به گزارش شهرآرانیوز، بسیاری از دختران نسل پیشین، در دل محدودیتهای اجتماعی و فرهنگی، راهی به سوی استقلال گشودند و توانستند تصویری تازه از توان زن ایرانی بیافرینند. این روایت از بانویی است که از پشتبام خانهاش با یک کندوی عسل آغاز کرد و امروز نهتنها خانوادهاش، که دهها زن و مرد دیگر از برکت تلاش او نان میخورند.
قدسیه صمدی، زنی از روستای پیوهژن، از همان سالهای جوانی آموخت که روی پای خود بایستد. پدرش را در دوسالگی از دست داد و مادرش با کار و تلاش بیوقفه او را بزرگ کرد. صمدی، الهامگرفته از مادر سختکوشش، از همان نوجوانی در کنار تحصیل، کار قالیبافی را آغاز کرد تا بتواند سهمی در تأمین هزینههای خانه داشته باشد.
در سالهای جوانی، علاقهاش به طبیعت و کار تولیدی او و همسرش را به سمت زنبورداری کشاند. نخستین کندوی عسل را روی پشتبام خانه گذاشتند. همان یک کندو، آغاز راهی شد که بعدها به ۱۵۰ کندو رسید.
او میگوید: «اول فقط به اندازه مصرف خانهمان عسل داشتیم، اما کمکم کندوها زیاد شدند. هر بار که محصول خوبی میگرفتیم، بخشی از درآمد را برای توسعه کار کنار میگذاشتیم. هیچوقت وام نگرفتیم؛ سخت بود، ولی میخواستیم روی پای خودمان بایستیم.»
قدسیه صمدی حالا علاوه بر زنبورداری، در پرورش گیاهان دارویی نیز فعال است. زمینهایی برای کاشت گل محمدی، زرشک، پونه، نعناع و ختمی دارد و محصولاتش را مستقیماً به مصرفکنندگان میرساند.
عشق به یادگیری باعث شد در چهلسالگی دوباره به دانشگاه برود. با وجود سه فرزند، تحصیل، خانهداری و مدیریت کسبوکار را همزمان پیش میبرد. «گاهی فقط چهار ساعت در شبانهروز میخوابیدم، اما خسته نمیشدم. چون هر روز حس میکردم به هدفم نزدیکترم.»
او که نام پدرش، «زکریا»، را برند کار خود قرار داده، سالهاست نیش زنبور را به نوشی شیرین برای زندگی خانوادهاش تبدیل کرده است. به گفته خودش: «نیش زنبور برای بدن مفید است. من معمولاً بدون دستکش سراغ کندوها میروم. گاهی اگر مدتی نیش نخورده باشم، خودم اجازه میدهم زنبورها نیشم بزنند!»
ریحانه اکبری، تنها دختر خانواده، سالهاست دوشادوش مادر کار میکند. او تحصیلکرده رشته گیاهان دارویی و دارای مدرک معادل دکتری طب سنتی است و دورهای آموزشی را در هندوستان گذرانده است. ریحانه میگوید: «کار در کنار خانواده حس خاصی دارد. هدفم کمک به پدر و مادرم است. همه اعضای خانواده، از من و دو برادرم گرفته تا همسرم و حتی پسرم، در کار تولید عسل و گیاهان دارویی فعال هستیم.»
ریحانه پیشتر آموزشگاه صنایعدستی ویژه بانوان راهاندازی کرده بود تا برای زنان بیکار، اشتغال خانگی ایجاد کند. مدتی هم در بازار گل مشهد، در حوزه گیاهان خشکشده و صادرات آن به عراق و افغانستان فعالیت داشت.
اکبری امروز علاوه بر کارآفرینی، در حوزه آموزش طب سنتی و گیاهان دارویی نیز فعال است و در دانشگاه فرهنگیان و دورههای ضمنخدمت معلمان تدریس میکند. او میگوید: «بهتر است نپرسید چند ساعت در روز کار میکنم، بپرسید چند ساعت استراحت دارم! بیشتر اوقات، حتی از خانه، کارها را تلفنی پیگیری میکنم.»
نتیجه سالها تلاش مشترک او و مادرش، ثبت دو شرکت در حوزه تولید عسل و عرضه گیاهان دارویی است که یکی از آنها دانشبنیان محسوب میشود. آنها قصد دارند در نمایشگاههای خارجی شرکت کنند و دامنه صادرات خود را گسترش دهند.
قدسیه صمدی میگوید: «تا وقتی توان داشته باشم، کار میکنم. برای من، ساعت بیکاری، ساعت خوشی نیست. بازنشستگی را قبول ندارم.» این مادر و دختر، با هم، نهفقط عسل که داستانی از صبر، تلاش و امید زنانه را ساختهاند؛ داستانی که نشان میدهد چتر مادرانه میتواند گرمترین پناه برای شکوفایی نسلها باشد.