صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

صعود چند پله‌ای تفرجگاه‌های مشهد با تولد کوه‌پارک

  • کد خبر: ۳۵۹۹۰
  • ۰۵ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۰:۱۴
کوه پارک که به سینما ماشین مجهز شده و در آینده نیز قرار است جاذبه‌های دیگری، چون مزرعه حیوانات و ... به آن اضافه شود به جاذبه گردشگری منحصر به فردی در مشهد تبدیل شده است.
شیما سیدی | شهرآرانیوز؛ نیازی به کشف حالشان نیست. خیلی راحت خودشان را بروز می‌دهند، با سر‌هایی که از داخل خودرو دائم به این‌ور و آن‌ور می‌چرخد، یا کله‌هایی که تا زیر فرمان پایین رفته و روی یک بادبادک در اوج آسمان خیره مانده، یا با انگشت اشاره‌ای که از پنجره ماشین بیرون آمده و نگاه‌های داخل را با یک اشاره تا پای آبشار کشانده است. حال و احوال پیاده‌ها از سواره‌ها هم پیشی می‌گیرد. هرجا نگاه کنی، آدم می‌بینی. یک گروه راه کوه را گرفته و بالا می‌روند. جمعی دیگر روحشان را همراه بادبادک رها کرده‌اند. گروهی بست نشسته و بساط جوجه ردیف کرده‌اند. عده‌ای با سرعت می‌دوند و برخی خیره به شهر، آرام گرفته‌اند. در حالی که ۱۰ روزی از افتتاح کوه‌پارک می‌گذرد، راهی شدیم ببینیم این جاذبه جدید گردشگری مشهد چه دارد.

بوی کباب می‌زند از دل پرفغان من!

تابلو‌های کوه‌پارک ما را تا انتهای بولوار دلاوران پیش می‌برد و بعد از یک گردش‌به‌چپ، وارد خیابان نخل می‌کند. سپس به درون جاده پنج‌کیلومتری کوه‌پارک می‌کشاند. همین ابتدای جاده، بوی کباب چنان زیر دماغ می‌خورد که ناخودآگاه مشام را با خود همراه می‌کند و به آن سوی جاده می‌برد. قبل از خروجی، در پارکینگی بزرگ، بساط جوجه و کباب چند خانواده به راه است. از این‌ور خیابان یک شلوار ورزشی سبز دیده می‌شود و بادبزنی قرمز که روی منقل تکان می‌خورد. انگار «جوج زدن با نوشابه» رسم پیک‌نیک ما ایرانی‌ها شده است و به این راحتی‌ها هم قصد جدایی از فرهنگمان را ندارد. شاید دست‌کم به محض ورود توقع این تصویر را نداشتیم. بیشتر ذهنمان را برای دیدن تصاویر دو دسته‌جمعی یا دوچرخه‌سواری آماده کرده بودیم، صحنه‌هایی شبیه به آنچه در فیلم‌های خارجی دیده بودیم. در نهایت، این‌طور ذهنمان را قانع کردیم که پیش از این مشهدی‌ها برای درست کردن همین جوجه باید کیلومتر‌ها راه می‌رفتند و چندین لیتر بنزین می‌سوزاندند تا یک جای دنج و خلوت بیابند، اما حالا همین‌جا، درون شهر، می‌تواند بیرون شهرشان شود! اقدامی مثبت در این اوضاع و احوال کرونایی هم هست تا ویروس را از شهر به سمت روستا‌ها حواله نکند.

