امروزه کنکور به یکی از مسائل اصلی جامعه بهویژه جامعه زنان تبدیل شده است. زنان از این جهت با این اضطراب پایدارشده در زیست ایرانی درگیرند که به عنوان مادر نقش اصلی آنها در کانون خانواده آرامشبخشی و ایجاد فضای عاطفی و روانی امن برای سایر افراد خانواده است.
دکتر مهتاب علی نژاد | شهرآرانیوز؛ پشت درهای بسته حوزههای امتحانی مادران نگران نشستهاند و در حالی که هزینههای آموزشی و تحصیلی کنکوری خانواده را محاسبه میکنند و فشارهای اقتصادی جامعه ایران را بر میشمارند، به آینده مبهم خود و خانوادهشان میاندیشند. نابرابریهای اجتماعیای که بیشتر افراد در طول زندگی خود تجربه میکنند در حوزه تحصیل و دغدغهمندی نیز وجود دارد. زیر این گنبد کبود، داستان زندگی و آیندهسازی برای تمام دختران به یک اندازه رقم نخورده است و نمیخورد. جدا از اینکه بچهها به کدام خانواده از چه طبقه اجتماعیای تعلق داشته باشند، میزان دسترسی آنان به امکانات آموزشی و همچنین میزان دریافت حمایت عاطفی در مسیر دشوار آماده شدن برای کنکور متفاوت است.
امروزه کنکور به یکی از مسائل اصلی جامعه بهویژه جامعه زنان تبدیل شده است. زنان از این جهت با این اضطراب پایدارشده در زیست ایرانی درگیرند که به عنوان مادر نقش اصلی آنها در کانون خانواده آرامشبخشی و ایجاد فضای عاطفی و روانی امن برای سایر افراد خانواده است. جدا از اینکه تا چه اندازه جامعه و نهادهای آموزشی در پرورش دادن زنان برای ایفای صحیح این نقش موفق یا ناموفق عمل کردهاند، واقعیت اجتماعی فعلی این است که این امر یک انتظار اجتماعی کتمانناپذیر از سوی جامعه برای زنان است. مادران تحت فشارهایی اجتماعی قرار دارند که متعاقب آن باید جدا از اینکه در زندگی فردی و خانوادگی با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم میکنند یا خودشان تا چه اندازه حمایت عاطفی و روانی دریافت میکنند و سلامت روانی دارند یا نیازهای عاطفیشان برآورده میشود که بعد بتوانند نیاز سایر اعضای خانواده را برآورده کنند، باید بار تأمین عاطفی سایر اعضا را به دوش بکشند. در این میان، دختران انتظار بیشتری از مادران دارند، زیرا به دلیل تجربیات مشترک در زندگی به واسطه زندگی در جامعه جنسیتزده ایرانی شرایط مشابه آنان را در گذشتهای نهچندان دور تجربه کردهاند. از سوی دیگر مادران در میان میدان رقابت اجتماعی محصور شدهاند. از یک سو انتظارات جامعه که میخواهد آنان فرزند موفق و مفیدی به جامعه تحویل دهند. از یک سو انتظارات خانواده که میخواهند از نظر عاطفی و حمایت همدلی و همراهی مادر را در کنار خود داشته باشند. از سوی دیگر چالشهای فردی که جمع کثیری از زنان ایرانی با آن دستبهگریبان هستند مبنی بر اینکه خودشان از نظر عاطفی، ممکن است احترام و حمایت همهجانبهای را که از سوی خانواده و جامعه نیاز دارند دریافت نکنند. در میان انبوهی از مسائلی که زنان روزانه باید به آن توجه داشته باشند که البته چنان در زندگی روزمره به عنوان امری معمول و طبیعی جا افتاده است که گاهی زنان از یاد میبرند که این نه معمول بلکه ساخته و پرداخته ارتباط متقابل آنان و جامعه است، مسئله آیندههراسی امروزه نمود بیشتری در زمینه افزایش استرسهای اجتماعی در زندگی زنان دارد. زنان خانهدار این استرس را از این زاویه تجربه میکنند که مشتاقاند فرزندان بهویژه دخترانشان در آینده به صورت فردی مستقل وارد اجتماع شوند، زیرا سبک زندگی امروز و غالب بودن ویژگیهای زندگی مدرن بر زندگی سنتی آنان را به درک متفاوتی از تجربه زیستن در جامعه ایرانی رسانده است که بیم آن دارند دخترانشان در دنیای رقابت روزافزون و شتابگیرنده مدرن از قافله فعالان اجتماعی عقب بمانند. زنان شاغل نیز که به دلیل حضور مستمر در جامعه، درک عمیقتر و متفاوتتری از تجربه زنانگی و زن مستقل در جامعه و فراز و نشیبهای دستیابی به موفقیت دارند، میدانند که اقتصاد نابسامان سبب شده است خانواده برای استمرار یافتن و تأمین نیازهایش به فعالیت اجتماعی و کسب درآمد زنان نیاز داشته باشد و در زندگی صنعتی ماشینی امروز، برای باقی ماندن در بازار اشتغال، به تخصص نیاز است و ابزار دستیابی به تخصص دانشگاه و کسب مدرک تحصیلات عالی است.
