برخی دوستان و خوانندگان پیشنهاد داده بودند که با توجه به تعداد زیاد مطالب روزانه در فضای مجازی درباره نحوه انتخاب موضوع نظرم را عرض کنم. اگر به صد سال پیش برگردیم، تعداد کتابهای موجود در یک خانه بسیار محدود بود، البته اگر کتابی وجود میداشت. قرآن بدون ترجمه، چند دیوان شعر از شعرای مهم تمدن ایرانی، شاید چند کتاب مثل قصه حسینکردشبستری و موشوگربه عبیدزاکانی و...؛ اگر نزد اهل خانواده سوادی بود، محدود میشد به خواندن اینها و افراد بسیار معدودی بودند که تعداد کتابهای خانهشان یا در دسترس آنان از تعداد انگشتان دست بیشتر باشد. پنجاه سال بعد وضع فرق میکرد. دسترسی به کتاب خوب بود. هم خرید آن و هم بهامانتگرفتن. کتاب تنها نبود، رسانههای تصویری و صوتی و مکتوب هم استفاده میشدند. خیلیها روزنامه را میگرفتند و آنقدر فرصت داشتند که بخش مهم آن را بخوانند. هفتهنامهها و ماهنامهها را با حوصلهتر میخواندند. مطالب آنها بهانتخاب سردبیران و تحریریهها بود. خواننده میتوانست نشریه مطلوب خود را انتخاب کند، ولی هنگامی که انتخاب میکرد، در جزئیات مطالب قدرت گزینش چندانی نداشت.
حالا ماجرا بهکلی تغییر کرده است. فضای مجازی آنقدر متن و نوشته و تصویر و صدا در اختیار ما میگذارد که اگر ۲۴ ساعت مشغول مطالعه باشیم، باز هم مجبوریم خیلیها را رد کنیم و از خیر مطالعه آنها بگذریم.
اکنون پرسش این است که چه مطالبی را بخوانیم؟ فرصت ما کم است و حتی نیازمان نیز به خواندن و دیدن و شنیدن مطالب زیاد نیست. چون هضم مطالب زیاد نیز کاری سخت است و نمیتوانیم همه را چنانکه شایسته و بایسته است، استفاده کنیم. مثل غذاست که اگر خیلی بخوریم و هماهنگ هم نباشد، موجب دلدرد میشود یا حتی ممکن است بالا آورده شود.
اولین نکتهای که باید روشن شود، تعیین حدود نیاز است. اگر قرار باشد که ما در همه زمینهها مطالعه کنیم، طبیعی است که در بهترین حالت اطلاعات درست و نادرست اندک و پراکندهای نصیب ما میشود که فایده چندانی ندارد و حتی موجب اغتشاش فکری ما نیز میشود. پس باید عناوین مورد علاقه خود را بهشدت محدود یا حداقل اولویتبندی کرد. حتی پس از این مرحله نیز باید دوباره آن موضوع کلی را محدودتر کرد. برای مثال کسی که به موضوع سیاست علاقه دارد، باید همین حوزه را نیز محدودتر کند و زیربخشهای جزئیتری را بهعنوان محور اصلی مطالعه خود برگزیند.
در همین زمینه هر مطلبی که میخوانیم، باید آن را هضم کنیم؛ یعنی در چارچوب تحلیلی موجود خودمان ببینیم که این مطلب چه کمکی به تأیید، رد یا اصلاح چارچوب موجود و یافتههای قبلی ما میکند. این را هضم یا درونیکردن مطلب میتوان نامید.
هر متن را میتوان در دو طبقه کلی تقسیم کرد؛ طبقه اول تحلیل و نظر و طبقه دوم خبر و گزارش. البته بسیاری از نوشتهها محصولی ترکیبی از این دو هستند، ولی این تقسیمبندی کلی مفید است.
خبر و گزارش را فقط از طریق منبع معتبر یا شناختهشده باید کسب کرد. تهیه و تولید خبر، کاری حرفهای است. اعتبار خبر بهصورت نسبی مرتبط با اعتبار منبع خبر است. بهعلاوه، خبر را باید از منبع اصلی دریافت کرد، مگر آنکه واسطه خبر معتبر باشد. درباره خبر نیازی نیست که خیلی سریع داوری کنیم یا نیازی نیست دنبال صحت و سقم اخباری باشیم که دیر یا زود واقعیت آن معلوم میشود. بهعلاوه، سرعت اطلاع از خبر نیز برای ما افراد عادی اهمیت چندانی ندارد؛ بنابراین برای دریافت خبر نیازی نیست عجله شود و بهطور قطع نیازی نیست که خبر را بپذیریم و تحلیل و داوری کنیم. قدری صبر و تحمل در این باره حلال مشکلات و ابهامات است. این قاعده شامل حال عکس، صوت، فیلم و متن نیز میشود. بهویژه در دنیای جدید که تولید خبر و تصویر و فیلم جعلی فراوان شده است.
در این باره هر گاه دیدیم که خبری باب میل ماست، در پذیرش آن احتیاط بیشتری کنیم، چون این خبرها فریبندهتر هستند و اگر دیدیم که خبری باب میل ما نیست، در رد و تخطئه آن نیز خویشتنداری کنیم. ولی در مجموع در مواجهه با خبر باید خیلی حوصله بهخرج داد و محتاط بود، زیرا ظرفیت زیاد فریبکاری در آن وجود دارد.
متون غیرخبری نیز دو دستهاند. یک بخش متنهای بهاصطلاح رتوریک هستند؛ متنهایی که خطابی و با هدف تحتتأثیرقراردادن مخاطب تهیه میشوند. بسیاری از مناظرههای مرسوم شامل این نوع هستند. متنهایی که محتوای آنها دانشی را منتقل نمیکنند و در پی رسیدن به حقیقت نیز نیستند. متنی که از ویژگیهای زبانی برای تحتتأثیرقراردادن مخاطب کمک میگیرد. اگر در گذشته این متون با ظرایف زبانی همراه بود، اکنون بیشتر واجد توهین و ناسزا و مغلطه است. پیشنهاد بنده این است که اگر با چنین متونی مواجه شدید، در درجه اول نام نویسنده مهم است. اگر سطح نویسنده با محتوا همخوان است، ارزش خواندن را دارد. ولی از خواندن متون رتوریک بدون نام و افراد کماهمیت و بیارتباط با جایگاه خودشان باید پرهیز کرد. در مرحله بعد هر متنی را دیدیم که واجد کلمات ناسزا و توهین بود، خواندن را بلافاصله متوقف کنیم. از بازنشر این مطالب بهشدت پرهیز کنیم، چون ناخواسته به آنها کمک کردهایم. فریب این متون را نباید خورد.
دسته دوم متون علمیاند که مبتنی بر دانش هستند و بهجای درگیرکردن احساس، عقل و شعور ما را درگیر خود میکنند. این متون را با ملاحظه اول که باید محدود به حوزه مورد علاقه باشد، با رغبت باید خواند؛ هرچند نام نویسنده و منبع منتشرکننده مهم است، ولی یکی از ویژگیهای این متون این است که میتوان آنها را بدون بهیادماندن نام نویسنده نیز خواند و محتوایش را بهخاطر سپرد، چون متن و گزارههای علمی آن مستقل از نویسنده است.