نبرد اشکال هندسی

شکر خدا تنها چند متر که جلوتر می‌رویم، خواسته ذهنمان هم اغنا می‌شود. چندین گروه دونده و دوچرخه‌سوار از مقابلمان می‌گذرند و خیالمان را راحت می‌کنند که ما ایرانی‌ها هم از طبیعت‌گردی فقط خوردن را نیاموخته‌ایم. کنار جایی که به نام «کانون ۲، خانواده و سرگرمی» تابلو خورده است حجم شلوغی بیشتر می‌شود. روی هوا پر شده است از ماهی‌های پرنده، اژدها، لوزی‌های خندان و اشکال هندسی با طرح‌ها و شکل‌های مختلف. روی زمین هم البته کم از آسمان ندارد. آدم‌ها با قد و قواره‌های متفاوت، نخ‌به‌دست جولان می‌دهند. یکی با قامتی مستطیلی گوشه‌ای آرام ایستاده و کارش باز کردن و باز کردن نخ است. کودکی هم همچون مربعی کوچک، با یک قرقره نخ، دائم این طرف و آن طرف می‌دود به این امید که باد زیر بادبادکش بپیچد و قدری اوج بگیرد. اژد‌های بزرگی که با دنباله‌اش ۲ سمت خیابان را گرفته بیش از همه نگاه‌ها را متوجه خود می‌کند. انگار هدایتگرش هم این نگاه‌ها را به‌خوبی حس کرده است که دائم قرقره را باز می‌کند و شکوه اوج‌گیری اژد‌ها را به رخ جمعیت می‌کشد. نگاهی به دور و بر می‌اندازیم. همان‌طور که امیر رمضانی، مدیر پروژه ارتفاعات جنوبی، گفته بود، جز سرویس بهداشتی و نمازخانه روباز، سازه دیگری اضافه نشده است. تمام بار تأمین خوراک بر عهده ون‌کافه‌هایی است که کنار خیابان پارک شده‌اند، اما انگار کرونا بازارشان را کساد کرده است. مشتری چندانی ندارند. در عوض، بازار خرید و اجاره بادبادک گرم است.

زندگی روی زیرانداز‌های رنگی

صدای آب‌نمای آبشار مصنوعی ما را به آن سوی خیابان می‌کشاند. انگار علاقه‌مندان به این مایه حیات کم نیستند. بازار فیلم و سلفی گرفتن داغ است. آن‌ها را به حال خود می‌گذاریم و مسیر را تا کانون ۳ ادامه می‌دهیم. گروهی هنری هم ما را همراهی می‌کنند. صدای نی و نوای «هی‌هی» شان گهگاه بلند می‌شود. این گروه بین کانون‌های ۲ و ۳ (مسافتی میان سرافرازان و هاشمیه) دائم در حرکت‌اند. بیشترین تعداد جمعیت بین همین ۲ کانون اتراق کرده‌اند، به نحوی که می‌توانید انواع و اقسام زیرانداز‌ها را در رنگ‌های مختلف ببینید. همان‌طور که مدیر پروژه ارتفاعات جنوبی مشهد پیش‌تر گفته بود، اینجا خبری از آلاچیق نیست و هرکس خواست استراحت کند، باید به صورت سنتی فرش پهن کند. از کنارشان که رد می‌شوی، امکان ندارد بین صحبت‌هایشان از کرونا چیزی نشنوی، از کودکی که به مادرش می‌گوید بعد از کرونا فلان چیز را بخر تا پدربزرگی که ماسک را تا زیر چشم‌هایش بالا کشیده است و از خبر خوش ساخت واکسن در دانشگاه آکسفورد می‌گوید. همین توجه به کروناست که باعث شده است کمتر کسی را بدون ماسک یا کمتر زیراندازی را بدون رعایت فاصله اجتماعی ببینی. به گفته شهردار مشهد، مساحت کوه‌پارک ۳ برابر پارک ملت است. به همین علت، می‌توان با خیالی جمع‌تر به آن قدم گذاشت. در این میان، حال پیرزن‌ها و پیرمرد‌هایی خریدار دارد که لب جاده روی یک صندلی، ثابت نشسته‌اند و به شهری خیره شده‌اند که با نزدیک شدن به غروب، کم‌کم دارد روشن می‌شود. نگاهشان که می‌کنم، یاد مادرم می‌افتم که مدت‌هاست از ترس کرونا در خانه حبس شده است. حتما باید بیاورمش اینجا تا قدری هوا بخورد.

