مریم احمدی | شهرآرانیوز؛ در دل مشهد، جایی که زائران از ازدحام خیابان طبرسی بهسمت حرم میروند، گذری هست که هنوز زیر پوستش نبض تاریخ میزند؛ راسته بازار نوغان، یکی از کهنترین بافتهای ایران که قدمتش را تا ۱۵۰۰ سال هم میدانند، مجموعهای از کوچهها و خانههایی که نامشان مثل پاییز شاعرانه است.
ردیف رنگارنگ مغازههای کوچک سوغاتیفروش، چنان روحی به این گذر بخشیده که هرگز از خاطر رهگذران و مردم قدیمش نخواهد رفت. برای شناختن بیشتر این بافت تاریخی، یک روز را در این راستهبازار قدم زدیم. نقطه شروع ماجرای ما در خیابانی میان شهید کاشانی ۶ و طبرسی ۱۰ اتفاق افتاد.
نقطهای که به آن فلکه طبرسی میگویند؛ اینجا در گذشته، گذری بوده که دروازه نوغان را به قبرستان قتلگاه متصل میکرده است. برخی براین باورند که خاک و سنگ این محدوده یادگار معدنهایی است که از هزار سال پیش در این نقطه وجود داشتهاند و وجهتسمیه نوغان برگرفته از همان دوران است.
گروهی نیز معتقدند بهدلیل فراوانی درخت توت در این محله کرم ابریشم پرورش مییافته و ابریشمبافی در آن باب بوده و برای همین هم به نوغان خوانده میشده است. نوغان را به رود پرآب هم نسبت میدهند که نشانی از کشفرود در آن پیداست.
گشت ما از خانه «خراسانی مطلق» با میهماننوازی خانواده توفیقی از اهالی قدیم این بافت شروع شد. این خانه تاریخی بین کاشانی ۶ و ۸ قرار دارد. مصطفی توفیقی نوه دختری خاندان خراسانی مطلق میگوید که قدمت ساختمان به اواخر دوره پهلوی اول برمیگردد. پدربزرگش (پدر مادرش) از قدیمیترین آشپزخانهداران مشهد و معروف به «حاجی چلویی»، مردی خوشخلق و صاحبنام در این محله بوده است.
حاجی چلویی با سلیقه خاصی این خانه دوطبقه را برای همسر سومش میسازد و به گفته مصطفی توفیقی این خانه در اواخر دوره پهلوی اول از محدوده چهارراه زرینه کنونی قابل دیدن بوده و درواقع تنها خانه دوطبقه آنزمان محسوب میشده است. توفیقی به احترام خاطرات اجدادی با کمی مرمت، این خانه را حفظ کرده و اکنون با کاربری دفتر اسناد رسمی از آن استفاده میکند.
ما وارد کوچه شهید کاشانی ۸ شدیم و از کوچه قائمی ۲ بهسمت کوچه معروف نوغان رفتیم. خیلی در کوچه پیش نرفتیم که به گذر طهوریان عسکری ۶ رسیدیم؛ کوچهای باریک که طول آن حدود ۲۹ متر و عرضش کمتر از دو متر به نظر میرسید و به همین سبب هم به آن «آشتیکنان» میگفتند.
البته این تنها کوچه آشتیکنان شهر نیست و درباره ساخت این گذرهای باریک و علت گذاشتن نام آشتیکنان بر آنها روایتهایی وجود دارد. مثلا اینکه میگویند، چون در گذشته دعوا و نزاع زیاد بوده، این کوچههای باریک را در هر محلهای میساختند تا افرادی که با هم قهر هستند در هنگام عبور از این مسیرها روبهرو یا شانه به شانه هم قرار بگیرند و آشتی کنند. در واقع اتفاق میافتاده، افرادی که با هم قهر بودند، از دو سوی کوچه به سمت هم آمده و بهدلیل عرض کم کوچه به هم نزدیک میشدند و صلح و آشتی بینشان برقرار میشده است.
از انتهای کوچه آشتیکنان بهسمت چپ که میرویم به کوچه خاص دیگری میرسیم؛ کوچهپله معروف مشهد. ورود به کوچه پله مثل پایین رفتن از نردبان زمان است. محلیها معتقدند که این کوچه در اصل باقیمانده یک خانهباغ بزرگ است که اراضی آن در طول زمان به خانه تبدیل شدهاند.
