روانشناسی فرهاد مجیدی، رؤیای استراماچونی و چند داستان دیگر به بهانه پایان کار کاپیتان محبوب آبیها روی نیمکت استقلال
شکاف بین مدیریت و نیمکت
شهرآرانیوز؛شاید بزرگترین مشکل استقلال بهعنوان یک باشگاه حرفهای در لیگ برتر، اختلافات بین مدیرعامل باشگاه و سرمربی در چند سال اخیر بوده است. وینفرد شفر درحالیکه همراه پسرش وارد زمین تمرین شد، به او اجازه ورود ندادند و مدیرعامل حتی حاضر نشد با او پای میز مذاکره بنشیند و او هم از ایران رفت و حالا تمام پولش را میخواهد.
استراماچونی و مدیرعامل وقت استقلال هم تا جایی که میشد، به سمت یکدیگر موشک پرتاب کردند و درنهایت استراماچونی تصمیم گرفت عطای کار با این مدیرعامل را به لقایش ببخشد و برود. آخرین نمونه اختلافات بین سرمربی و مدیرعامل در استقلال، بین فرهاد مجیدی و سعادتمند اتفاق افتاد و فرهاد مجیدی تصمیم گرفت بیخداحافظی از جمع آبیپوشان برود. بعید است هیچ باشگاهی را در دنیا پیدا کنید که در ۳ سال گذشته بین مدیرعامل و سرمربیاش اینقدر شکاف و اختلاف وجود داشته باشد. اختلافاتی که دست استقلال را از جامها کوتاه کرده و به اردوگاه رقیب فرستاده است.
روزی که اسم فرهاد مجیدی بهعنوان سرمربی استقلال در رسانهها منتشر شد، هواداران آنقدری که باید، از ستاره سابق و کاپیتان محبوبشان استقبال نکردند. انگار فرهاد مجیدی بازیکن که در روزهای آخر بازیاش هم همهکاره تیم بود، ارج و قربی بین هواداران استقلال داشت که فرهاد سرمربی نداشت. البته یک دلیل مهم این استقبالنشدن به استراماچونی برمیگشت که محبوبترین سرمربی یک دهه اخیر استقلال بود و هواداران نمیخواستند هیچکسی را در جایگاه او ببینند، حتی اسطورهای مثل فرهاد مجیدی. اما فرهاد بالاخره روی نیمکت نشست و در حرکتی هوشمندانه بهجای دست بردن در سیستم و سبک بازی تیم استراماچونی، همان مسیر را ادامه داد.
استقلال نسخه فرهاد سخت شکست میخورد و بردهای خوبی هم به دست میآورد؛ مثل شکست دادن سپاهانی که امیر قلعهنویی را روی نیمکتش داشت یا بردن یکی از مهمترین دربیهای سالهای اخیر در نیمهنهایی جام حذفی. استقلال مجیدی در دوران برهوت جام و موفقیت در این باشگاه، نایبقهرمان لیگ شد و به فینال جام حذفی رسید. اما نه بردن پرسپولیس در یک دربی مهیج، نه دبل کردن مقابل امیر قلعهنویی و سپاهان که استقلالیها میانه چندان خوبی با او ندارند، رابطه بین فرهاد و هواداران را ترمیم نکرد. شبی که تصمیم گرفت از استقلال جدا شود و اعلام کرد بعد از مسابقه فینال جام حذفی جدا خواهد شد، کمترین حس همدردی را از هواداران گرفت و کسی حاضر نبود برای مجاب کردن مدیران باشگاه به ادامه همکاری با فرهاد مجیدی به دفتر باشگاه برود و تحصن راه بیندازد.