این زنجیره نیاز جامعه، مطالبات نهاد خانواده برای دوام آوردن در بستر اقتصادی نابسامان، و افزایش تخصصگرایی سبب شده است که خانوادهها تحت فشار اجتماعی پرورش فرزندان راهیافته به دانشگاه قرار گیرند. خانواده به فرزند فشار میآورد که تحت هر شرایطی باید بهترین جایگاه ممکن در فضای تحصیلی را کسب کند و فرزند تحت فشارهای اجتماعی آنجایی که میخواهد به کانون خانواده پناه ببرد تا از شدت فشارها بکاهد با فشار مضاعفی از سوی خانواده روبهرو میشود که باید فرزند موفقی باشد و چنانکه قضاوت اجتماعی به من مادر و پدر میگوید موفقیت یعنی راه یافتن به دانشگاه تحت هر شرایطی و به هر قیمتی. در این نقطه، علاوه بر فشار اجتماعی، فشار روانی آبروی خانواده و مقایسه فرزند در میدان رقابت فامیل و آشنایان و همکاران و غیره، بر ذهن فرزند نوجوان سنگینی میکند، نوجوانی که عاری از تجارب والدین بالغ است و تمام دنیایش را در کنکور خلاصه میکند. در این گذرگاه حساس دوره سنی نوجوانی که هنوز عقلانیت نوجوانان به درجه متناسبی از پختگی و بهرهبرداری در زندگی روزمره و تصمیمسازی نرسیده است، آنان از جنبه عاطفی و روانی ذهن و تجارب اندک خود بیشتر بهرهبرداری میکنند تا معناسازی و تصمیمسازی. همین نقطه است که به کانون عاطفه در زندگی خود یعنی مادران پناه میبرند بهویژه دختران که تصور میکنند مادران در خروشانی امواج تصمیمسازی به دلیل بالغ بودن توانمندی لازم برای ایفای نقش حامی را دارند، اما دریغ که مادران، خود، نیز به دلیل نگرانیهای حاصل از فشارهای اجتماعی، قدرت عقلانیت و تصمیم سازی بالغانهشان کاهش پیداکرده است و اگرچه سعی میکنند همدلی متناسب با شرایط نوجوانی را با فرزند خود داشته باشند، در برابر انتظارات جامعه و اطرافیان و در میدان رقابت مادر نمونه شدن، ایفای نقش اصلی را که حمایت عاطفی و روانی همهجانبه از فرزند است از یاد میبرند و در برخی موارد، خود به عاملی اضطرابآفرین تبدیل میشوند. آیندههراسی و انتظارات اجتماعی نادرست مادران را از پرورش فرزندانی معناساز و بااعتمادبهنفس بازمیدارد، پرورش فرزندانی که به این درک رسیده باشند که برای ساختن آینده هیچگاه نباید دست از تلاش بردارند و در صورت موفق نشدن در کنکور، به جای آنکه به زندگی خود پایان دهند، به ادامه تلاش فکر کنند. امروزه مادر نگران علاوه بر نگرانی از موفق نشدن فرزندش در راهیابی به دانشگاه باید نگران تصمیمسازیهای آنی ناشی از تلاطمات دوران بلوغ و ناپختگی نوجوانی نظیر خودکشی در صورت احساس ناکامی نیز باشد. با این ساختار اجتماعی نامناسب، مادران چگونه خواهند توانست در پرورش ذهن خلاق و توانمند برای دختران و پسران نوجوان خود موفق عمل کنند؟