اختلاف ارتفاع در کوچه پله هم ناشی از اختلاف ارتفاع بخشهای مختلف این خانه با باغ اولیه است. خانههای پیرامونی کوچه مربوط به دورههای مختلف قاجار و پهلوی است. این کوچه در گذشته هفت پله داشته که بهمنظور سهولت تردد بهویژه برای موتورسیکلتها، فقط سه پله باقی مانده و بقیه سطح کوچه شیبدار شده است. البته در مشهد یک کوچه پله دیگر هم در خیابان بهار باقیمانده است.
از انتهای کوچه پله بهسمت چپ میپیچیم و از نوغان ۱۲ سردرآورده و وارد راسته بازار میشویم؛ بهسمت همان مغازههای رنگارنگ که مشتریانش همیشه شوق خرید سوغات متبرک و البته ارزان را دارند. پس از کمی تأمل و حظبردن از جریان زندگی در این کهنهبازار، از مغازهداران درباره دروازه نوغان شنیدیم؛ دروازهای کهن که از دوره صفوی تا اوایل پهلوی یکی از ورودیهای اصلی مشهد بوده و بیشتر، کشاورزان و مردمان روستاهای حاشیهای مشهد از این دروازه وارد شهر میشدهاند.
به همین دلیل از آن به نام «دروازه کشاورزان» هم یاد میکردهاند. حدود تقریبی این دروازه را ابتدای کوچه کاشانی ۹ تخمین میزنند که بعد از کشیدن بارو و حصار دور شهر در دوران شاه طهماسب صفوی از قبل پراهمیتتر میشود.
بین نوغان ۱۰ و ۱۲ درست جلوی دارالشفای امام صادق (ع) محل توقف بعدی ما بود. این مکان روی سه کاروانسرا و یک حمام بنا شده است. کاروانسرای حاج حسین رنگرز محل اسکان مسافران بوده و قدمت بنا هم به دوره افشاریان برمیگشته است، اما بین دهههای ۳۰ تا ۶۰ به کارگاه بزرگ رنگرزی بدل میشود.
کاروانسرا درست در محل گودال بزرگ پشت درمانگاه امام صادق (ع) که دیگر کاربری پارکینگ پیدا کرده، قرار داشته است.
گویا در دورهای هم اینجا محل شستوشوی گاوهایی بوده که از مزارع کشاورزی برمیگشتهاند، به همین دلیل به آن «گوشور» هم میگفتهاند. به گفته اهالی، چند سال پیش قراربوده اینجا بیمارستانی توسط خیری کویتی ساخته شود ولی بهدلایل نامعلوم این طرح ناکام میماند.
گودالی که امروز پارکینگ است، گرچه رها شده ولی سالهاست بهدلیل نگهداری خودروهای اسقاطی در آن، جلوه گردشگری خاصی پیدا کرده است. دیدن دهها خودروی اسقاطی خارجی و قدیمی از بالای گودال، حسی شبیه تماشای تابلویی رنگی را دارد که انگار از گذشتهای نهچندان دور بهجا مانده است.
اما بین نوغان ۸ و ۱۰، جایی که امروز هتل نگین واقع شده، تا نیمههای دهه هفتاد، خوشبوترین خانه راستهبازار نوغان زنده بوده است؛ خانهای باز مانده از عهد قاجار با آجرکاریهای ظریف، ارسیهای چوبی و حیاطی که حوضش میان شمعدانیها برق میزد. این خانه متعلق به تنها گلابگیری فعال محله نوغان، یعنی «حاجی گلابگیر» بوده که کارگاه او هم در همین خانه مستقر بوده و در سراسر سال، گلاب و عرقیات گیاهی را میفروخته است.
خانه «خوشبو» بعد از فوت حاجی گلابگیر و تمایلنداشتن فرزندان به ادامه دادن شغل پدر فروخته میشود و اکنون تنها خاطره بوی خوش آن است که دهان به دهان اهالی بازمانده از نوغان قدیم شنیده میشود.
در نوغان هر کوچه اسمی و معمایی دارد. مقابل هتل نگین در نوغان ۹ کوچهای است به نام کوچه «چهل خانه». از آنجا که نوغان یکی از پررفتوآمدترین محلههای مشهد بوده و در مسیر اصلی ورود زائران سناباد هم قرار داشته، حدود صد سال پیش چهل خانه باغ متصل به هم در این کوچه بنا کردند که هر یک اسطبلی در انتهای حیاط برای اسبها نیز داشته است و درشکهچیهای اطراف حرم آنجا زندگی میکردهاند. از این رو به محله درشکهچیها معروف بوده ولی اکنون تنها باز مانده این خانهها هم در حال تخریب است.
