عباس سلطانی مهاجر افغانستانی ساکن مشهد است که علاقهاش به پرواز سبب شد تا خودش دستبهکار شود و برای پرواز «پاراگلایدر» بسازد. او بعد از پرواز با چتری که خودش ساخته است، حالا آرزوهای بزرگتری دارد.
سید محمدرضا هاشمی | شهرآرانیوز - عباس سلطانی جوانی با ملیت افغانستانی است، او سال1364 در مشهد به دنیا آمده است و حالا 35سال سن دارد، اما هنوز افغاستان را ندیده است. عباس اکنون سنگکار ساختمان است، اما مهمترین علاقهمندی او پروازکردن است.
بزرگترین مشکل عباس که با پاراگلایدر پرواز میکند، هزینه زیاد تجهیزات ورزشی است. او برای رفع این مشکل، اولین بال دستساز خود را در سال۱۳۹۵ ساخت که با شکست مواجه شد. ولی در دومین تلاشش در سال۱۳۹۶ موفق شد با پاراگلایدر خودش پرواز کند.
پاراگلایدر یک میلیونی عباس ویژگی منحصربهفرد یکلایهبودن را دارد که مشابه نمونه دولایه 40میلیونی طراحی نشده است.
عباس بهدنبال این است که شرکت تولیدی پاراگلایدر تأسیس کند تا بتواند محصولاتی مقرونبهصرفه تولید و روانه بازار محصولات ورزشی کند.
او در محله گلشهر مشهد زندگی میکند و در کودکی مدتی در تهران زندگی کرده است. خانه آنها در محلهای بود که بهنوعی پاتوق چتربازها و پاراگلایدرسوارها محسوب میشد. تجربه عباس از دیدن آنها و پرواز باعث شد که او به این ورزش علاقهمند شود و در ناخودآگاه ذهنش این آرزو را بهخاطر بسپارد.
دوست داشتم با چتری پرواز کنم که خودم ساختهام
هزینه زیاد تأمین وسایل پرواز، مهمترین مشکل او برای رسیدن به آرزویش بود. عباس دراینباره میگوید: «همیشه با خودم فکر میکردم که روزی یکی از این پاراگلایدرها را بسازم و با آن پرواز کنم. بهشدت دنبال این بودم که برای خودم یک سرگرمی فراهم کنم. اصولا آدمی هستم که دوست دارم از وقتم نهایت استفاده را ببرم. نمیتوانم بیکار بنشینم. با یکی از دوستانم مشورت کردم و او مرا سوق داد به سمت اینکه به علایقم فکر کنم؛ من هم که شوق پرواز داشتم، نه پریدن با وسیلهای مثل هواپیما، بلکه یک پرواز شخصی.»
فکر ساختن یک پاراگلایدر دوباره در ذهنش ریشه میکند. حالا همهچیز دستبهدست هم میدهد تا او خیلی جدیتر به ایدهای که در ذهنش داشته است، برسد. او میگوید: «یک روز بروشوری را دیدم که در حیاط منزلمان انداخته بودند، درباره آموزش ساخت پهپاد و کارکردن با پاراگلایدر و چیزهایی مشابه این بود. جان میداد برای علاقهمندان به ورزشهای هوایی. تصمیم گرفتم ببینم ماجرا از چه قرار است. وقتی به آنجا رفتم گفتند که باید یک دوره کلاس مقدماتی بگذرانم. برایشان توضیح دادم که به پاراگلایدر علاقه دارم. آن زمان رفتم و در کلاسهای مقدماتی هوافضا شرکت کردم. همین باعث شد که اطلاعات خوبی از این فضا به دستم بیاید. میخواستم در کلاس آموزش و کارکردن با پاراگلایدر هم شرکت کنم که گفتند برگزار نمیشود. پیشنهاد کردند در کلاس پهپادسازی شرکت کنم، اما من قبول نکردم چون نه هدف من بود، نه به آن علاقه داشتم. جدای از آن برایم هزینهبردار بود.»
۲ سال تحقیق برای ساخت پاراگلایدر
این مهاجر افغانستانی خاطرنشان کرد: «وقتی درباره بالهای پاراگلایدر پرسوجو میکردم، متوجه شدم که خیلی گران است. دستهدومش بین ۵ تا ۷ میلیون تومان بود، درجه یک و نو آن هم ۱۰ تا ۱۵ میلیون تومان. یکبار هم رفتم سهراه جاده شاندیز، آنجا همیشه بودند کسانی که پرواز با پاراگلایدر را تمرین میکردند. با مربیشان صحبت کردم. از علاقهام گفتم و اینکه میخواهم یاد بگیرم. گفت اگر دورهاش را ببینم تقریبا برایم یکمیلیون و ۲۰۰ آب میخورد و حدود ۲۰ جلسه هم زمان میبرد. وقتی دیدم آموزش پاراگلایدر از طریق کلاس برایم مقرونبهصرفه نیست، قیدش را زدم.»
عباس در ادامه میگوید در فضای مجازی افرادی را دیدم که خودشان پاراگلایدر میسازند و از طریق ایمیل با آنها ارتباط برقرار کردم: «مدتی درباره جنس بالها و پارچه پاراگلایدر پرسوجو کردم. باید از جنسی استفاده میکردم که به جنس استانداردش نزدیک باشد. پارچهها و نخهای مختلف را امتحان میکردم و سعیام این بود که پاراگلایدر را طبق همان مقیاس استانداردش در بیاورم.
وی افزود: «شروع کردم به تستکردن. تمرینهای زیادی در زمین هموار انجام دادم. آنقدر امتحان کردم تا بفهمم که چطور میتوان هدایتش کرد. آموزشهایی را هم از اینترنت گرفتم. آنجا یاد میدادند که چطور میشود بال را هدایت کرد و میتوان آن را کنترل کرد. کلیپها را خودم دیده بودم. کلی هم امتحان کردم تا اینکه در نهایت یاد گرفتم که چطور آن را هدایت کنم. نتیجه این شد که در پاراگلایدر دوم همهچیز به حد استاندارد نزدیک شد و توانستم با آن پرواز کنم.»
عباس حالا که پرواز کرده است به آرزوهای بزرگتری فکر میکند: «در این مسیر هنوز خیلی جا دارد که روبهجلو بروم. بحث مسابقات است. این حرفه گواهینامه بینالمللی دارد. حتی به موضوع تولیدش هم فکر میکنم. منتهی نکته اینجاست که من باید بتوانم فردی را پیدا کنم که بتواند از من حمایت کند، بهویژه در بحث مالی قضیه، چون پاراگلایدر ورزش و تفریحی است که هرکسی از عهده آن برنمیآید. بیشتر قشر مرفه جامعه میتوانند از آن استفاده کنند. من با چرخ خیاطی همسرم شروع کردم به دوختن. صفر تا صدش را خودم آموختم و عملی کردم. خیلی راحت میشود این را به تولید رساند، ولی کسی حمایت نمیکند، چون ورزش گرانی است. اگر لوازم پاراگلایدر در داخل تولید شود، ارزان میشود و در نتیجه خیلیها استفاده میکنند. من خودم بهشخصه بعد از ساخت این پاراگلایدر میبینم که اطرافیانم چقدر به این ورزش علاقهمند شدهاند.»