بررسیهای میدانی شهرآرا نشان میدهد عزم «شورای راهبردی ایمنسازی» برای سامان دهی نا ایمن ها جدی است، اما ایمن سازی بازارهای پرخطر هنوز به مطالبه بازاریان تبدیل نشده است
فرزانه شهامت | شهرآرانیوز؛ سهشنبه ۱۰ تیر ۹۹، ساعت ۲۱، انفجار یک ساختمان در شمال پایتخت، آنقدر مهیب و رعبآور بود که صدای آن بهمدد رسانهها، بلافاصله در سراسر کشور هم شنیده شد. جزئیات حادثه، دردناک بود و منهای تلفات مادی، ۱۹ خانواده را داغدار کرد. پس از آن به رسم همیشه، بازار اظهارنظرها درباره حادثه، داغ شد و برخی متولیانی که خود باید پاسخگوی عملکردشان باشند، در کسوت مطالبهگری ظاهر شدند. انگار هرازگاهی باید جان و مال عدهای از هموطنان به یغما برود تا یادشان بیاید که قانون، کاستی دارد و نظارتها باید ضمانت اجرایی داشته باشد.
آنچه در مرکز درمانی سینااطهر رخ داد، با تمام تلخیاش، فرصتی برای پایان دادن به وضعیت نابسامان برخی بازارهای زائرپذیر شهرمان است. فرصتی که گویا مدیران برخی از این بازارها، بنای توجه به آن را ندارند و از آنسو به نظر نمیرسد که «شورای راهبردی ایمنسازی ساختمانها و اماکن پرخطر مشهد» نیز قصد کوتاه آمدن از مواضع خود را داشته باشد. مهلت دوماهه شورا به ۱۲ بازار پرخطری که نامشان رسانهای شده است، تا پایان شهریور است. این یعنی ۲۰ روز دیگر به پایان این ضربالاجل باقی است.
با این حال پیگیریهای ما نشان میدهد که از بازارهای یادشده، تا ۲ هفته پیش فقط ۲ بازار زیستخاور و امامرضا (ع) اقدام به تشکیل پرونده در آتشنشانی کرده بودند. طی این ۲ هفته نیز ۴ بازار دیگر تشکیل پرونده دادهاند؛ یعنی تا امروز فقط نیمی از بازارهای ناایمن اعلامشده اقدام رسمی داشتهاند و ۶ بازار دیگر هنوز اقدامی انجام ندادهاند.
در این بین برای سرعت دادن به روند ایمن شدن بازارهای پرخطر شهرمان، حلقهای مفقوده به نام فشار افکار عمومی وجود دارد. بررسیهای میدانی و گفتوگوی ما بهعنوان یک شهروند عادی -و نه یک خبرنگار- با تعدادی از کسبه و مشتریان بازارهای یادشده نشان میدهد که این مطالبه برحق، متاسفانه آنچنان که باید، به بدنه جامعه سرایت نکرده است.
پیگیری نکردیم
ساعت حدود ۹:۳۰ صبح است. از میان مراکز تجاری پرخطر، بازار مولوی را بهعنوان نخستین محل بررسیهایمان انتخاب کردهایم. ظاهرا همهچیز آرام است و کسبه و مشتریان گرم کاروبار روزانهشان هستند؛ درست مانند شرایط پیش از ۸ هزار حریقی که پارسال در مشهد رخ داد. آنطور که روابطعمومی آتشنشانی میگوید، امسال تعداد آتشسوزیها در مجتمعهای تجاری، کمتر از مدت مشابه سال گذشته است، اما نه الزاما بهدلیل رعایت بیشتر مسائل ایمنی، بلکه پای کرونا و تعطیلیهای ناشی از آن درمیان است.
تنها تفاوت این روزهای بازار مولوی با چند هفته پیش از آن، در پارچهنوشته بزرگی است که در ورودی بازار نصب شده و درباره ناایمن بودن بازار و رعایت نشدن مسائل ایمنی به مردم هشدار داده است. کالاهای موجود در این بازار که پاتوق فروشندگان لوازم خرازی و آرایشی و بهداشتی است، بدون استثنا اشتعالزا هستند. این موضوع، جدی بودن هشدار حریق و نصب پارچه نوشته بر سردر این بازار را مضاعف کرده است. با گذشت چند هفته از نصب آن، برخی کسبه میگویند اصلا آن را ندیده و درموردش چیزی نشنیدهاند.
