از طرف صداوسیما اعلام شده است که آخرین نظرسنجی این سازمان حکایت از آن دارد که در میان رسانههای موجود در کشور، تلویزیون با آمار ۵۶درصدی پرمخاطبترین رسانه میان مردم است. این خبر ابهام دارد و توضیح نمیدهد که منظور «از رسانههای موجود در کشور» چیست؟ زیرا وضعیت دسترسی مردم به رسانه بهگونهای است که برای تأمین نیازهای رسانهای خود از رسانههای خارج از کشور هم سود میجویند و اگر آنها را بیرون از مطالعه خود قرار دادهاند، این کار نادرست است و باید میان همه امکانات رسانهای مردم این مقایسه را انجام میدادند. ولی به نظر میرسد که گزاره مزبور دقت کافی ندارد و از وضعیت صداوسیما تصویر جامعی ارائه نمیدهد. اگر منظور این است که فقط ۵۵ درصد مردم تلویزیون میبینند، قطعا درست نیست، بلکه قریب به اتفاق یا دستکم ۹۰ درصد مردم به نحوی تلویزیون را تماشا میکنند و بهطور قطع رقم ۵۶ درصد اشتباه است، مگر اینکه پرسش به این صورت مطرح باشد که مهمترین رسانهای که از آن استفاده میکنند، چیست؟ در این صورت شاید بتوان به این عدد نزدیک شد. بهجز این نکته، پرسشهای بعدی نیز در پی آن خواهد آمد.
اولین پرسش این است که مردم از کدام رسانه بیشتر استفاده میکنند؟ دوم اینکه از کدام برنامههایش استفاده میکنند؟ سوم اینکه چقدر به آن اعتماد دارند و آن را میپذیرند؟ چهارم اینکه ترکیب و کیفیت مخاطبان و بهرهبرداران از این رسانهها چگونه است؟ و سرانجام اینکه روند تغییرات آن چگونه است؟
بدون پاسخ به این پرسشها نمیتوان تصویری دقیق از کیفیت و اعتبار رسانهها به دست آورد.
درباره اولین پرسش باید گفت که صداوسیما همچنان در رتبه اول است، ولی نکته اینجاست که صداوسیما را نباید با تکتک رسانههای دیگر مقایسه کرد، بلکه باید با همه آنها مقایسه کرد. آخرین نظرسنجیها نشان میدهد مجموع مخاطبان رسانههای دیگر حدودا ۲ برابر مخاطبان صداوسیما شده و فاصله عمیقی در این میان ایجاد شده است.
در دومین پرسش به این نتیجه میرسیم که بیشترین برنامهها و شبکههای تلویزیونی مورد علاقه مردم، سرگرمی و ورزش است، نه برنامههای سیاسی و تربیتی و.... در این میان مخاطبان شبکه سوم بسیار بیشتر از سایر شبکهها ست.
اعتماد مردم به صداوسیما بهشدت کاهش یافته است، بهویژه در موضوعات مهم مثل اتفاقات دیماه این اعتماد نسبت به گذشته کمتر نیز شده است.
فراتر از کمیت کاهنده بهرهبرداران از صداوسیما و کاهش میزان ساعات استفاده از آن، به لحاظ کیفیت نیز مخاطبان صداوسیما افراد مسنتر، خانهدارها، روستاییها و افراد با تحصیلات پایینتر هستند. برای نمونه شاید بتوان گفت تعداد مخاطبان از این زاویه برای جوانان شهری تحصیلکرده و شاغل، حدود ۱۵ درصد هم نیست، ولی این رقم برای زنان روستایی بدون تحصیلات عالی بیش از ۸۰ درصد است.
سرانجام روند چگونگی استفاده مردم از رسانهها نشان میدهد که شاخصهای کیفیتی و کمیتی صداوسیما با سرعت در حال نزول است، به این علت که این رسانه تغییری در سیاستهای رسانهای خود ایجاد نمیکند. اداره این سازمان با چنین وضعیتی، کمترین خیری را نصیب جامعه نمیکند.