هادی حاجتمند را با فیلم سینمایی «اشنوگل»، اثری درباره شهدای غواص شناختند. او اکنون درباره سریال پانزدهقسمتیای که قرار است پیشتولیدش را آغاز کند صحبت نمیکند، اما حرفهایی درباره «مدیترانه»، فیلم جدیدش، دارد که خواندنش خالی از لطف نیست.
سمیرا شاهیان | شهرآرانیوز - او را با فیلم سینمایی «اشنوگل»، اثری درباره شهدای غواص شناختند. هادی حاجتمند از آن دست مشهدیهایِ پایتختنشین است که پس از ۱۵ سال زیست در اتمسفر فرهنگی تهران، مدتی است به خواست مادرش در مشهد زندگی میکند. دومین اثر سینمایی این کارگردان مشهدی «مدیترانه» و درباره فاطمیون است که در ۱۳۹۷ ساخته. این فیلم با یک اکران در جشنواره جهانی فیلم فجر تاکنون به اکران سراسری نرسیده است. چالشهایی که حاجتمند برای اکران مدیترانه با آنها برخورد کرده، هنوز به پایان نرسیده، اما او ابراز امیدواری میکند که خبرهای خوشی در راه است.
این کارگردان مشهدی این روزها تمرکزش را روی ساخت سریالی گذاشته که ایده اولیه آن برآمده از «اشنوگل» است. میگوید تحقیقاتی برای فیلم اشنوگل داشتیم که جذاب و سینمایی بود، اما در آن فیلم قرار نگرفت. حاجتمند ابتدا با استفاده از آنها متن یک سریال تلویزیونی به اسم «جزیره ماهی» را نوشت و ارائه کرد. این سریال در نهایت بعد از چند سال، از طریق شبکه خراسان رضوی در مجموعه سیمای استانها و معاونت امور استانها تصویب شده است. قصه سریال که اکنون به «تِرن ۲۱» تغییر نام پیدا کرده درباره عملیات کربلای ۴ و ۵ و بخشهای حماسی درباره شکسته شدن خط بعد از کربلای ۵ است. حاجتمند قرار است این سریال را با سیاوش حقیقی، یک تهیهکننده مشهدی بسازد. او اکنون بیش از این درباره سریال پانزده قسمتیای که قرار است پیشتولیدش را آغاز کند صحبت نمیکند، اما حرفهایی درباره «مدیترانه» دارد که خواندنش خالی از لطف نیست.
دومین اثر سینمایی شما بعد از «اشنوگل» که با کارگردانی مشترک علی سلیمانی ساختید، برخلاف نظر منتقدان که «مدیترانه» را فیلمی قصهگو با تدوین خوب معرفی کردند با چالشهایی روبهرو شد. چرا بعد از گذشت دو سال از ساخت فیلم مدیترانه هنوز این اثر سینمایی اکران نشده است؟
اینکه فیلم خوب است یا نه، را نمیدانم، اما با بحرانی روبهرو شدیم و بحران این بود که اکران فیلمهای غیرکمدی در سینمای ایران سخت است. من در زمان «اشنوگل» که اولینبار بود با فضای اکران و تولید و توزیع فیلم سینمایی آشنا میشدم، هشداری دادم؛ اینکه فضای سینمایی کشور اتاق فرمان نداشته باشد و اتاق فرمانش دست پخشکنندهها باشد خیلی خطرناک است. [ بعد از این حرفها]ما را ارجاع دادند به سینمای آمریکا و سینمای غرب که پخش فیلمها بر اساس فروش و امثالهم است.
پاسخها یک چرخه و تسلسل باطلی را ایجاد کرده بود؛ یعنی اینکه شما ذائقه مردم را تغییر میدهید و غالبا فضای کمدی میفروشد، آن هم کمدیهایی که خیلی درجه یک نیستند و سخیف هستند. پخشکنندهها به یقین وقتی ببینند کمدیها اینقدر خوب میفروشند و درآمدزا هستند برایشان جذاب میشود.
