نجمه موسوی زاده | شهرآرانیوز؛ خبرنگاری از آن دست شغلهایی است که اگر به آن علاقه نداشته باشی واقعا تحملکردنی نیست. خبرنگاری جزو مشاغل سخت محسوب میشود، چون یک خبرنگار خیلی از مسائل را میبیند و میشنود و تحمل میکند، از گریه کارگر و حضور کودکان کار گرفته تا وعدهوعیدهای عملیاتی نشده. خبرنگار تحمل میکند، اما نه اینکه دم نزد، او برای گرهگشایی هر یک از مسائل و مشکلات جامعه با قلمش مینویسد تا شاید از این طریق دردی را دوا کند، اما بابت هر کلمهای که مینویسد باید پاسخگو باشد.
خبرنگاری یعنی مسئولیتپذیری درباره تک تک واژهها، یعنی هر واژه بار حقوقی دارد و پیگیریشدنی است، این حرفه جزو پراسترسترین شغلها در دنیا به شمار میرود که ساعت کاری مشخصی ندارد. به عبارتی خبرنگاری را میتوان آرزوی فتح دنیا با حداقل حقوق کارگری دانست و در آخر همه اینها خبرنگاری یعنی علاقه و عشق به مردم. در این گزارش همزمان با هفته خبرنگار با «علیرضا صنعتنگار» یکی از پیشکسوتان این حرفه که ساکن محله کوهسنگی است و خاطراتی به درازای ۲۴ سال گذر عمر دارد گفتگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
ورود به عرصه رسانه
علیرضا صنعتنگار متولد ۱۳۴۱ است و سال ۵۹ بعد از گرفتن دیپلم و همزمان با جنگ تحمیلی به سربازی میرود. دو سال بعد که خدمتش تمام میشود به دلیل انقلاب فرهنگی در دانشگاهها، مشغول به کار میشود هر چند پدرش شغل آزاد داشته، اما او به عنوان ویراستار در روزنامه خراسان مشغول میشود. سال اولی که ویراستاری میکرد معلم روستا نیز بوده و به سختی ساعت ۶ صبح به روستا میرفته و ظهر به دفتر روزنامه برای ویرایش اخبار میآمده است. یک سال که میگذرد مدیران روزنامه به دلیل کمبود نیرو تصمیم به جذب خبرنگار میگیرند. او نیز که در این مدت علاقهمند به حرفه خبرنگاری شده بود و تا حدودی با زیر و بم کار آشنایی داشت به عنوان خبرنگار از سال ۶۴ کار خود را آغاز میکند.
قبل از اینکه وارد حرفه خبرنگاری شود دست به قلم نبوده و هیچ آموزش خاصی ندیده و هر چه در این حرفه یاد گرفته تجربی بوده است. میگوید: در اوج جنگ تحمیلی تهیه اخبار با شرایط فعلی بسیار متفاوت بود از کمبود امکانات گرفته تا انتشار خبر؛ برای تهیه هر گزارش یک خبرنگار باید وقت بسیار زیادی میگذاشت و آن موقع که اصول و فنون خبرنویسی مانند الان نبود ناچار بودند از ضبطهای بزرگ و نوار کاست برای ضبط صدا استفاده کرده و سپس مطالب را روی کاغذ پیاده و تنظیم کنند که این پروسه زمان زیادی میبرد.
با توجه به اینکه در دهه ۶۰ خلاصهنویسی و استفاده از سبکهای خبری مانند هرم وارونه و ... وجود نداشت تمام مطلب کامل چاپ میشد تا اینکه سبک و سیاق خبرنویسی تغییر کرد و از طرفی صنعتنگار با گذشت مدت زمان کمی و با مطالعه کتابهای این حوزه شیوههای تهیه اخبار را یاد گرفته و ضبط را کنار گذاشت و با تندنویسی به یکی از خبرنگاران پیگیر روزنامه تبدیل شد.
نخستین خبری را که تهیه کرده است به خاطر دارد. خبر مربوط به سخنرانی آیتا... شیرازی امام جمعه مشهد در خطبههای نماز جمعه بود: «آن زمان روزنامه خراسان روزهای جمعه منتشر میشد و شنبهها چاپ نداشت. زمانی که نماز تمام شد با ضبط به خانه بازگشتم و مطلب را برای چاپ در روز یکشنبه آماده کردم بعد از مدتی پنجشنبهها به عنوان روز تعطیل بچههای خبرنگار اعلام شد و از آن به بعد بود که تمام روزهای تعطیل و جمعهها را سر کار بودیم تا روز بعد روزنامه دردسترس مردم باشد.»
