هیچوقت سالن استانداردی ندیده. برای همین، فکر میکند همین که هست، پذیرفتنی است. اگر سالن درست و حسابی دیده بود، میتوانست تفاوت را بفهمد و انتظار بیشتری داشته باشد.
در مورد سالنهای خصوصی، با توجه به توان مالی هنرمندان و اینکه بودجهها اغلب شخصی و از طریق وام یا مسیرهای دیگر تأمین میشود، طبیعتاً قدرت اجراییشان به اندازه ارگانهای دولتی نیست. با این حال، نسبت به بضاعتشان، عملکرد قابل قبولی داشتهاند.
اولین مسئلهای که هر گروه تئاتری با آن مواجه است، انتخاب سالن اجراست. اینکه کاری که بلکباکس است یا نمایشیاست که به صحنه نیاز دارد، باید در چه سالنی اجرا شود؟ در مشهد سالنهایی که ویژگیهای مناسب برای اجرا داشته باشند، کماند. بعد از آن وارد بحث گرفتن نوبت، دریافت مجوز از سالنهای دولتی یا استفاده از امکانات حوزه هنری میشویم. اگر نشد، ناچاراً میرویم به سمت سالنهای خصوصی که طبیعتاً اجارهشان بالاتر است و هنرمند با دغدغههای مالی هم روبهرو میشود.
بعضی سالنها نور مناسب برای یک اجرا را ندارند یا ظرفیتشان برای کاری که طراحی شده، مناسب نیست. مثلاً اگر نمایشی با تماشاگر بالا طراحی شده باشد، اما سالن ظرفیت کافی نداشته باشد، اجرا لطمه میخورد.
یکی از دلایل کمبود مخاطب عام این است که مردم هنوز نمیدانند سالنهای تئاتر مشهد کجا هستند. منظورم مخاطب حرفهای تئاتر نیست؛ منظورم شهروند عادی است که میخواهد برود و یک تئاتر ببیند. این مسئله هم باز به کمبودن سالنها برمیگردد.
بعضی سالنها نور مناسب برای یک اجرا را ندارند یا ظرفیتشان برای کاری که طراحی شده، مناسب نیست. مثلاً اگر نمایشی با تماشاگر بالا طراحی شده باشد، اما سالن ظرفیت کافی نداشته باشد، اجرا لطمه میخورد.
مشهد شهری عجیب است؛ پر از استعداد و پتانسیل، اما به همان اندازه پر از شکاف. در حوزه زیرساخت، آموزش و ... این تعارضها باعث میشود با وجود استعدادهای بینظیر، مسیر رشد تئاتر در شهر سخت و پرفراز و نشیب باشد.
مثلاً سالنی که شهرداری قرار بود بسازد، سالهاست که فقط عکسهایی از کلنگزنیاش دیدهایم. یا سالن اصلی تئاتر شهر در پارک ملت که بهتازگی بازسازی شده. البته به نظر میرسد مدیریت جدید نگاهی رو به رشد دارد، ولی باز هم نمیتوان آرمانی فکر کرد. فقط امیدواریم از همین امکانات موجود، به بهترین شکل ممکن استفاده شود.