پس پخشکنندهها، مدیریت اکران فیلمها را به دست گرفتهاند و فقط به پول فکر میکنند؟
پخشکنندهها به شکل خودکار فضای مدیریت سینما را دستشان گرفتهاند. وقتی توی کارگردان فیلمت را میسازی باید بتوانی پخشش کنی و یکی از مهمترین شاخصهها، پخشکنندهها هستند، اما زمانی که به دفتر پخشکنندهها مراجعه میکنی، میگویند فلان فیلم کمدی است و دو، سه نفری که در آن هستند بدون شک باعث فروشش میشوند. اما اینکه آیا آن فیلم در چارچوب نیاز فرهنگی جامعه نیز هست؟ مهم نیست! آیا ساختار هنری فیلم، ذائقه مخاطب را ارتقا داده است؟ اصلا مهم نیست.
فیلمهایی مثل «متری ششونیم» یا یکی، دو فیلم دیگر که توانستند این قاعده را بشکنند و بفروشند، جزو استثنائات هستند. البته انتقادهای فرهنگی به آنها دارم، اما در حوزه ساختاری عرض میکنم. شما اگر سالهای گذشته سینمای ایران را ببینید فیلمهای کمدی در همان مرحله اول میفروشند، چون پخشکننده این کار را میکند.
با این وضعیت، توجیهی برای رفتن به سمت ساخت فیلمهای غیرکمدی وجود ندارد؟
نکته این است چطور میتواند شرایط تغییر کند؟ با کاری که عوامل «منطقه پرواز ممنوع» کردند. ما جمعیتی چند میلیونی داریم که به سینما میروند، اما این وسط ما با یک جامعه تقریبا هشتادمیلیونی روبهرو هستیم. از نظر پخشکنندهها همین جمعیت چند میلیونی، معیارِ انتخاب فیلم برای پخش و فروش خوب است. عوامل «منطقه پرواز ممنوع» گفتند ما میخواهیم با دسته دیگری از مخاطبان ارتباط بگیریم و ۱۵ میلیارد تومان فروختند. در «اشنوگل» ما به اندازه «پرواز ممنوع» و مجموعه آقای جلیلی، پایگاه اجتماعی نداشتیم و رسما شخصی عمل کردیم. یعنی در عمل سه نفری داشتیم کار میکردیم. اما ما هم در «اشنوگل» از مردم دعوت کردیم و حدود ۵۰۰ میلیون فروختیم. در شرایطی فروختیم که چند فیلم کمدی روی پرده بود.
پس فیلمهای غیرکمدی هم میتوانند به فروش خوبی برسند.
من اینجا اصلا نگاهم این نیست که الزاما فیلمهای انقلابی، نه! فیلمهای هنری هم باید بفروشد. وقتی فیلم هنری میفروشد یعنی به صاحب اندیشه پول میدهی که اندیشیدن را به تو یادآوری کند. وقتی فیلمهای هنری -نه فیلمهای سانتیمانتالِ روشنفکری- فیلمی که صاحب اندیشه است و میخواهد حرفی بزند، ساخته میشود این فیلم باید دیده شود. مخاطبی که با این فیلم پرورش پیدا میکند بدون شک در سبد خرید فیلمهای سینماییاش، فیلمهای انقلابی هم قرار میگیرد، ولی اگر ما در لمپنیسم قرار بگیریم که فیلمهای لمپنمان بفروشد این در شرایطی است که ما با پخشکنندهای روبهرو هستیم و او برای خودش مخاطبی را تربیت کرده است و میبینید «مطرب» میلیاردی میفروشد. سپس صاحبان فن، برای این فیلم به سینما میروند و بعد از دیدن فیلم میگویند این فیلم هیچی نیست، چرا اینقدر خوب میفروشد؟! چون مردم برای آن دارند به سینما میروند. این کدام مردم هستند؟ همان پنج، شش میلیون.