بهعنوان یک شهروند کنجکاو از تعدادی دیگر از مغازهداران، معنی جملات هشداری روی بنر را میپرسیم. یکی از فروشندگانِ طبقه منهاییک بازار مولوی، ابتدا مقاومت میکند و حاضر نمیشود درمورد ناایمن بودن محل کسب خود صحبت کند. او ترجیح میدهد به ابراز امیدواری درباره اینکه همهچیز درست میشود، اکتفا کند، اما وقتی میبیند پیرمرد همسایه باآرامش از مشکلات بازار میگوید، جسارت حرف زدن پیدا میکند و با اذعان به اشتعالزا بودن جنسهایش میگوید: معنی چیزهایی که روی بنر نوشته شده است، این است که اینجا قابلیت تبدیل شدن به پلاسکوی دوم را دارد.
او ادامه میدهد: ما مستاجریم، مالک باید مسائل ایمنی را رعایت کند که نکرده است. قبلا چند کپسول آتشنشانی اینجا بود. همه را جمع کردند. مسائل دیگری هم هست. شیب تند پلههای طبقه ما را نگاه کنید. اوایلی هم که کرونا آمد، یکیدوباری ضدعفونی کردند و تمام. از این فروشنده و مغازهدار همسایهاش میپرسیم بیمهاید؟ پاسخ منفی میدهند و اذعان میکنند اگر حریقی رخ بدهد، سرمایهشان به باد میرود.
از آنها میپرسیم حالا که از ناایمن بودن بازار خبر دارید و خطر زیانهای مادی و جانی آن را حس میکنید، آیا از مدیر بازار، تمکین دربرابر هشدارها را مطالبه کردهاید؟ پاسخ منفی آنها، عجیب و تاملبرانگیز است.
به من چه؟
خانمی که بههمراه کودک خردسالش برای خرید گل مصنوعی به بازار آمده است، میگوید که هرازگاهی برای تهیه مواد اولیه مجموعه تولیدیاش، به این بازار میآید. خبر ناایمن بودن تعدادی از بازارهای مشهد را در کانال شهرآرانیوز خوانده است، اما با وجود قرار داشتن محل خرید دائمی او در فهرست ناایمنها، جزئیات خبر را به یاد ندارد. وقتی ماجرا را برایش یادآوری میکنیم و میپرسیم آیا این خبر در تصمیم شما برای مراجعه به این بازار موثر است، با بیاعتنایی میگوید: اهمیتی ندارد. مگر خرید من چند دقیقه طول میکشد؟ کارم را زود انجام میدهم و میآیم بیرون.
دوباره میپرسیم: به فرض اگر متوجه شوید مالکان بازار بدون توجه به خطرهای جانی برای مراجعهکنندگان، اقدامی برای ایمنی آن نکردهاند، بازهم به اینجا مراجعه میکنید؟ با همان بیخیالی پاسخ میدهد: بله، مراجعه میکنم. این البته تنها نمونه از مواجهه ما با مشتریان بازارهای ناایمن نبود.
تحصیل «نرجس» در مقطع دکتری، ابتدا ما را تاحدودی درباره دانستن مسائلی جزئی مثل اهمیت ایمنی مکانهای عمومی خاطرجمع میکند، ولی ادامه گفتوگوی ما با این شهروند نیز، به تکرار همان نتایج گفتگوهای قبلی میانجامد.
نام بازارهای پرخطر مشهد را که میشنود، روی سراهای ۱۷ شهریور، بازار مولوی و بازار مرکزی، انگشت میگذارد و میگوید: از نظر من، این سه بازار معادل تمام بازارهای مشهد است؛ چون فقط از همینها خرید میکنم. قیمتهایشان به جیبم میخورد و دسترسیشان هم خوب است. اگر گزینه جایگزینی داشتم، حتما از مراجعه به آنها خودداری میکردم، اما ندارم.
او ادامه میدهد: خطر همهجا هست. اگر بخواهیم این وسواس را در همهچیز داشته باشیم، نباید هیچ کاری انجام بدهیم.
مشابه این جمله را از عضو هیئتمدیره یکی از بازارهای ناایمن مشهد نیز میشنویم. وقتی بهعنوان یک شهروند نگران، به دفترش میرویم و از چرایی خوردن برچسب ناایمن بر پیشانی این بازار میپرسیم، جواب میدهد: اگر خیلی نگران هستید، میتوانید از خانه بیرون نیایید؛ چون ممکن است هزارویک حادثه برایتان رخ بدهد. کرونا هم که از تمام خطرها جدیتر است.