آن زمان روزنامه خراسان تنها روزنامه استان بود. هشت صفحه داشت که در سرویسهای مختلف مانند گزارش، اقتصاد، سیاست، جامعه و ... خلاصه میشد. کار روزنامه تعطیلی نداشت و کاری بس سنگین و دشوار بود، چون هم تعداد خبرنگاران کمتر بود و هم از طرفی دستگاههای چاپ امروزی وجود نداشت: «در دهه ۶۰ و ۷۰ برای تهیه خبر باید حضوری میرفتیم و امکان ویدئو کنفرانس یا استفاده از اینترنت نبود و تنها تلکس موجود خبرگزاری جمهوری اسلامی بود و هیچ رسانه و خبرگزاری دیگری وجود نداشت، همچنین مصاحبه تلفنی کمتر انجام میشد و خبرنگار پیگیریها را بیشتر حضوری انجام میداد.»
صنعتنگار از روزهایی برایمان میگوید که افراد تحریریه روزنامه خراسان به تعداد انگشتان دو دست نمیرسید و آنها برای تهیه گزارش با موتورسیکلت راهی خیابانهای شهر میشدند تا اخبار دست اول را تهیه کرده و در روزنامه چاپ کنند: «روزنامه از جایگاه بسیار خوبی برخوردار بود به طوری که مردم با ما در ارتباط بودند و نیمی از اخبار را همین مردم به ما اطلاع میدادند به عنوان مثال تماس میگرفتند که در فلان خیابان تصادف شده یا یک نفر با موتورسیکلت هلندی آمده است و... همین تماسها باعث میشد تا خودمان را برای تهیه خبر به محل برسانیم.»
اول که وارد کار رسانه میشود همزمان با زمان جنگ تحمیلی بوده به همین دلیل باید زمان اعزام نیروها به جبهه برای تهیه خبر میرفت و از طرفی فضای کشور به گونهای بود که یک رسانه نباید روحیه مردم را تضعیف میکرد، ولی باید رشادتها و اقداماتی را که برای پاسداری از میهن انجام میشد به اطلاع عموم میرسانید به همین دلیل مصاحبه با خانواده شهدا، مصاحبه با خانواده رزمندگان و اطلاعرسانی از طریق گفتگو با دستاندرکاران جنگ را انجام میداد: «شرایط آن موقع کشور به شکلی بود که خبرنگار میدانست چه مطلبی را باید بنویسد و چه مطلبی را سانسور کند نه به این معنا که واقعیتها را بیان نکند بلکه اصل خبر نویسی را رعایت میکرد یعنی از نشر آنچه باعث تشویش و نگرانی جامعه میشد، پرهیز میکرد و تلاش داشت تا در آن شرایط به مردم امید دهد.»
نوشتن وصیتنامه
در طول بیش از دو دهه سابقه خبرنگاری در روزنامه خراسان به عنوان خبرنگار ارشد این رسانه با شخصیتهای مختلف داخلی و خارجی گفتگو کرده است و با سفر به چند کشور خارجی، توانسته تا حد زیادی به داشتههای خبری خود بیفزاید. البته در کنار این موقعیت خاطرات زیادی دارد، خاطراتی از جنس وقایع تلخ و شیرین که تا امروز نیز همراه اوست از همسفر شدن با رؤسای جمهور دورههای گذشته به اقصی نقاط استان تا جماعتی که به واسطه ارتکاب جرم به دلیل فقر در فرهنگ و معیشت مجازات شدند؛ از اعزام به افغانستان پس از خروج نیروهای شوروی سابق برای تهیه خبر و گزارش تا حضور در نمایشگاههای اختصاصی استان در دیگر کشورها و ... صنعتنگار چند خاطره را که بیشتر در ذهن او مانده است برایمان نقل میکند: «زمانی ستاد مبارزه با مواد مخدر در خیابان کفایی بود و برای تهیه گزارش همراه عکاس روزنامه میرفتیم و با قاچاقچیان مصاحبه میکردیم و درباره علت جرم و چرایی آن میپرسیدیم و بعد از مصاحبه به دفتر روزنامه بازمیگشتیم. یک روز که برای مصاحبه رفته بودم یکی از افراد که حکم مجازات او آمده بود از من خواست تا به جای مصاحبه برای او وصیتنامه بنویسم زمانی که درخواستش را شنیدم بسیار جا خوردم، اما قبول کردم، نوشتن وصیتنامه تمام شد، اما فکر و ذهن من درگیر شده بود و تا چند روز بعد حرفهای او را در ذهنم مرور میکردم.»
