صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

گفت‌وگو با رسول کاهانی درباره تجربه‌ ساخت فیلم «مَنگی»

  • کد خبر: ۴۳۸۶۲
  • ۳۱ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۶:۳۷
کاهانی از حضور مهدی ضیاچمنی و بهزاد آقاجانی، دو هنرمند تئاتر مشهدی، در فیلم «منگی» بهره برده و امیدوار است همکاری‌اش با هنرمندان توانمند مشهدی بیشتر از پیش شود. در ادامه گفت‌وگوی ما را با این کارگردان سینما و تئاتر که از تجربه‌هایش در این فیلم گفته است می‌خوانید.
غلامرضا زوزنی | شهرآرانیوز - حضور مشهدی‌ها و خراسانی‌های سینماگر در اکران‌های پساکرونایی چشمگیر است. فیلم سینمایی «منگی» به نویسندگی و کارگردانی هنرمند خراسانی، رسول کاهانی، در گروه هنر و تجربه روی پرده سینما رفته است و با استقبال خوبی هم روبه‌رو شده است. رسول برادر کوچک‌تر دیگر سینماگر خراسانی، عبدالرضا کاهانی است. رسول کاهانی پیش از تولید فیلم سینمایی به کارگردانی و نویسندگی در تئاتر مشغول بوده است و چندین اثر را در داخل و خارج از کشور اجرا کرده است. او همچنین با چند نمایش در جشنواره تئاتر فجر حضور داشته است. تئاتر دغدغه اصلی اوست، اما از تجربه‌گرایی در سینما نیز بدش نمی‌آید. با اینکه دقیق شرایط را نمی‌تواند پیش‌بینی کند، اما به نظر می‌رسد فیلم بعدی‌اش، فضایی متفاوت از «منگی» دارد با این شباهت که قصه‌ای اجتماعی و واقعی را روایت خواهد کرد.

این هنرمند خراسانی که اکنون فیلم اولش را ساخته سعی کرده نگاهی تجربه‌گرایانه در فیلمش داشته باشد. او داستان زن و شوهری را روایت می‌کند که قصد جدا شدن از هم را دارند و درگیر مشکلات مختلفی هستند. داستان «منگی» در یک نصف روز و بدون هیچ‌گونه کات در حدود ۹۰ دقیقه روایت می‌شود.

کاهانی از حضور مهدی ضیاچمنی و بهزاد آقاجانی، دو هنرمند تئاتر مشهدی، در فیلم خود بهره برده و امیدوار است همکاری‌اش با هنرمندان توانمند مشهدی بیشتر از پیش شود. در ادامه گفت‌وگوی ما را با این کارگردان سینما و تئاتر که از تجربه‌هایش در این فیلم گفته است می‌خوانید.

پیش از ساخت فیلم سینمایی «منگی» شما کارگردان تئاتر بودید. چطور شد به طرف سینما رفتید؟

نمایشنامه «منگی» را نوشته بودم. مثل یک کار تئاتر تیمم را انتخاب کردم. تمرینات را شروع کردیم. اما بعد تصمیم گرفتم آن را به فیلم تبدیل کنم. این تصمیم را کاملا ناگهانی گرفتم. قصه را به فیلم‌نامه تبدیل کردم. قصه‌های مختلفی برای کار کردن داشتم، اما این اثر نشانه‌های خوبی برای تبدیل شدن به فیلم سینمایی داشت. همچنین دوست داشتم «منگی» را در قالب تصویر بیان کنم؛ چون تعداد آدم‌هایی که آن را می‌بینند بیشترند. همچنین فضای منگی به سینما نزدیک‌تر است. تعریف کردن این قصه شاید در سینما راحت‌تر بود.

به هر حال در تئاتر تماشاچی با یک قاب بی‌نهایت روبه‌روست که هر گوشه از آن را تمایل داشته باشد نگاه می‌کند در حالی که در سینما تماشاگر نقطه‌ای را می‌نگرد که کارگردان می‌خواهد. آیا حرکت سیال دوربین در فیلم نقش اساسی دارد؟‌

می‌شود در تئاتر هم به این حرکت سیال در نقطه نگاه دست یافت. اما در سینما راحت‌تر است. من در «منگی» به دنبال راحت‌تر صحبت کردن با مخاطب بودم. با وجود همه پیچیدگی‌هایی که دارد دوست داشتم مخاطب با قصه آن همراه شود. چندین نمایشنامه و تئاتر دارم که فضایی اینچنین دارند. «گذشت زمان»، «جامپ‌کات»، «فلاش‌بک»، «فلاش فوروارد» و ... را در لحظه و در تئاتر تجربه کرده‌ام. حالا یا موفق بوده‌ام یا نبوده‌ام. اما از تمریناتم در تئاتر به این نتیجه رسیدم که می‌شود در سینما هم این کار‌ها را انجام داد.

