صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

کارگردانی خدا

  • کد خبر: ۳۷۸۱۷۰
  • ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - ۱۳:۴۵
در حرم امام هشتم، از خادم تا زائر و مجاور، هر کدام زبان حالی دارند با امام. هر کدام قصه‌ها دارند تا به امام بگویند و گاه زیبایی این قصه‌ها در ارتباط آنها با هم گره می‌خورد.

در حرم امام هشتم، از خادم تا زائر و مجاور، هر کدام زبان حالی دارند با امام. هر کدام قصه‌ها دارند تا به امام بگویند و گاه زیبایی این قصه‌ها در ارتباط آن‌ها با هم گره می‌خورد. انگاری امام دل‌ها را و چشم‌ها و قدم‌ها را به سویی که باید هدایت می‌کند.

عاقله مردی است از نیشابور. هر هشت روز یک بار نماز صبح خوانده یا نخوانده به دل جاده می‌زند از نیشابور به سمت مشهد و حرم امام. برای آنکه خود را به کشیک خدمتش در حرم امام رضا (ع) برساند، سوار ماشین‌های خطی نیشابور- مشهد می‌شود تا اول صبح برسد به پاس خدمتی. در سالیانی که راهنمای زائر بوده، دل به دل زائر می‌داده است.

نه اینکه، چون نامش راهنمای زائر بوده است بایستد تا زائری بیاید سمتش و پرسشی کند و راهنمایی بگیرد، بلکه چشم می‌گردانده در بین زائران و اگر زائری آشفته حال و پریشان می‌دیده است، قدم پیش می‌گذاشته که اگر کمکی می‌تواند، دریغ نکند و باری بردارد از دوش زائر آقا. می‌گفت در صحن پیامبر اعظم (ص)، دو زائر خانم حالی پریشان و دلی نگران داشتند. گویی اتفاقی و حادثه‌ای مستأصلشان کرده باشد. جلو می‌رود و پرسشی و تعارف به کمکی برای حل مسئله.

خانم‌ها از اهالی سیستان و بلوچستان و با کاروانی زائر مشهد شده بودند. اتوبوسی که با آن به مشهد آمده بودند، خراب شده بود و وسیله برگشت فراهم نبود. هزینه برگشت هم برای آن‌ها سخت بود و مشکل. مانده بودند چه کنند. از طرفی خوشحال که زائر آقا شده بودند و از طرفی مستأصل که حالا چگونه برگردند به سوی خانه و کاشانه شان. آقای خادم نیشابوری وقتی خوب دل می‌دهد به دل زائران سیستانی، دل گرمی می‌دهد و با آن ارادت و باوری که به امام داشته است، توجه می‌دهد که آقا خودش حواسش به زائرش هست. نگران نباشید. حتما گشایشی می‌شود. شماره‌ای می‌گیرد و شماره‌ای می‌دهد که اگر کمکی رسید، اطلاع دهد.

کمی که از زائران سیستانی دورتر می‌شود، تلفنش را بر می‌دارد و شروع می‌کند تماس با دوست و آشنا و خادمان و مسئولان حرم.

شرح ماوقع می‌گوید و شماره زائر سیستانی را می‌دهد به ایشان. کشیک آن روز که تمام می‌شود و شب می‌زند به جاده نیشابور، دیگر فراموش می‌کند که چه بود و چه گذشت.

چند روز بعد شماره ناشناسی تماس می‌گیرد. پشت خط زنی با لهجه، زبان به تشکر دارد و قربان مرام و معرفت امام هشتم می‌رود. نشانی که می‌دهد آقای خادم نیشابوری می‌شناسد زائران سیستانی در صحن پیامبر اعظم (ص)

را. یکی از تماس‌های خادم نیشابوری در آن روز، دلی را همراه می‌کند برای کمک به دو زائر سیستانی برای برگشت. خبر که می‌گیرند، می‌بینند نه دو نفر که به تعداد یک کاروان، مستأصل مانده‌اند که چگونه برگردند. حالا نه دو بلیت در یک اتوبوس که یک اتوبوس اجاره می‌شود برای برگشت زائران یک کاروان به شهر و دیار خودشان.

اتفاقات حرم چنین شکل می‌گیرند. خادمی از نیشابور سحر راه بیفتد که اول طلوع آفتاب برسد مشهد برای خدمت. قسمتش باشد محل خدمتش بشود صحن پیامبر اعظم (ص)، حالا دو خانم سیستانی مستأصل از اتفاقی که برای کاروانشان افتاده، درست پیش روی خادم نیشابوری قرار گیرند تا قسمت‌ها چنین شکل بگیرند. کارگردانی خدا، این چنین است.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.