چون آن زمان روزنامه خراسان دردسترس مردم بوده و بسیاری از گزارشها و پیگیریها از طریق همین ارتباطات مردمی دنبال میشد مراجعهکنندهها به دفتر روزنامه نیز زیاد بود و مشکلات خود را با خبرنگاران در میان میگذاشتند. در حقیقت مردم هر جا میرفتند اگر مشکلشان برطرف نمیشد آخرین گزینه آنها روزنامه خراسان بود و در عین درماندگی به دفتر روزنامه مراجعه میکردند تا شاید گرهی از مشکلشان باز شود. یکی از خاطرات صنعتنگار به همین موضوع بازمیگردد: «یک روز پشت میز کار خود نشسته و در حال نوشتن خبری بودم که پیرمردی مقابل من نشست و خودش را معرفی کرد که راننده تاکسی است و مشکلات اقتصادی زیادی دارد.»
به اینجا که میرسد مکث میکند انگار که دوباره خاطره همان روز برایش زنده شده و از مقابل چشمانش رژه میرود، بغضش را فرو میخورد و پی حرفش را اینگونه میگیرد: «پیرمرد از سختیهای زندگیاش میگفت و از درآمدی که کفاف نمیدهد، گزارشی در این رابطه تهیه کردم و نوشتم تا شاید اثری در زندگی او داشته باشد، اما با شنیدن داستان زندگی او و مشکلاتش، همچنین دیدن اشکی که روی گونههای یک مرد ریخته بود، تا چند روز فکرم درگیر بود و تصویر او از جلو چشمانم محو نمیشد.»
سوژه خبری که فراموش نمیشود
صنعتنگار هنوز هم بعد از گذشت این همه سال، چهره آن پیرمرد را به یاد دارد. مانند بسیاری از خبرنگاران که سوژههای خبری خود را با گذر زمان فراموش نمیکنند افرادی که چشم امیدشان به قلم خبرنگاران است تا گره از کار آنها بازکنند، اما گاهی همین قلم هم نمیتواند کاری از پیش ببرد.
سفر به خارج از کشور و تهیه گزارش یکی دیگر از تجربههای خبرنگاری اوست: «حدود ۱۰ روز بعد از اینکه ارتش شوروی سابق کشور افغانستان را ترک کرد یک گروه از بچههای خبرنگار برای تهیه خبر به هرات رفتند من نیز از روزنامه خراسان یک هفته برای تهیه خبر و گزارش میدانی به همراه مرحوم حسن اسلامی، عکاس دوستداشتنی روزنامه، راهی این کشور شدم با وجود سختی و مشقتی که برای تهیه خبر داشتیم، اما جزو خاطرات خوب من به شمار میرود، مردم این کشور بسیار مهربان و مهماننواز بودند.»
با افراد زیادی گفتگو کرده است از شخصیتهای سیاسی و اجتماعی چهره گرفته تا مردم عادی؛ او که در برنامههای خبری مانند سخنرانی مقام معظم رهبری و رئیس جمهورهای مختلف حضور داشته و همچنین در بازدید و جلسات کمیساریا و سفرای خارجی بوده است، خاطرنشان میکند: «تمام اخبار برای خبرنگار جذاب است، اما رسالت خبرنگار چیز دیگری است او نباید به اخبار بال و پر بدهد، باید واقعیتها را همانطور که هست بازگو کند یعنی به دنبال بازخورد مناسب خبر خود باشد.»
یکی دیگر از خاطرات او مربوط به کودکی است که در مدرسه تنبیه شده بود: «تماسی از سوی والدین کودک با روزنامه گرفته شد و خبر تنبیه فرزندشان در مدرسه را دادند و بسیار شاکی بودند، مابه محل مدرسه رفتیم و موضوع را کدخدامنشی حل کردیم، اما گزارش را نیز در روزنامه به نوعی منتشر کردیم که این کارها تکرار نشود.»
توانایی و قلم یک خبرنگار را بسیار اثربخش میداند و نگاه خبرنگار به موضوع را امری مهم بیان میکند و میگوید: «دید و نظر خبرنگار بسیار مهم است، او میتواند افکار عمومی را در جهت مثبت مدیریت کند مانند اطلاعرسانیها و آگاهیبخشیهایی که برای شیوع بیماری کرونا انجام شد.»
