احزاب، تشکلها و انجمنهای سیاسی، مشوق مردم برای حضور در صحنه سیاسی و مشارکت فعال در انتخابات هستند و با ارائه افکار و اندیشههای متنوع، پیروان تمام افکار و اندیشهها را برای شرکت در انتخابات جلب میکنند و اگر در جامعه علاقه به تعیین سرنوشت و باور به مؤثر بودن حضور وجود داشته باشد، مردم درباره سرنوشت سیاسی خود حساسیت نشان میدهند. به تعبیر مرحوم دکتر شریعتی، دموکراسی میتواند دموکراسی رأیها یا دموکراسی رأسها باشد. در نبود دموکراسی رأسها یا دموکراسی تودهای، این تشکلهای سیاسی نیستند که مردم را برای شرکت در انتخابــات تشویق میکنند، بلکــه این مقامات حکومت هستند که با ایجاد شــور و هیجان، مردم را به حضور در صحنه سیاسی تشــویق و ترغیب میکنند.
این مشارکت که با برنامهریزی و ترغیب حکومت انجام میشود، بیشتر در مناسبتها و حضور فعال مردم در عرصه جامعه، ظهور و بروز پیدا میکند و آمار و ارقام آن نیز در نوســان اســت و حکومت، حضور گسترده مردم را نوعی بیعت و پذیرش، تلقی و از آن بهرهبرداری میکند و درواقع این حضور گسترده پاسخ به خواست حکومت است. این نوع مشارکت در پیروزی انقلاب، نقش مؤثری داشت و تنظیمکنندگان قانون اساسی تصور میکردند با تصویب اصل قانون اساسی زمینه حضور فعال و مشارکت سیاسی گسترده مردم را در پشتیبانی و نظارت بر عملکرد مسئولان فراهم میآورند، ولی متأسفانه ظرفیت قانون اساسی صرفا برای حضور مردم در تأیید حاکمیت، استفاده شده و تاکنون اجازه داده نشده است از این ظرفیت برای انتقاد از حاکمیت استفاده شود. این نوع مشارکت را نمیتوان مصداق اداره کشور با اتکا به آرای عمومی تلقی کرد که قانون اساسی در اصل ششم بر آن تأکید کرده است. قانون اساسی با تأکید بر اداره کشور با اتکا به آرای عمومی و تصمیمگیری و اداره امور کشور توسط نمایندگان منتخب مردم، مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را از وظایف اساسی دولت و حاکمیت دانسته است و براساس اصل پنجاهوششم قانون اساسی، خداوند که حاکم مطلق بر جهان و انسان است، انســان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته و اجازه نداده است هیچکس این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد. تحقق اهداف قانون اساسـی نیـاز به لوازمی دارد که ازجمله آنها، پذیرش حق حاکمیت ملت است. براساس قانون اساسی، صاحبان حق حاکمیت، مردم هستند.
اگر بر این باور باشــیم که آحاد شهروندان در تعیین سرنوشت اجتماعی خویش حاکم هستند، بایــد بپذیریم که نهاد انتخابات، بارزترین عرصه تجلی حق حاکمیت ملی است و هرچه انتخابات آزادتر و جامعتر برگزار شــود، حق حاکمیت ملت بر سرنوشــت خویش بهتــر اعمال میشود. درباره مشــارکت گســترده مردم در تعیین سرنوشت اجتماعی خویش، مهم این است که چه نقشــی برای حضور مردم در اداره امور کشور قائل هستیم. آیا برای مردم و شــرکت آنها در انتخابات، نقش سازنده قائل هستیم و در تصمیمگیریها حضور مردم را مؤثر میدانیــم و مشــارکت نکردن مردم در اداره امور کشور را موجب مختل شدن امور میدانیم؟ مردم تکلیف و وظیفه دارند که از حاکمیت پشتیبانی کنند. در این دیدگاه، مردم رعایا هستند و حاکمیت ارباب مردم است، ولی در نگاه دیگر، مردم صاحب حق هستند و حضورشان نقشآفرین و سازنده است و حاکمیت، منتخب مردم برای انجام خدماتی است که مردم تعیین کردهاند و حاکمیت خدمتگزار مردم است. در این دیدگاه است که اتکا به آرای عمومی و انتخابات، اهمیت پیدا میکند؛ نمونه دیدگاه اول، حکومت عربستان سعودی است.
در نظام عربستان سعودی مردم با پادشاه بیعت میکنند و از پادشاه اطاعت میکنند. اگرچه در حکومت سعودی حضور مردم نفی نشــده است، مردم با عهد و پیمانی که با حکومت منعقد کردهاند، تابع و مطیع حکومتند، ولی در نظام جمهوری اسلامی مستند به قانون اساسی، مردم، ولی نعمت حاکمان هستند. در عرصه سیاسی این نگرانی وجود دارد که انتخابات کمرونق بشود و یک اجماع و وفاق عمومی برای مشارکت حداکثری وجود نداشته باشد. گروهها و احزاب سیاسی دیدگاههای ذهنی خود را دارند و مایلند نمایندگانی از دیدگاه آنان در انتخابات حضور داشته باشند. توصیه مقام معظم رهبری و تأکید بر مأیوس کردن دشمن با مشارکت گسترده در انتخابات، مقدماتی دارد که مقدمه اول آن، حضور کاندیداهای دیدگاههای مختلف در انتخابات است. اعضای محترم شــورای نگهبان اگر اقتدار کشور را میخواهند و مایلند انتخاباتی پرشور و با مشارکت حداکثری محقق شود، همانطور که رهبری توصیه کردهاند، باید اجــازه دهند نماینــدگان تمام تفکراتی که اصــل نظام را قبول دارند، در انتخابات شرکت کنند.