خدا قوت کوه‌نورد

رادیو کوه‌پارک با صحبت کردن از خیابان‌های قدیمی مشهد، همچون سراب و سرشور، یک سر کانون ۳ را گرم، و سمت دیگر، فرهنگ‌سرای ترافیک، با ماشین‌های اسباب‌بازی و تابلو‌های راهنمایی‌اش توجه بچه‌ها را به خود جلب کرده است. خورشید در حال غروب است و ما هنوز راه زیادی تا کانون ۴ داریم. به سمت ایستگاه ورزش و استقامت پیش می‌رویم تا در میانه راه به ورزشکارانی بپیوندیم که از بوستان خورشید راهشان را آغاز کرده‌اند و به سمت قله‌زو می‌روند. حال و هوای این بخش با قسمت‌های قبل تفاوت چشمگیری دارد. هرچند دونده و دوچرخه‌سوار در مسیر کوه‌پارک کم ندیدیم، حساب کوه‌نوردان جداست. این را نه‌تن‌ها ابزار و لباسشان که منش و رفتارشان هم می‌گوید. بنا بر رسم کوه‌نوردی، از کنار هم که می‌گذرند خداقوت می‌گویند و همین نیرویشان را برای رسیدن به قله دوچندان می‌کند. ۴ کیلومتری می‌شود که خودرو را پارک و مسیر را پیاده گز کرده‌ایم. عظمت کوه را که کنار توان خود می‌گذاریم، ترجیح می‌دهیم کوه‌نوردان را به امان خدا بسپاریم و عزم برگشت کنیم. چراغ‌های میانه بولوار کوه‌پارک روشن شده است. حالا دیگر شهردار هم در میان جمعیت دیده می‌شود. به صاحب‌خانه‌ای می‌ماند که مهمانی گرفته است و نگران است مبادا به کسی بد بگذرد.

کوه‌پارک نیاز مشهد بود

دیروز سالروز درگذشت حاج حسین‌آقا ملک بود، همان فردی که باغ شخصی‌اش را وقف تفرج مردم مشهد کرد. این وقف در سال ۱۳۴۸ رخ داد که جمعیت مشهد به‌مراتب کمتر از امروز بود. آن زمان پارک ملت، کوهسنگی و باغ ملی هم بود، اما حاج حسین‌آقا می‌دانست که مردم به فضای بیشتری برای تفریح نیاز دارند. به همین خاطر باغی را که از آخوند خراسانی خریده و با دست خود درخت‌هایش را کاشته بود وقف مردم کرد. حالا جمعیت مشهد چندین برابر شده و از وسعت باغ ملی هم کاسته شده است. ۲۰ میلیون زائر نیز سالانه وارد این شهر می‌شوند، اما در ازای این همه تغییرات، تنها چند بوستان محلی به شهر اضافه شده است. در باب نیاز مردم شهر به فضای سبز و تأثیر آن بر روحیه شهروندان نمی‌خواهیم صحبت کنیم. تنها حساب و کتاب مسافتی که مشهدی‌ها برای تفریح کردن باید از شهر خارج می‌شدند و بنزینی که در این راه صرف می‌شد کافی است تا ثابت کند کوه‌پارک یک نیاز اساسی برای تفریح مردم مشهد است. البته از آنجا که در ابتدا هدف پروژه تفریحی نبوده، ساخت جاده عریض و طویل آن ممکن است کمی توی ذوق بزند، اما بی‌شک همین هم امروز غنیمت است. این محوطه که به سینما ماشین مجهز شده و در پاینده نیز قرار است جاذبه‌های دیگری، چون مزرعه حیوانات و ... به آن اضافه شود جاذبه گردشگری منحصر به فردی در مشهد شده است.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.