 
 

تمرینات زیادی برای «منگی» انجام دادید؟

حقیقتا تمرین زیادی نداشتیم. خیلی زود به نتیجه رسیدیم. فکر می‌کنم بازیگران حرفه‌ای و باهوشی که در کنارم داشتم مهم‌ترین عامل به نتیجه رسیدن ما بودند. ما تقریبا یک ماه تمرین کردیم. بازیگران در طول تمرینات کمک کردند تا به لحن موردنیاز فیلم نزدیک‌تر شویم. نه تنها بازیگران مشهدی مثل مهدی ضیاچمنی و بهزاد آقاجانی که همه تیم بازیگران در بهتر شدن فیلم کمک کردند.

جغرافیا در فیلمتان جایگاهی ندارد، چرا فیلمتان را مثلا در مشهد نساختید؟

این فیلم می‌توانست در هر شهری ساخته شود. من دوست داشتم فیلمی در شمال کشور بسازم، اما جنگل و دریا را در آن نشان ندهم. مخالف آن فضا‌ها نیستم، ولی دوست نداشتم دوربینم را سمت ساحل و دریا و جنگل و آن فضا‌ها ببرم. دوست نداشتم فیلم گردشگری در شمال کشور بسازم. از طرف دیگر، چون داستان «منگی» بر اساس قصه‌ای واقعی نوشته شده و آن اتفاق اصلی در واقعیت در شمال کشور اتفاق افتاده، خواستم به واقعیت وفادار بمانم.

دوست دارید در مشهد و خراسان کاری بسازید یا نمایشی روی صحنه ببرید؟

خراسان پر از بازیگر، نویسنده و کارگردان درجه یک است. من هم همواره دوست دارم در این شهر و استان کاری انجام دهم. اما با وضعیتی که به دلیل شرایط بهداشتی وجود دارد فعلا نمی‌توان تصمیم گرفت چه کاری را کجا انجام داد.

افرادی که سینمای «هنر و تجربه» را دنبال می‌کنند شاید با دیدن فیلم ذهنشان به طرف فیلم سینمایی «ماهی و گربه» ساخته شهرام مکری برود. با اینکه «منگی» از فیلمی که نام برده شد قصه‌گوتر است. آیا این فیلم تأثیری در زاویه نگاه شما داشته است؟

کار آقای مکری در ساخت نخستین فیلم سینمایی پلان‌سکانس انکارناپذیر است. ولی کاری که او در فیلمش کرد با کاری که ما در فیلممان کردیم مقایسه‌شدنی نیست. ویژگی فیلم او پلان‌سکانس است و این فرم در «ماهی و گربه» اهمیت زیادی دارد، در حالی که در «منگی» پلان سکانس اهمیت کمتری دارد. من دوست داشتم در سینمای هنر و تجربه قصه‌ای در قالب یک فرم تعریف کنم. یعنی قصه را مثل داستان «منگی» که اتفاقا خیلی سرراست است روایت نکردم. قصه‌ام را به فرم آمیختم؛ و اگر باز به عقب برگردم همین فرم را برای این فیلم‌نامه انتخاب می‌کنم. درواقع خواستم در فضایی که فیلم‌های هنر و تجربه به طرف قصه نگفتن پیش می‌روند فیلمی قصه‌گو بسازم؛ که در آن از مشخصه‌های فرمی سینمای هنر و تجربه نیز استفاده کرده باشم.

 

 

اما اگر این فیلم برای عموم مخاطبان هم اکران شود باید بتواند جای خود را میان مخاطبان باز کند.

افراد زیادی با ویژگی‌های مختلف اجتماعی فیلم را دیده‌اند. حتی آن‌هایی که سینما نمی‌روند و شاید بیشتر در خانه فیلم می‌بینند هم این فیلم را دیده‌اند و با آن ارتباط برقرار کرده‌اند و قصه را فهمیده‌اند. اما چون از ابتدا هدفمان اکران در سینمای هنر و تجربه بود باید ذائقه مخاطب آن را نیز درنظر می‌گرفتیم.


مسائل دیگری همانند قواعد فیزیک و فیزیک کوانتومی که در نگارش این نوع از فیلم‌نامه‌ها مطرح است را هم در نظر داشتید؟

نه واقعا، خیلی به این چیز‌ها توجهی نداشتم و اصلا به آن علاقه‌ای ندارم. زمانی که فیلم‌نامه را می‌نوشتم هیچ فکری درباره فیزیک و کوانتوم و مسائلی از این دست نداشتم. اما بعد از اینکه فیلم‌نامه نوشته می‌شود این مفاهیم هم از کنارش استخراج می‌شود. در این فضا‌ها فیلم ساخته شده است. نیازی نبود که من به سراغ آن فضا‌ها بروم.