رخ دادن حادثه در سینااطهر و کشتههای آن را که به او یادآوری میکنم، به قدیمی بودن بازار اذعان میکند و میگوید: ما نمیگوییم که وضعیت خوبی داریم. قبول داریم که بازار چندسالساخت است. باید سیستم ایمنی را بهروز کنیم. پرونده را در آتشنشانی به جریان انداختهایم. بازدید هم کردهاند. مسئله خاصی نیست. گویا از میان صدها مشتریای که هر روز به این بازار سرمیزنند، مطالبه ما یک اتفاق منحصربهفرد بوده است که با تعجب و تردید میپرسد: شما خبرنگارید؟
مشتری پلاسکو بودم
پارچهنوشته حاوی جملات هشداری در ورودی بازار مرکزی، بهعنوان یکی دیگر از بازارهای پرخطر شهر، نصب شده است. آن را به یکی از فروشندگان جوان بازار نشان میدهیم و از معنیاش میپرسیم. فروشنده این فروشگاه کفش میگوید: چیز خاصی نیست، مربوط به آتشنشانی است. با بدبینی اضافه میکند: اگر اینجا مثل پلاسکو آتش گرفت، میخواهند بگویند که ما اطلاعرسانی کرده بودیم. صرفا یکنوع رفعتکلیف است. قرار نیست اتفاق خاصی بیفتد. او با بیان اینکه وجود این پارچهنوشته برای اعتبار بازار بد است، میگوید که در اینباره به مدیر بازار اعتراض کرده است.
از خطرهای ناایمن بودن بازار برای جان و مال کسبه میگوییم و از فروشنده میپرسیم آیا در اینباره هم به مدیر بازار اعتراضی کردهاید؟ با گفتن یک «نه»، اضافه میکند: خودشان باید رعایت کنند. عجیب است، اما جمله «خودشان باید رعایت کنند» را عینا از چند فروشنده دیگر بازار هم میشنویم. شاگرد یک مغازه انگشترفروشی در بازار فیروزه -که از آن به بمب ساعتی تعبیر شده است- نیز پاسخهایی کاملا مشابه تحویلمان میدهد و با بیان اینکه «اگر میخواست اتفاقی بیفتد، تا حالا افتاده بود»، اعلام هشدار درباره پرخطر بودن این بازارها را اقدامی نمایشی میداند که امیدی به نتیجه آن ندارد. درمیان شهروندانی که با آنها گفتگو کردیم، بودند کسانی که با ملزم کردن بازارهای پرخطر به رعایت ایمنی موافق بودند؛ هرچند میگفتند حتی اگر این بازارها ناایمن باشند، به روال سابق از آنها خرید خواهند کرد.
فاطمه، چهلودوساله که همسر و فرزندش در بازار امامرضا (ع) کار میکنند، میگوید از وقتی که از ناایمن بودن محل کار آنها خبردار شده است، نگرانی رهایش نمیکند. وقتی هم خبر را با شوهرش درمیان گذاشته، با بیاعتنایی درباره ماجرا مواجه شده است. انگار موضوعی پیشپاافتاده است. با این حال میگوید، چون منزلش در هسته مرکزی شهر است، همچنان از بازارهای ناایمن خرید میکند. خانم مهجور، شهروند دیگری است که خود را از مشتریهای پروپاقرص بازارهای ۱۷ شهریور معرفی میکند و میگوید اگر بداند این بازارها پرخطر هستند، صرفا مدت حضورش در آنها را کوتاهتر میکند.
جواد، از مشتریان بازار سرای عزیزا... اف، نیز میگوید خبر را خوانده است و اطمینان دارد که اگر اجبار و پیگیری جدیای در کار نباشد، این بازارها هرگز زیر بار ایمنسازی نمیروند. او ادامه میدهد: این بازارها بیشتر از آنکه مشتری بومی داشته باشند، محل خرید زائران هستند. زائران هم که از ایمن بودن یا نبودن بازارهای شهر ما اطلاع ندارند. اگر هم داشته باشند، بعید است برایشان مهم باشد. همانطور که خود من، با وجود سرووضع افتضاح پلاسکو، مشتریاش بودم.