همچنین یکی از مشکلات امروز جامعه خبرنگاری را نبود سواد رسانهای میداند. اینکه به دلیل زیاد شدن پایگاهها و کانالهای خبری تعداد افرادی که به آنها خبرنگار گفته میشود زیاد شده با وجودی که برخی از این افراد حداقل سواد رسانهای یا اطلاعات کافی را ندارند: «خبرنگاری و کار خبر نیاز به خلاقیت در تهیه و تنظیم خبر و اطلاعات عمومی دارد در غیر این صورت خبرنگار در رویارویی با متولیان جامعه قادر به احقاق حقوق شهروندان نخواهد بود و نمیتوان به صرف علاقه وارد این حرفه شد بلکه باید علاوه بر علاقه خبرنگار برای بالا بردن دانش و آگاهی خود درباره موضوعات مختلف تلاش کند.»
استرس همراه خبرنگار
صنعتنگار با بیان اینکه وقتی خودتان را به عنوان خبرنگار معرفی میکنید از بیرون برای افراد جذاب است، اما چالشهای آن و سختیهایی که کار خبرنگاری را دارد شاید بسیاری درک نکنند، میگوید: «استرس شغلی یکی از مصائب اصلی این حرفه است و خبرنگار بابت هر مطلبی که مینویسد بار حقوقی به دوش دارد و باید در قبال آن پاسخگو باشد بنابراین استرس همواره با خبرنگاران همراه است، چون نمیتواند در مقابل موضوعات جامعه سکوت کند و دم نزند.»
او با نقل خاطرهای در این رابطه بیان میکند: «به خاطر دارم برای نوشتن برخی اخبار شب تا صبح خواب به چشمانم نمیآمد و با فکر اینکه روز بعد ممکن است چه واکنشی به این خبر از سوی مسئولان وجود داشته باشد، فکرم درگیر بود، چون آن زمان هیچ کس حامی خبرنگار نبود که بخواهد از او دفاع کند و اگر اتفاقی رخ میداد تمام بار مسئولیت آن بر دوش فردی که خبر را تهیه کرده بود قرار داشت.»
تهدید شدن خبرنگار یک چیز معمولی برای اوست به طوری که جزئی از کارش محسوب میشود: «نگاه خبرنگار به جامعه باید منتقدانه و در عین حال منصفانه باشد به نظر من خبرنگار پل ارتباطی میان جامعه و حاکمیت است، از یک سو مطالبات و نیازهای جامعه را اطلاعرسانی میکند و در مقابل، دیدگاههای مدیران و مسئولان را در اختیار عموم قرار میدهد. وظیفهای که اگر بهخوبی، سریع و شفاف انجام شود گرهگشای بسیاری از چالشها و نارساییها خواهد بود.»
او ادامه میدهد: «دغدغههای یک خبرنگار جدای از دغدغههای مردم نیست و همین شیوه رفتار، قداست حرفه خبرنگاری را چند برابر کرده است و با وجود مسائل و مشکلاتی که خبرنگار در حرفه خود متحمل میشود مانند اینکه ساعت کاری مشخصی ندارد و همین موضوع در زندگی شخصی و خانواده تأثیر میگذارد و از طرفی تمام روزهای تعطیل مثل عاشورا یا روز سیزده فروردین و ... را باید سرکار حاضر باشد تا روز بعد روزنامه در اختیار مردم باشد، باز هم تمام این مشکلات شخصی و... را به جان میخرد، چون علاقهمند به حل مشکلات و دغدغههای مردم است.»
صنعتنگار بیان میکند: «کار خبرنگار در گذشته بسیار سختتر بود، چون امکانات کم بود حقوق و دستمزد نیز بسیار کم بود زمانی که مشغول به کار شدم ماهانه ۳ هزار تومان حقوق میگرفتم و باید با این مبلغ زندگی را اداره میکردم شاید بتوان گفت حداقل حقوق و نبود امنیت شغلی یکی از اصلیترین چالشهای این حرفه است.»
جایگاه روزنامه
با ورود فضای مجازی و پایگاههای خبری که با سرعت بیشتری اخبار را بارگذاری میکنند تعداد خوانندههای روزنامهها و مشترکان کاهش پیدا کرده است زمانی که در ارتباط با این موضوع از او سؤال میکنیم، جواب میدهد: «نشریات کاغذی و فضای مجازی هر کدام ویژگی و خصوصیات خاص خود را دارد با این حال به سبب گرفتاریها و مشکلات عدیده که زاییده زندگی ماشینی محسوب میشود نمودار رغبت عمومی به سمت کانالها و پایگاههای اطلاعرسانی مجازی میل کرده است البته لازم است خوانندگان قدیمی روزنامهها را از این امر مستثنا کرد.»