روانشناسی فرهاد
شاید میل و اشتیاق هواداران به استراماچونی و بازگشت او به استقلال، هیچ کس را به صرافت این نینداخت که ببیند آیا فرهاد واقعا گزینه مطلوبی برای نیمکت مربیگری این تیم بود یا نه. در بحث فنی حق با فرهاد بود. او تیمی را در میانههای فصل تحویل گرفته بود که نه خودش بازیکنان تیم را بسته بود، نه فرصت کافی برای جا انداختن تفکراتش در بازیکنان داشت. فرهاد مجیدی در نیمفصلی که روی نیمکت استقلال نشست، تنها دنبالهرو فلسفه استراماچونی بود و زمانی برای ساختن تیم خود نداشت، اما در دنیای مربیها جز مسائل فنی و تاکتیکی، داشتن کاراکتر و شخصیت یک رهبر هم لازمه کار است. هیچ مربی موفقی در دنیا بدون یکی از اینها نمیتواند به موفقیت برسد.
هر قدر در مسائل فنی و تاکتیکی فرهاد مجیدی در استقلال بدون تقصیر و محق است، در بحث شخصیتی و روانی از ایدهآلهای یک سرمربی دور به نظر میرسد. در دستهبندیهای روانشناسی به آدمهایی که احساسات قویتری دارند، HSP میگویند. این افراد معمولا زودرنجتر از دیگر آدمهای جامعه هستند و حساسیت زیادی به مسائل و اتفاقات پیرامونشان نشان میدهند و از استرس بیزارند. آنها علاقهای به پاسخگویی در جمع ندارند و به جزئیات حتی بیاهمیت توجه زیادی نشان میدهند و از انتقاد شدن تنفر دارند. با نگاهی به عملکرد و رفتار فرهاد مجیدی روی نیمکت استقلال به این نتیجه میرسیم که او در دسته آدمهای حساس یا HSP قرار دارد. مربیای که آنقدر زودرنج و حساس است که با هر مشکل کوچکی در باشگاه تصمیم به استعفا میگیرد. یا آنقدر از انتقاد شدن بیزار است که پایش را به هیچ کنفرانس مطبوعاتی نمیگذارد یا با رسانهها مصاحبه نمیکند، چون طاقت انتقاد شنیدن را ندارد.
با همین روحیه هم در حساسترین مقطع فصل و چند روز مانده به فینال جام حذفی با استعفای ناگهانی آرامش رختکن و بازیکنان را بههم ریخت و نیمه اول فاجعهبار روبهروی تراکتور تبعات همین تصمیمات غیرحرفهای فرهاد مجیدی و البته مدیرعامل باشگاه بود که بیاعتنا به او سراغ استخدام استراماچونی رفته بود. واقعیت این است که شغل مربیگری برای آدمهایی با فاکتورهای احساسی فرهاد مجیدی سختترین کار دنیاست و کنترل داخل رختکن و مدیریت باشگاه و هیجان هواداران و رسانهها، از یک سرمربی احساساتی و زودرنج برنمیآید. کسی که ترجیح میدهد بهجای روبهرو شدن با رسانهها در کنفرانس مطبوعاتی، حرفهایش را در پیج اینستاگرام شخصیاش بزند.
عاقبت یک نیمکت خالی
مدیرعامل استقلال از مذاکرات مفصل با استراماچونی و تمایل سرمربی ایتالیایی به برگشت میگوید. سازمان لیگ و فدراسیون فوتبال با استناد به قانون جدید منع استفاده از بازیکن و سرمربی خارجی، بازگشت استرا را غیرقانونی میدانند. فرهاد مجیدی از خیانت مدیر باشگاه به هواداران میگوید و آقای مدیرعامل هم مشغول جذب بازیکن در فصل نقلوانتقالات برای تیمش است و هر روز با یک ستاره عکس یادگاری میگیرد. در تیمی که اینقدر مشکلات درونتیمی و مدیریتی و غیرفوتبالی دارد، جذب بازیکن و گرفتن ستارههایی مثل رشید مظاهری در حکم آرامبخشی است که چند روزی هواداران را خوشحال و آرام میکند و با شروع فصل دوباره آتش اختلافات بین مدیرعامل و کادرفنی، ریشه استقلال و دل هواداران را میسوزاند. تیمی که فرهاد کوهکن را به رختکنش آورد، اما با تیشهای بر قلب بیرونش کرد.