در یادداشت «همسایه نزدیک به از برادرِ دور» از «سیاست خارجی مطلوب»، «هفت چشمداشت از سیاست خارجی»، «ویژگیهای چهارگانه سیاست خارجی ایرانِ پساانقلاب»، «دوگانه واحه و ورطه» و راهبرد «گرهزنی/گرهگشایی» سخن بهمیان آمد.
سرزمین و جغرافیای ایران، جایگاه بسیارجالبتوجهی به کشور داده است؛ ایران کشوری است میانهگاهی (Central Middle)، راهرویی (Corridor Passage) و پیوندی (Linkage Connection). میانهگاهی است؛ زیرا از حیث استقرار جغرافیایی و زمینپایگی، در میانه نقشه جغرافیایی کره زمین قرار گرفته است. کشور میانه، نمیتواند خودبرتربین باشد و نمیتواند به انزوا بیندیشد و نمیتواند برتریجو باشد؛ زیرا در هر سه حالت، دشمنان زیادی برای خود تدارک میبیند. کشور میانه، از اتفاق و بهگواهیِ تجربه و دانش، میبایست خردمندانه رفتار کند. خرد در اینجا بهمعنای رفتاری است که آونگوار درمیانِ آرمان و واقعیت، حرکت کند. واحهگرایی یک کشورِ میانهگاهی، درغلتیدن در دامن خیالات است که دیگران را به سوءتفاهم میکشاند و دیگرکشورها، پیجویی آرمانها و ایدهآلها را برتریجویی و چیرگیخواهی، بهشمار میآورند. ایران، کشورِ راهرویی نیز هست؛ بدینمعناکه، بر سر راه (شمال به جنوب و شرق به غرب و غرب به شرق و جنوب به شمال) قرار گرفته است. گفتنی است که در دوران کنونی، ایران در مسیر انواع راهروها و کریدورهای بینالمللی (کریدور شمالجنوب، کریدور شرقغرب، کریدور تراسیکا، کریدور جنوبی آسیا) قرار گرفته است که قرار است کل کشورهای دنیا را بههم مرتبط سازد. کشور ایران، پیوندی نیز بهشمار میآید؛ زیرا از آغازِ شکلگیری، کشوری دینپایه بوده و از آغاز، ایده فرهنگیتمدنی داشته و فراتر از تاریخ (بهمثابه رویداد و حادثه) حرکت کرده است. بهدیگر سخن، میتوان ایران را کشوری بینالمللی (International Country) نیز بهشمار آورد. ایران، بهمثابه کشورِ میانمنطقهای (Interregional Country) از جغرافیای ویژهای نیز برخوردار شده است؛ تاجایی که میتواند و البته میبایست که نقش کشورِ پل (Bridge Country) را در پیوندهای فرامنطقهای، بازی نماید. کشورِ پل، نقشمایه دادوستدی را بایست بازی کند و هرگاه، نقشِ چیره یک کشور، دادوستد شد، میبایست رفتار دلالان را پیشه خود کند؛ یعنی گرفتنودادن و دادنوگرفتن. نقش تجارتپیشگی و دادوستدی و دلالی، فراتر از باور و عقیده، حرکت میکند و نوعی کاسبکاری را بر فضای رفتار و کردار چیره میگرداند. جایگاه و نقش دادوستدی، چندکارویژهای (Multifunctional) است و نه تککارکردی. کشور پُل، نقش پیوند را در دنیای کنونی بازی میکند؛ پیوند میان نظمهای منطقهای و فرامنطقهای. اما نکته جالب ماجرا اینجاست که کشورِ پیوندی، نه مانند نظمهای منطقهای رفتار میکند و نه مانند نظمهای فرامنطقهای؛ بلکه دادوستد میان آنان را فراهم میکند و از فضای مراوده میان نظمهای گونهگون، صعود مسالمتآمیز خود را رقم میزند. کشور پُل و پیوند، از کارویژه گره، بهره میگیرد؛ در دو معنای کاملا متفاوت، اما از یک سرچشمه: گرهزنی/ گرهگشایی.
هنگامیکه از دیپلماسی گره سخن بهمیان میآید و هنگامی که به گوشههای چهارگانه جغرافیای ایران اشاره میشود و هنگامیکه به سیاست چندهمسایگی در سیاست خارجی ایران اشاره میشود، دیگر نمیتوان از ویژگیهای بسیارجالبتوجه جغرافیای سیاسی همسایگی در میان همسایگان ایران، غفلت ورزید. ایران، کشوری استکه راهروی پیوند چین و هند و اروپا و روسیه شده است و اینچنین کشوری، درمعرض بزرگترین رقابتها بر سر چیرگی بر جهان قرارگرفته که میان آمریکا، ازیکسو، و دیگرکشورها و قدرتهای نوظهور، ازدیگرسو، درگرفته است. از این دیدگاه، دیگر نمیتوان هرگونه رفتار و پنداری را در جریان سیاستگذاری سیاستخارجی، پیشه خود ساخت.
از این نگاه، دیپلماسی گره در پرتوِ گوشههای چهارگانه ایران (چابهار و خرمشهر و مشهد و تبریز)، نشاندهنده آن است که در سیاست خارجی ایران، دیگر نمیتوان هر نوع گفتار و کردارِ ستیزهطلبانه و دشمنجویانه را بر صدر نشاند و دیگر نمیتوان تصورات نادرست از ایفای نقش واحهگونه در سیاست بینالملل داشت؛ نظام بینالمللیای که ورطهمانند است و سختپیچیده و سختمحاصرهکننده و سختزورآور و سختبیرحم. اکنون و در فرایند هنجارینِ شکلگیری سیاست خارجی چندگانهگرا، گوشههای ایران (Corners of Iran) مهمتر از مرکز ایران (Centre of Iran) است. چهار گوشه ایران، خرمشهر و چابهار و مشهد و تبریز، حوزههای پیوند و اتصال ایران است به چهار منطقه ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیکِ ازبیخوبنناهمانند؛ خرمشهر را با حوزه عربیخاورمیانهای، سروکار است؛ چابهار، ایران را به حوزه شبهقاره هند، پیوند میدهد و از آن راهرو، ایران را به جاده جدید ابریشم و شرق دور (چین و ژاپن و کره)، متصل میکند؛ مشهد، ایران را به حوزه آسیای مرکزی و روسیه پیوند میدهد؛ و تبریز، ایران را به قفقاز و اروپا، مرتبط میگرداند. کشوری که از جنبه همسایگی، چهارگوشه ازبُنناهمانند را، پذیرا شده است، میبایست با درپیشگرفتنِ یک سیاست خارجی چندوجهی (Multidimensional Foreign Policy) بتواند «گوشههای ایران» را، پایه «دیپلماسی گره» (Tie [Knot]Diplomacy) در سیاست خارجی خود قرار دهد.