کتاب «ای کاش گل سرخ نبود» همسفر شدن با گللر است در طول این دوره حساس. قصه هم تلخ است و هم شیرین، هم رنج دارد و هم شادمانی و هم اندوه.
الهام یوسفی | شهرآرانیوز - عشق دستمایه خلق بسیاری از آثار ادبی و هنری بوده است. چه بسا اگر احساس پیچیده و پر رمز و رازی، چون عشق وجود نداشت، بشر در هنر، موسیقی، ادبیات و عرصههای لبریز از ظرافت و زیبایی ره به جایی نمیبرد. عشق آفریننده است و دنیای سحرآمیز و افسونکننده هنر مدیون حضور اوست. رماننویس نیز عاشقانههای داستانهای خود را با تکیه بر تجربه زیستی آدمها آفریده است. همین هنر است که میتواند همزمان عشق و زنانگی و مادرانگی را در کنار انقلاب و جنگ و وقایع تاریخی به تصویر بکشد.
تخیل و واقعیت را در هم آمیزد و معجونی به کام مخاطب بریزد که تا سالیان دراز طعم تلخ یا شیرین آن به کام او بماند. «ای کاش گل سرخ نبود» روایتی از همین نوع است، قصهای در مسیر تاریخ معاصر ایران، از زنی که میتواند نماینده نسلی از زنان، چون خود باشد. سرگردان میان سنت و تجدد، عاشق، مبارز، صبور و گاه پیشبینیناپذیر. منیژه آرمین در رمان خود این تصویر را در قالب شخصیت اصلی خود یعنی «گللر» به تصویر میکشد، زنی که در حساسترین برهه تاریخی ایران یعنی زمان کشف حجاب رضاخانی و تصمیمهای سخت زندگی میکند و عاشق میشود، در بحبوحه مبارزه قدم به میدان میگذارد و انقلاب را تجربه میکند و طعم تلخ جنگ نابرابر را در کالبد مادری که جز فرزند برایش نمانده است به کام خود احساس میکند.
کتاب «ای کاش گل سرخ نبود» همسفر شدن با گللر است در طول این دوره حساس. قصه هم تلخ است و هم شیرین، هم رنج دارد و هم شادمانی و هم اندوه. با این همه، بیش از هر چیزی، امید بنمایه این داستان تاریخی است. بعد از خواندن کتاب، تصویر خانه ساده گللر برای همیشه در خاطرتان خواهد ماند و صدای آواز او بخشی از وجود شما خواهد شد. زندگی گللر تنها بخشی کوچک از تاریخ زنان این سرزمین است که در تلاطم مبارزه گذشت، زنانی که در گمنامی زیستند، اما حق بزرگی به گردن تاریخ انسانیت دارند.
منیژه آرمین نویسندهای است شناختهشده که آثار بسیاری به قلم آورده است. از دیگر مجموعههای او میتوان به «شب و قلندر»، «بوی خاک»، «شباویز» و «سرود اروندرود» اشاره کرد.
برشی از کتاب:
اسبها خستهاند. نفسنفس میزنند. گویی راهی دراز را پیمودهاند، راهی از اعماق زمان. از کجا؟ از کجا او را اینجا آوردهاند؟! جایی که پر از صدای پیرزنی است که یک هفته آواز او در خانه سالمندان پیچیده است. پنجرههای بخارآلود و دیوارهای سرد و خاکستری پر از انعکاس یک ترانه قدیمی ترکی است که با آهنگی غمانگیز زمزمه شده است: ایکاش گل سرخ نبود. زرد و پژمرده هم نمیشد. ایکاش جدایی و مرگ هیچکدام نبودند.