سوار تاکسی شدم. بحث داغ بود و من در میانه آن رسیده بودم. از همان بحثهای مرسوم تاکسیها و همان تحلیلهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و....
نطقهای متوسط از راننده و واکنشهای حمایتی و همراستایی از مسافر کنار دست او. گلایه بود از فساد و نبود نظارت و مشکلات سیستم سیاسی و موضوعهای اینچنینی. از خاوری گفتند تا ب. ز، از سلطان دلار گفتند تا سلطان سکه، بحث تا زمان پیاده شدن یکی از مسافران ادامه داشت.
همان رانندهای که از فسادهای چندهزارمیلیاردی شاکی بود، درحالیکه تاکسیمتر چیزی حدود ۲۸۰۰ تومان را نشان میداد، هزینه سفر آن مسافر را تا ۳۰۰۰ تومان رند کرد. با بحث کوتاهی بین آن مسافر و راننده بر سر مابهالتفاوت هزینه کرایه و مبلغ دریافتی توسط راننده، مسافر با نارضایتی در خودرو را بست و قید بقیه پول خود را زد.
همه ما در زندگی روزمره خود با چنین صحنههایی مواجه میشویم. از مرغفروشی که درون مرغها را با یخ سنگینتر میکند تا چندگرمی آب را به قیمت مرغ به فروش برساند، تا سبزیفروشی که با خیس کردن سبزیها، آنها را سنگینتر میکند یا کارمندانی که با وجود امکان انجام کار اربابرجوع، او را به روز دیگر حواله میدهند.
البته که نمیتوان منکر تمام نقصهای موجود در سیستم اداری شد، اما باید به این موضوع هم توجه کرد همه ما آدمهایی که چندین سال است نقل کلاممان گله از سیستم مدیریت کشور و فسادهای میلیاردی است، هرکداممان یک «خاوری» بالقوه درون داریم، با این تفاوت که این خاوریها تاکنون مجالی برای عرض اندام در حد و اندازههای چندهزارمیلیارد تومان پیدا نکردهاند.
برای من بهعنوان مغازهدار، چند گرم کمفروشی، حکم همان چندهزارمیلیارد تومان فسادی کسی را دارد که هزاران میلیارد تومان در دستش بوده است. من بهعنوان یک راننده تاکسی، تواناییام در حد همان چندتومان جابهجایی هزینه کرایه مسیر و رند کردن بیدلیل آن به بالاست و معلوم نیست اگر در جایگاههای بالاتر قرار بگیرم، همین چندتومان به چندهزارمیلیارد تومان تبدیل نشود.
من بهعنوان کارمندی که کار چنددقیقهای اربابرجوع را به فردا حواله میدهم، با چه حقی میتوانم از ناکارآمدی و استفاده از روابط و جایگاههای مدیرانم گله کنم؟!
ماجرا همان ماجرای راضی نبودن به حق خودمان است. وقتی به حق خودمان راضی نباشیم، در هر سطح و جایگاهی که باشیم، تلاش میکنیم به چیزی بیشتر از حقمان برسیم، حال آن میخواهد چندتومان اضافه دریافتی از مشتری باشد یا چندهزارمیلیارد تومان از بیتالمال.
با اینکه همه این حرفها ذرهای از قبح فسادهای کلان کم نمیکند، همه ما باید حواسمان به همان خاوری درونمان باشد. قرار نیست همه ما با چندهزارمیلیارد تومان امتحان شویم. شاید امتحان من همان چندتومانی باشد که اضافه از مشتری دریافت میکنم.