این روزها، مباحث سیاست خارجی ایران در صدر خبرهاست. باوجود تحریمهای آمریکا علیه ایران و افزایش فشارهای اقتصادی و از آنطرف نقشآفرینی دیگر کشورها برای ختم غائله یا فروکش کردن آتش بهپاخاسته، نگاه متوجه بازیگران سیاست خارجی کشور است. اول سخن آن است که آیا جنگ جدیدی آغاز شده است؟ بله، ما وارد یک جنگ جدید شدهایم. بیاینکه بخواهیم، وارد این جنگ شدهایم. تصور عموم از جنگ، یک تصور کلاسیک به شیوه نظامی و پیادهنظام است، درحالیکه در هزاره و قرن جدید، همانطور که فناوری همهچیز را تغییر داده و دگرگون کرده، جنگها را نیز تغییر داده است. اما این جنگ را چه کسی آغاز کرد؟ ایران؟ اصلا و ابدا.
از زمانی که ترامپ رئیسجمهور آمریکا شد و خودخواهانه از برجام خارج شد و تحریمها را برای فلج کردن کشور بازگرداند، ما وارد یک جنگ جدید شدیم. وزارت خزانهداری آمریکا آغازگر این جنگ بود. تیمی که ترامپ برای این جنگ چید، حاصل یک محور بود: آمریکا، عربستان و اسرائیل؛ سه کشوری که با قدرت نظامی و زور و پول تلاش کردند در داخل ایران، ناامنیهای فراوانی را بهوجود بیاورند و اقتصاد نحیف ایران را متلاطم کنند. اما آیا ایران تنها بود؟ درظاهر چنین بود. عربستان تلاش کرده بود با ثروت و زوری که در مقایسه با برخی کشورهای عربی دارد، آنها را به مصاف ایران بکشاند. اما ایران تنها نبود. روسیه، چین، عراق، افغانستان، سوریه، حزبا... لبنان، یمن، ترکیه، حتی هند و پاکستان و چند کشور دیگر نیز در جبهه ایران قرار داشتند. دورتادور ایران، حفاظت شده بود و این نتیجه تلاشهای یک شب و دو شب نبود. ایران ۴۰ سال است که کنار آزادیخواهان جهان ایستاده است. به آنها کمک میکند و از آنها به وقت نیاز کمک میگیرد.
اخیرا یکی از تحلیلگران عربی نوشته است: این روزها ما با جنگ بین کشورها مواجه نیستیم، بلکه جنگ بین محورها درحال رخ دادن است. اما چرا با وجود اینکه جنگ آغاز شده است، ما و مردم تصوری از آن نداریم؟ بههرحال جنگ دو نمود عینی دارد. یکی از آنها، تلاطم در بازار اقتصادی است. افزایش نرخ ارز و طلا و تورم شبانهروزی. در این بخش، دولت تاحدودی توانسته است جلوی شوکهای متعددی را که باعث ریزش اقتصاد میشود، بگیرد. اما نمود دیگر جنگ، رفتار فیزیکی جنگاوران است. حضور آنها و البته آسیبهایی که به بخش غیرنظامیان وارد میشود. در این باره پیشتر توضیح داده شد که فناوری، صورت جنگ را نیز تغییر داده است. زمانی حملات بیوقفهای صورت میگرفت و نظامیان و غیرنظامیان در کنار هم آسیب میدیدند.
اما امروز شما با نوع جدیدی از جنگ روبهرو هستید. زدن پهپادها یا تمرکز بر نقاطی که هیچ غیرنظامیای در آن نیست. درواقع جنگ بیشتر در آسمانهاست تا در روی زمین و این نشاندهنده ورود بینشهای جدید به جنگ است.
نکته بعدی این است که آیا کسی بهدنبال حل منازعه و پایان خصومت نیست؟ هستند، اما کمتر نتیجه میگیرند. ایران نیز همراهی خود را با جامعه جهانی نشان داد. ایران نیز به دنبال حل منازعه است.
مثالی میزنم تا سخنم روشنتر شود. ما الان بهعلت تحریمهای بهوجودآمده نمیتوانیم بهصورت معمول، نفت بسیار صادر کنیم. در این وضعیت حدود ۱۰۰ هزار بشکه در روز صادر میکنیم که درخورتوجه نیست، پس نیاز مالی داریم. حالا اروپاییها و برخی کشورها برای اینکه نیاز مالی ما را برطرف کنند، پیشنهاد دادهاند ۱۵ میلیارد دلار به ما قرض بدهند. میگویند این پول را بگیرید و خرج کنید و بعد اگر خواستید، دوباره به شما میدهیم. چرا ما باید این پول را بگیریم؟ هرقدر که بگیریم، خرج میشود و به همان نسبت کشور بدهکار غربیها میشود. آنها اگر حسن نیت دارند، نفت ما را بخرند نه آنکه ما را هر روز بدهکارتر از قبل کنند، پس این سخن آقای زنگنه به غربیها که میگوید ما نمیخواهیم بدهکار باشیم، نفت ما را بخرید، سخن کاملا درست و بجا و وطنپرستانهای است.
دولت ایران بهدنبال فروش نفت است، نه بهدنبال مقروض کردن کشور و دولتهای بعدی و نسلهای آینده، با این حال آیا میتوان چشمانداز روشنی از آینده به دست داد؟ واقعیت این است که الان نمیتوان درباره آینده بهصراحت سخن گفت. تحلیلهای اولیه این است که هرچه جلوتر برویم، اوضاع بهتر نخواهد شد. اما این فقط یک تحلیل است. ممکن است هر لحظه اتفاقی رخ دهد و برگی رو شود که معادلات و تحلیلهای موجود را بههم بریزد. تصور کنید مثلا ترامپ دوباره به برجام برگردد و مذاکرات جدیدی آغاز شود، آیا آن زمان هم میتوان گفت اوضاع بدتر خواهد شد؟ تحلیل ترامپ بر این امر استوار بود که فشار را بیشتر کند تا ایران تسلیم شود و مثلا التماسش کند. اما ما در این ایران، کسی را پیدا میکنیم که التماس کند؟