۱۲ دوره از انتخابات یکی از مهمترین مناصب سیاسی در ایران میگذرد و تاکنون هیچ زنی نتوانسته است به عرصه این رقابت پا گذارد. اکنون در آستانه سیزدهمین انتخابات ریاستجمهوری، سخن از نامزدی زنان و پذیرش حضور آنان به عنوان رئیسجمهور آینده ایران به میان آمده است.
محدثه جزایی | شهرآرانیوز؛ ۱۲ دوره از انتخابات یکی از مهمترین مناصب سیاسی در ایران میگذرد و تاکنون هیچ زنی نتوانسته است به عرصه این رقابت پا گذارد. اکنون در آستانه سیزدهمین انتخابات ریاستجمهوری، سخن از نامزدی زنان و پذیرش حضور آنان به عنوان رئیسجمهور آینده ایران به میان آمده است.
اگرچه از همینحالا بدگمانیها و واکنشهای مثبت و منفی زیادی به امکانپذیری حضور زنان شکل گرفته، واقعیت این است که تفسیر سیاسیحقوقی از واژه «رجل» که در متن قانون اساسی آمده است، آن هم به گونهای که به نفع جامعه زنان باشد، کار سادهای نیست. البته نباید از نظر دور داشت که اقدام درخور تأمل و تحسینبرانگیز خبرگان قانون اساسی در استفاده از لفظ دوپهلوی «رجل» به جای لفظ آشکار «مرد» در این بند از قانون اساسی، راه را برای تفسیرهای امروز شورای نگهبان و نهادهای ناظر بر انتخابات هموار کرده است. با صرف نظر از تفسیرهای سیاسی و حقوقی و موانع قانونی که در این راه روبهروی زنان وجود دارد، باید به دشواریهای دیگری نیز اشاره کرد که بحث ریاستجمهوری زنان را به طنز تلخ این روزها بدل کرده است.
مهمترین موانع و در عین حال نادیدنیتر از همه آنها موانع ذهنی هستند که در پس اندیشه نخبگان سیاسی جامعه قرار دارند. فارغ از جنسیت، نخبگان سیاسی هنوز زنان را برای پذیرفتن سنگینترین مسئولیت سیاسیاجرایی کشور آماده نمیدانند. چنین تفکری، حضور زنان را در مناصب مدیریتی و اجرایی سطح بالا برنمیتابد. در نتیجه، سببساز ارائه توجیهاتی میشود که متعاقب آن سخن از نبود وجود زنان شایسته و مناسب برای این منصب میشود. همچنین نداشتن سابقه اجرایی کافی بهانهای برای رد امکان پذیرفتن رئیس جمهور زن میشود.
اگرچه زدودن چنین موانع ذهنی کاری بهغایت دشوار و زمانبر است، به لطف قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی که نهادها و ساختارهای سیاسی را به گونهای طرحریزی کرده است که منصب ریاستجمهوری جزئی از کل منسجم و پیچیده قلمداد و مسئولیتهای آن میان زیرمجموعههای فراوانی سرشکن شده است، نمیتوان چنین توجیهاتی را پذیرفتنی دانست. این موانع ذهنی که از طریق فرهنگ و تاریخ سیاسی طولانیمدت حمایت و بازتولید میشود، سد محکمی در برابر زنانی است که تاکنون کوشیدهاند و میکوشند تفسیر زنانهمحوری از قانون اساسی ارائه کنند. اصلاح چنین اندیشههایی ناممکن نیست، اما ارادهای میخواهد که میتواند از طریق حضور عینی یک زن در بالاترین منصب اجرایی تسهیل شود. یکی دیگر از موانع پیش روی زنان تصور نادرستی است که از دوگانه حق/ امتیاز برمیخیزد. طرز تفکر غالب در میان نخبگان سیاسی و به تبع آن جامعه چنین است که پذیرفتن زنان در مناصب مدیریتی و اجرایی امتیازی است که برای کاهش شکافهای جنسیتی به زنان اعطا شده است.
از چنین نظرگاهی میتوان دایره این امتیازدهی را گستردهتر کرد و حضور زنان را بهعنوان نامزد احتمالی منصب ریاست جمهوری در نظر گرفت. چنین گشادهدستیهای نظری که در حق زنان میشود بیشتر ناظر بر این است که پاسخگوی بخشی از مطالبات جامعه زنان باشد و بتواند تعداد بیشتری از مردم را برای مشارکت در انتخابات تشویق کند. نکتهای که این دسته از نخبگان آن را فراموش کردهاند این است که حضور زنان و مشارکت سیاسی آنها چه در جایگاه انتخابکننده چه به عنوان انتخابشونده امتیاز و لطف نیست، بلکه حقی است که به موجب قوانین الهی و بشری به همه انسانها واگذار شده است.
در واقع، این یک حق است که به موجب قانون اساسی به همه شهروندان ایرانی داده شده است تا بتوانند برای یکی از مهمترین مناصب انتخابی در کشور، خود را در معرض انتخاب مردم قرار دهند. در نهایت، این مردم هستند که باید درباره اینکه چه کسی بهتر است اداره امور اجرایی کشور را عهدهدار شود تصمیم بگیرند. در هر صورت، تصمیم جمعی مردم متأثر از شرایط فضای انتخاباتی است و داوری درباره این تصمیم هنوز زود است. به نظر میرسد اگرچه هماکنون فضای مناسبتری برای حضور و نقشآفرینی زنان در مقایسه با ادوار قبلی انتخابات وجود دارد، رفع موانع ذهنی و عینی ریشهدار و فرهنگی فرصت بیشتری میطلبد تا شاهد نشستن یک زن بر صندلی ریاستجمهوری باشیم.