من بارها شاهد بودهام؛ سیر پیشرفت کسانی را که از بطن همین مردم برخاستهاند، دست به زانوی خود گرفتهاند، شکستها، سختیها و مرارتها به جان خریدهاند و به قیمت عمر و سرمایه با کار و تلاش شبانهروزی کسبوکار خود را ساختهاند. چهقدر گرانبهاست زحمات مردان و زنانی که با اراده آنان، هماکنون دهها و صدها کارگر شریف و سختکوش ایرانی مشغول به کار هستند و خانوادههایشان از دسترنج بابرکت و حلال آنها ارتزاق میکنند، اما مایه بسی تأسف است که در نگاه بخش قابلتوجهی از جامعه، این افراد نهتنها بهعنوان الگو بلکه به چشم «مظنون» دیده میشوند.
مشکل از اینجاست که ذهنهای ما هنوز میان ثروت مشروع و گونه نامشروع آن تفاوتی قائل نیست. شاید ریشه این باور نادرست به تبلیغات و فضاسازیهای نادرستی بازگردد که در سه دهه گذشته، زیست شرافتمندانه در فقر را ارجح بر ثروتمندزیستن میدانست درحالی که این دوگانه دروغ، راه سومی هم دارد؛ زیست شرافتمندانه در ثروت.
البته نمیتوان انکار کرد که بهخصوص در چندسال اخیر، دیدگاه عموم جامعه نسبت به جامعه کارآفرینان و فعالان اقتصادی بهتدریج به واقعیت نزدیکتر میشود، اما لازم است این روند پرشتابتر دنبال شود و در این باره نیز به استانداردهای جهانی نگاهی بیندازیم؛ استانداردهایی که تصدیق میکنند در بسیاری از کشورهای توسعهیافته، کارآفرینان و صاحبان مشاغل که بهعنوان فراهمآورندگان اشتغال، پرداختکنندگان مالیات، رونقدهندگان صادرات و توسعهدهندگان نوآوری به اقتصاد ملی جان میبخشند، در مقابل تا حدی منزلت اجتماعی کسب میکنند که از آنها با عنوان قهرمان ملی یاد میشود.
همین چند وقت قبل، در کتابی میخواندم که در یک منطقه از کشور پاکستان، جایگاه و منزلت اجتماعی افراد براساس پرچمهایی تعیین میشود که بر سر در خانههایشان نصب میشود. این پرچمها بر چه اساس نصب میشوند؟ براساس تعداد فرصتهای شغلی که آن فرد ایجاد کرده و برای چند هموطن خود اشتغال ایجاد کرده است. آیا وقت آن نیست که این منظومه فکری، این دیدگاه و این رویه در کشور ما نیز نهادینه شود؟
واقعیت این است که توسعه اقتصادی بدون تغییر فرهنگی ممکن نیست. تا وقتی نگاه عمومی به ثروت، یک امر مذموم و منفی باشد، جوانان ما انگیزهای برای ورود به عرصه کارآفرینی نخواهند داشت. حمایت از ثروتمندان شرافتمند، بهمعنای تأیید تبعیض یا فاصله طبقاتی نیست بلکه گامی در جهت الگوسازی برای نسلی است که نیاز دارد یاد بگیرد از مسیر درست به رفاه و موفقیت برسد. آن روز که جامعه ما بهجای تخریب موفقیت، آن را تحسین کند، فرهنگ عمومی نیز به سمت رشد و خودباوری تغییر جهت خواهد داد. روزی که به جای حسادت به ثروت مشروع و مولد از آن الهام بگیریم، همان روزی است که چرخ توسعه در این کشور با قدرت بیشتری خواهد چرخید.