«باشگاه مشتزنی»، ساخته دیوید فینچر، در سال ۱۹۹۹ میلادی به نمایش درآمد. این فیلم که با رتبه ۱۰ جزو ۲۵۰ فیلم برتر IMDB قرار گرفته، بر اساس رمانی به همین نام از چاک پالنیک ساخته شده است.
سهیل سهیلی | شهرآرانیوز
«فقط وقتی همه چیز رو از دست دادیم، آزادیم که هرکاری میخوایم، بکنیم.»
چند فکت جالب درباره گوشی همراه: تعداد زیادی از مردم وقتی به خواب میروند، یا گوشی همراهشان در دستشان است یا کنارشان. بعضی افراد در مواقعی که شارژ گوشی کم میشود، دچار استرس بیش از حد میشوند. گراهامبل فکر اینجایش را میکرد؟ درواقع گاهی اوقات انسان با چیزهایی شناسایی میشود که واقعا عجیب است. تایلر دردن در صحنهای از فیلم میگوید: «تو مقدار پولی که توی بانک داری نیستی، تو ماشینی که میرونی نیستی، تو محتویات کیف توجیبی ت نیستی، تو لباس نظامی لعنتیت نیستی.» و چقدر درست میگوید. انسانی که به یک ماده تبدیل میشود و بدون آن نمیتواند زندگی را تصور کند.
وابستگی بیش از اندازه به مادهها؛ سیگار، موبایل، هدفون، کامپیوتر، فلش ۱۶ گیگ، کوسن نرم و.... باشگاه مشتزنی پا را فراتر میگذارد. اگر بخواهم واضحتر بگویم، باشگاه مشتزنی ما را به ققنوس تبدیل میکند. پرندهای که خود را آتش میزند و دوباره از خاکسترش به وجود میآید. راوی بینام داستان دینامیتی روشن میکند و آن را در آپارتمانش رها میکند. آپارتمانی که برای مادیات درونش تلاش بسیاری کرده است؛ و وقتی تمام آپارتمان خاکستر میشود، راوی باشگاه مشتزنی را تشکیل میدهد. جایی که مردم عصبانی از برآورده نشدن آرزوهایشان با مشت به جان هم میافتند.
او رئیسش را کتک میزند، از کار انصراف میدهد، گروهی تشکیل میدهد که حتی پلیسهای شهر هم عضوش هستند و همه اینها از یک دینامیت شروع میشود؛ انفجار پلهای پشت سر و باز کردن نگاه به آینده اغواگر. چقدر در زندگی امروزمان این دینامیت را کم داریم! راوی بینام فیلم در آخر این دینامیتها را در تمام ادارهها میگذارد و به همه فرصت کنده شدن و تغییر را هدیه میدهد و بعد هم آن نمای زیبای ۲ دست. احتمالا کارمندهای آنجا بعد از اینکه صبح از خواب بیدار شوند و تغییر را حس کنند، غرولندکنان از اقبال بدشان خواهند گفت، اما به قول تایلر، برای درست کردن املت هم باید چندتا تخممرغ شکست.
ما از تغییر هراس داریم. با کوچکترین اتفاقی که زندگیمان را از حالت روتین خارج کند، وحشت میکنیم و انسانهای منظمی هستیم. آنچنانی که جامعه از ما میخواهد تا سر ساعتی در محلی حاضر شویم و طبق مقررات عمل کنیم. با تکتک وسایلمان حس همبستگی داریم؛ با صدای تلویزیون بیدار میشویم و خیره به آن صبحانه میخوریم و گوشی در بغل روی تختخواب مینشینیم و در گرمای اینستاگرام به خواب میرویم. همین کرونایی که این حجم از تغییر را به بار آورد، در مقابلش ۲ دسته آدم وجود داشت؛ دسته اول همان قشر غرولندکنندگان بودند و دسته دوم دستهای بودند که در همین قرنطینه آنچنان از فرصتشان استفاده کردند که احتمالا در دوران پساکرونا مانند ققنوس دوباره از میان خاکسترها بیرون بیایند.
در آخر اگر شما هم مثل من از وضعیت کنونی ناراضی هستید و هرروز با خود میگویید کاش اوضاع کمی متفاوتتر بود، اولین قدم تفاوت را از خودتان شروع کنید. نمیگویم که یک دینامیت در خانهتان روشن کنید، اما فرداصبح که بیدار شدید، تلویزیون را خاموش کنید و با خانواده صبحانه بخورید و شبهنگام گوشیتان را در دورترین نقطه از تخت بگذارید و با خیالی آسوده چشمانتان را روی هم بگذارید. به این شکل روح گراهامبل عزیز هم شادتر میشود.