حدود پنجاه متر قبل از مسجد تاریخی «محرابخان»، در میان راسته بازار نوغان، «خانه طلایی» یا «علافی طلایی» زیبا و باشکوه در دل غبار زمان هنوز ایستاده و منتظر توجه و ترمیم است. اینجا به سبب مالکیت آقای حسین طلایی با نام خانه طلایی معروف شده و نامش در سال ۱۳۸۴ در فهرست آثار ملی قرار گرفته است. دوره ساخت بنا در زمان پهلوی اول و با کاربری تجاری بوده است.
معماری بنا هم تلفیقی از اصالت ایرانی و سادگی خراسانی را نشان میدهد. ناگفته نماند که علافی، شغل خرید یا تحویل امانی تولیدات روستایی و تأمین نیازهای روستاییان بوده است.
بهنوعی علافی مکان بارانداز بوده و گاهی هم مسافرخانه، اما این خانه هیچگاه کاربرد مسکونی نداشته است. خانه طلایی بازماندهای از تخریب نوغان ۴ برای پیوستن به رینگ اطراف حرم مطهر رضوی موسوم به «شارستان» است. در جریان احداث شارستان، بخشی از مکانهای تاریخی راسته نوغان ازجمله دو کاروانسرای قاجاری و مطب دکتر نصیریان هم تخریب شدهاند.
از شارستان رد میشویم و حوالی نوغان ۲ و نزدیک به فلکه طبرسی به مسجد محرابخان رسیدیم. مسجدی مربوط به دوره صفوی و پهلوی با عمری بیش از چهارصد سال. این بنا یکبار بهطور کامل در دوره قاجار و بار دیگر براساس کتیبه نما در سال ۱۳۴۹ خورشیدی در دوره پهلوی با سقف شیروانی ساخته شده است.
در آخرین بازسازی آن سنگ قبری در زیرزمین مسجد بدون نامونشان کشفشده که قدیمیهای این محله میگویند امکان دارد در این مسجد فرد بزرگی دفن شده باشد. در واقع تنها بخشهای باقیمانده از دوران صفوی، زیرزمین و آب انبار مسجد است. ناگفته نماند که مسجد دارای کتیبهای با خط ثلث نیز هست.
از راسته نوغان فاصله میگیریم تا به خانه تاریخی دیگری در این بافت سربزنیم. حیف است به نوغان آمده باشی و از دیدار این خانه محروم بمانی. واقعا میارزید که راهمان را بهسمت تهپل محله کج کنیم و این گوهر را در رضوان ۱۲ ببینیم. در انتهای کوچهای ساکت، کنار فضای سبز، دیوارهای خانهای قدیمی، رهگذر را به خود میخواند. کتیبه سردر بنا نشان از قدمت صدسالهاش میدهد؛ خانه پریشانی مربوط به دوره پهلوی اول است. ابتدا تاجری به نام «نعیمی» بزرگترین زمین محدوده را با مساحت هشتصد متر خریده و بنای آن را بر اساس معماری زمان خود ساخته است.
در سال ۱۳۶۷ خانه به سید محمد موسوی فروخته میشود و او هم چند دانگ خانه را به نام همسرش، حدیقه جمیلی پریشانی میزند. بههمین علت هم خانه به «پریشانی» معروف شده است. نام این بنا هم در سال ۱۳۸۴ در فهرست آثار ثبت ملی شده قرار گرفته، اما در سال ۱۳۹۸ به شهرداری ثامن فروخته میشود و در سال ۱۴۰۰ هم به مالک فعلی آن واگذار میکنند.
داربستهای اطراف خانه، از اتفاقی خوش خبر میدهند؛ خانه در حال مرمت و بازسازی است. قطعهای از هویت شهر زنده میماند و شاید بهزودی درهای خانه به روی اهل فرهنگ و تاریخ باز شود. مطمئنا قصههای این خانه هم شنیدنی است.
خانه پریشانی آخرین ایستگاه گشتمان در آذرماهی پاییزی ولی گرم بود. در روزگاری که همه منتظر بارش باران هستیم.
ما نوغان را میان زندگی و یادها دیدیم که با همه فرازوفرودهای تاریخی از سر گذشتهاش هنوز زنده است. مغازهها حتی روزهای تعطیل هم باز هستند. زائران از میان کوچهها عبور میکنند. کنار خانههای قدیمی، ساختمانهای نوساز سر برآوردهاند ولی نوغان هنوز روح دارد. گویی گذشته و امروز، برای همزیستی مسالمتآمیز سازش کردهاند. نوغان را باید نه فقط بهعنوان بافت قدیمی، بلکه بهعنوان یک سند زنده از فرهنگ شهری حفظ کرد. یکی از اهالی اینجا چه خوش گفت که «نوغان مثل دل آدمه، پر از پله، پر از آشتی، پر از پریشانی...»