وی با اشاره به اینکه در کشورهای پیشرفته هنوز هم برخی روزنامهها تا ۳ میلیون تیراژ دارند، بیان میکند: «روزنامه سند است و سالها بعد نیز به عنوان مدرک باقی میماند، در صورتی که خبر در فضای مجازی شاید سال بعد از آن مدرکی وجود نداشته باشد، از طرفی افرادی که قدیمیترند هنوز روزنامه میخوانند، من نیز روزنامه را ترجیح میدهم. شما الان میتوانید اولین روزنامه خراسان که چاپ شده را ببینید پس روزنامه از جایگاه و ارزش بالاتری نسبت به شبکههای خبری برخوردار است هرچند تعداد مشترکان آنها کم شده باشد.»
حرفهای که از آن نمیتوان دل کند
علاقه خبرنگاران به این حرفه باعث میشود تا خیلی راحت از کنار مسائل عبور نکنند به عنوان مثال به خاطر دارم ساعت کاریام تمام شده بود و تقریبا هفت شب بود که به خانه بازمیگشتم در مسیر موضوعی را دیدم که برای تهیه خبر مناسب بود همان موقع دوباره به روزنامه بازگشتم و مطلب را تنظیم و برای چاپ فرستادم.
بارها در ۲۳ سال سابقه کاریاش به او پیشنهادهای مختلف کاری داده میشود، اما رسالت و علاقه او به این حرفه باعث میشود تا شغلهای دیگر را قبول نکند: «خبرنگاری که با این حرفه انس میگیرد بعد از یک مدت دیگر نمیتواند از کارش دل بکند و تمام سختیها و مشکلات را به جان میخرد و پاداش او همان لبخندی است که با پیگیری یک گزارش بر روی لبان مردم نقش میبندد و همان باز کردن گرهی از مشکلات همشهریان و هموطنانش است.»
با وجود علاقهای که به حرفه خبرنگاری دارد و بعد از بازنشستگی نیز به صورت خبرنگار آزاد فعالیت میکند، اما میگوید اگر به عقب بازگردد این حرفه را انتخاب نخواهد کرد: «خبرنگاری حرفهای با جایگاه اجتماعی بالاست، اما استرس شغلی آن به اندازهای زیاد است که گاهی برخی افراد را دچار بیماری میکند و همین استرس مداوم شاید دلیلی باشد که اگر به سالها قبل بازگردم شاید مانند پدرم شغل آزاد را برگزینم یا در حرفه دیگری مشغول به کار شوم.»
صنعتنگار در ارتباط با اینکه اگر امروز نیز در روزنامه مشغول به کار بود چه سوژهای را انتخاب میکرد، بیان میکند: «سوژه برای تهیه خبر و گزارش بسیار زیاد است و این سوژه به نگاه خبرنگار بازمیگردد، اما اگر قرار بود مطلبی بنویسم به مشکلات روز میپرداختم.»
نباید نگاه درآمدزایی داشت
وی توصیهاش به تازهکاران عرصه رسانه این است: «خبرنگاران جوان هم اگر با هدف کسب درآمد زیاد وارد این حرفه میشوند بهتر است تا دیر نشده مسیر زندگی خود را تغییر دهند، زیرا این حرفه برای آنان درآمدزا نخواهد بود، اما اگر به حل مشکلات مردم علاقه دارند این هدف را در این شغل میتوانند دنبال کنند.»
بیشتر سرویس اقتصادی کار کرده است و سپس گزارشهای اجتماعی مانند حوزه خانواده و کودک. صنعتنگار یکی از شیرینترین مطالبی را که نوشته است مربوط به گزارش روانشناسی رنگها میداند که برای خودش نیز جالب بوده است.
صنعتنگار حدود ۲۴ سال در حرفه خبرنگاری فعالیت رسمی داشته و به سبب سخت و زیانآور بودن این حرفه، سال ۸۸ و در سن ۴۷ سالگی بازنشسته شده و عملا ارتباط کاری او با روزنامه خراسان به طور کامل قطع شده، ولی از سال ۸۹ تاکنون به عنوان خبرنگار آزاد فعالیت میکند.