صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

خاطره ‌نگاری با روز‌های خوش فوتبال مشهد در دهه ۶۰

  • کد خبر: ۳۵۶۴۴
  • ۰۲ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۱:۴۷
یک مشهد بود و یک زمین تختی یا همان سعد‌آباد که آرزوی هر فوتبالیست خراسانی، قدم‌گذاشتن روی این چمن بود که کمترکسی هم به آن می‌رسید. این عکس برای دهه ۶۰ است که در غیاب لیگ، فوتبال زنده بود و نفس می‌کشید.
امیرعباس واسعی | شهرآرانیوز؛ نسل امروز شاید باور نکند که ما به این زمین می‌گفتیم زمین چمن! و به وجودش کلی هم افتخار می‌کردیم!
یک مشهد بود و یک زمین تختی یا همان سعد‌آباد که آرزوی هر فوتبالیست خراسانی، قدم‌گذاشتن روی این چمن بود که کمترکسی هم به آن می‌رسید. این عکس برای دهه ۶۰ است که در غیاب لیگ، فوتبال زنده بود و نفس می‌کشید. آن سال‌ها هنوز خبری از لیگ قدس نبود و مثل دهه۳۰ و ۴۰ مسابقات قهرمانی کشور هم نداشتیم. سال۶۴ بود که بهترین‌های هر استان در قالب تیم منتخب وارد مسابقات شدند و طی ۲ دوره هر بار اصفهان قهرمان شد و لیگ باشگاهی به مفهوم واقعی و به شکل امروزی از سال۶۸ به راه افتاد. اما در این حدفاصل یازده‌ساله (از شهریور۵۷ تا تابستان۶۸) فوتبال زنده بود و نفس می‌کشید، چه بزرگانی که در این سال‌ها کفش‌ها را آویختند و چه جوانانی که گام به میدان گذاشتند و بزرگی کردند و چه آن‌ها که تماشاگر این عشق بودند و در دهه بعد نسل طلایی را پایه‌گذاری کردند.
 
مشهد به برکت وجود بارگاه امام هشتم شیعیان، کعبه آمال بود. شیعیان از کشور‌های دورونزدیک به مشهد می‌آمدند، منتظر بودند تا امام بطلبد که چمدان بسته و نبسته به مشهد بیایند. در آن سال‌ها که هیئت فوتبال خراسان هم مثل سایر استان‌ها فقط یک میز بود در یک اتاق نمور و تاریک؛ به‌واسطه شعر معروف: به یک کرشمه دو کار، هم زیارت شه عبدالعظیم و هم دیدن یار. از فرصت استفاده می‌کردند و ترتیب یک بازی بین‌المللی تدارکاتی را می‌دادند! از همان کار‌ها که الان برایش حقوق میلیونی می‌گیرند و سفر خارجی می‌روند و کلی جلوی دوربین و میکروفن‌ها پز می‌دهند تا مشهور شوند و آخرش هم هیچ به هیچ! آن زمان، اما فقط عشق بود و عشق به کار و به فوتبال از چنین فرصت‌هایی نمی‌گذشت. استفاده می‌کردند و ترتیب بازی دوستانه را می‌دادند تا هم بزرگی خداحافظی کند و هم جوان‌ترها، تجربه کسب کنند.
 
این عکس متعلق به یکی از همین سفرهاست، تیم ملی سوریه در‌برابر منتخب خراسان که بهانه‌ای شد برای خداحافظی حسین امیدوار. اما آن‌طرف‌تر اکبرآقای میثاقیان را می‌بینید؛ مردی که خیلی بر گردن فوتبال این استان حق داشت و حتی چنین‌خداحافظی نیز از او دریغ شد. شاید هم تقصیر خود این بزرگان بود که به‌آسانی حاضر به دست‌کشیدن از عشق تمام زندگی خود نبودند! درون دروازه هم سعید جوشش جوان را می‌بینید، سنگربانی که تیم منتخب خراسان بدون او، اکبرآقا، محمدآقای اعظم و سعیدآقای صیامی اصلا معنا پیدا نمی‌کرد.
نتیجه این مسابقه را کسی نمی‌پرسد، چون اصلا هدف، نتیجه نبود. مهم نیست که کی برد و کی گل زد. مهم، خاطرات خوش بود که هنوز مشام را نوازش می‌کند. آن زمان فوتبال عشق بود و حتی خداحافظی‌هایش هم دیدن داشت. یاد آن‌روز‌ها در همین زمین بدون چمن به‌خیر...!
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.