موضوع جذاب دیگری که در اثر شما وجود دارد تغییر لحظه‌ای حواس بازیگران در فیلم است. به دلیل درهم تنیدگی زمان، بازیگری که لحظه‌ای قبل آرام بوده، باید به اوج عصبانیت برسد و برعکس، در حالی که متشنج بوده باید خودش را آرام کند. این موضوع چقدر برایتان اهمیت داشت؟

این مسئله برایم خیلی هیجان‌انگیز است. می‌خواستم بازیگر را به این سمت ببرم و ببینم چه‌کاری می‌تواند انجام دهد. در حالی که چند ثانیه پیش خندان بوده، حالا باید غمگین باشد. یکی از اهداف بزرگ فیلم در ساختار و در فرم ایجاد چالش برای بازیگران است. اگر این تجربه‌ها و چالش‌ها وجود نداشته باشد که کاری انجام نداده‌ایم. آن چیزی که کار ما را متفاوت می‌کند همین تجربه‌های نو است.

مثلا اگر ما می‌خواستیم «منگی» را یک خطی روایت کنیم شاید برای تعریف آن بیست دقیقه یا نیم ساعت بیشتر زمان نیاز نداشتیم. به تصویر کشیدن همین تجربه‌ها و تفاوت‌هاست که این فیلم را سینمایی می‌کند. ما سعی کردیم با اینکه صحنه‌های تکراری نشان می‌دهیم، اما زاویه نگاهمان تکراری نباشد. سعی کردیم در آن صحنه‌های تکراری اطلاعات تازه‌ای به مخاطب از داستان فیلم ارائه کنیم.

 

 

در این فیلم هیچ تقطیعی وجود ندارد؟

بعضی‌ها به من می‌گفتند سیزده چهارده تا کات در فیلمم دیده‌اند. اما واقعا هیچ کاتی در فیلم وجود ندارد. اینکه شاید بعضی احساس می‌کند فیلم قطع شده است به دلیل دوربین کم‌کیفیتی است که ما برای تصویربرداری از آن استفاده کرده‌ایم. به دلیل بودجه محدود فیلم ما نتوانستیم دوربین بهتری را در اختیار داشته باشیم و در روند تبدیل به نسخه‌های سینمایی از کیفیت تصویر کاسته شد و پرش‌هایی در آن ایجاد شده که بعضی فکر می‌کنند فیلم کات خورده است. البته ادعایی نداریم که برای نخستین‌بار فیلم سکانس‌پلان ساخته‌ایم. پیش از ما سینماگران بسیاری این کار را کرده‌اند، اما ما تجربه خودمان را داشتیم.

این فیلم سه نسخه برداشت کامل دارد که این نسخه رضایت‌بخش‌تر است. دو سه نسخه ناقص هم از آن دارم که میانه برداشت قطع شده و تصویربرداری از سر گرفته شده است. اما فیلم از زمان تولید تا زمان اکران هیچ کاتی نخورده است. ده روز مرحله تولید فیلممان به طول انجامید.


 

امید دارید به پشتوانه این تجربه برای کار بعدی‌تان سرمایه بیشتری جذب کنید؟

‌نمی‌دانم. امیدوارم فیلم بعدی را بتوانم با سرمایه دلخواهم بسازم. شاید خیلی از کارگردان‌ها بگویند با سرمایه‌ای که من فیلم می‌سازم نمی‌شود فیلم ساخت. من خیلی کارگردان پرخرجی نیستم. وقتی می‌گویم فیلم بعدی‌ام را با سرمایه دلخواه بسازم منظورم سرمایه آنچنانی نیست. کمی بیشتر از سرمایه‌ای که برای «منگی» صرف کردم را نیاز دارم تا فیلم بعد‌ی‌ام را بسازم. به هر حال فیلم من اثری مستقل است و این را هیچ فردی نمی‌تواند انکار کند.


یعنی روی کمک عبدالرضا کاهانی حساب نمی‌کنید؟

این واقعیت انکارناپذیر است که من برادر عبدالرضا هستم. ولی زمانی او فهمید من فیلم ساختم که تبلیغات فیلمم را در فضای مجازی دید. هنوز هم او «منگی» را ندیده است. اصلا نمی‌دانست فیلم ساخته‌ام. من هم مثل خیلی از طرفدار‌های او از فیلم‌هایش می‌آموزم. بیشتر از این هم نیازی به او ندارم. همان گفت‌وگویی که با هم درباره فیلم و سینما داشتیم به من کمک می‌کند و همین کافی است. اتفاقا، بر خلاف تصور عموم اینکه برادرم فیلم‌ساز است راه را برایم سخت‌تر می‌کند. توضیح دادن در این‌باره نیز کار را سخت‌تر می‌کند. اما برادرم به من بسیار آموخته است. با این حال من دنبال سینمای مستقل خودم هستم.

آیا از فروش فیلمتان در مشهد راضی هستید؟

اکران فیلمم در مشهد بسیار خوب بوده است. فروش «منگی» در سینما هویزه مشهد، به نسبت فیلم‌های گروه «هنر تجربه» و به نسبت فیلم‌های در حال اکران فروش خوبی داشته است. در هویزه مشهد تقریبا هر روز دو سیانس اکران داشتیم. از استقبال مشهدی‌ها راضی بودم. امیدوارم این استقبال ادامه داشته باشد.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.