در حالی که وظیفه هنرمند این است که ذائقهها را بسازد، اصلا هنرمند اگر نتواند سلیقهها را بالا ببرد، کاری نکرده است. اینکه هرچه مخاطبمان دوست دارد را بگوییم که کار هنری نکردهایم. ما اندیشیدن را باید یادآوری کنیم. ما در «مدیترانه» گرفتار این ماجرا شدیم که پخشکنندهها سخت میگرفتند. الان ماجرا این است و پخشکنندهها میگویند ما اینها را میخواهیم. متأسفانه خیلی وقتها پخشکنندهها نگاه نمیکنند که سینمای آمریکا که از آن صحبت میکنند کمدی هم میفروشد، فیلمهای بدنه و هنری هم میفروشد.
پخشکنندهها دقیقا از شما چه میخواستند؟
همان اول اصلا خیلیهایشان فیلم ما را نمیدیدند، اصلا ندیدند قصه درباره چه هست یا بازیگرانمان چه کسانی هستند. البته نمیگفتند پخش نمیکنیم، میگفتند بروید پول بگیرید بعد بیاورید ما پخش کنیم. یعنی رانت را در اینجا هم میخواستند. خیلی از پخشکنندهها برای حفظ جایگاه خودشان دوست داشتند این فیلم را پخش کنند، اما میگفتند پول تبلیغاتش را بده، پول پخش هم بده و مبلغی هم برای آنکه ما بگوییم اینقدر فروخته نیز بده. ما به آنها میگفتیم پول را از چه کسی بگیریم؟ میگفتند از سپاه.
پس اینکه میگویید مردم باید در چارچوب صنعت سینما، فیلم ببینند اینها بلوف است. ما یک فیلم درباره فاطمیون و دفاع از حرم ساختهایم. بازیگران فیلم هم شاید از بازیگران شیشهبشکن سینما نباشند، اما جزو خوبها هستند.
در زمان اکران «مدیترانه» در جشنواره بینالمللی فیلم فجر هم انتقادهایی داشتید.
در جشنواره جهانی فیلم فجر اتفاق تلخی افتاد، عکس بازیگران فیلم من روی فرش قرمز را هرجا که منتشر کردند، مثلا نوشتند مهراوه شریفینیا در جشنواره بینالمللی فیلم فجر. حرفی از اکران فیلم مدیترانه نمیزدند.
چرا؟
نمیدانم. به همین صراحتی که میگویم فاشیستی... وقتی فیلم در جشنواره جهانی فجر پخش شد – این بخش از حرفهایم در رسانهها مظلوم شد به دلیل اینکه بایکوت شدیم و خیلی تلخ بود- با واکنش عجیب چندتا از سینماها روبهرو شدم. خانمی از سینمای ایتالیا آمده بود، بعد از اینکه فیلم تمام شد دیدم دنبال من میگردد، مترجم آمد و خانم گفت میخواهم درباره این فیلم با شما مفصل صحبت کنم. برای فردا قرار گذاشتیم. روز بعد او ۲۰ دقیقه زودتر از ساعت قرار آمده بود و میگفت خیلی هیجانزده است که میخواهد درباره فیلم با من صحبت کند. گفت شبِ قبل از اکران مدیترانه، قصد داشته برگردد، چون فیلمهایی که در جشنواره دیده کپیهای درجه چندم از فیلمهای اروپایی و آمریکایی بودند.
او میگفت:، ولی مدیترانه برایم یک جهان ایرانی است. میگفت درباره جنگ سوریه شما نگاهی دارید به من میدهید که تاحالا ندیدهام، من با جهانی از شما آشنا شدم که این جهان را دوست دارم. البته انتقادهای واردی به فیلم هم داشت و یک اعتراض که «چرا فیلم به این مهمی را فقط یک بار پخش میکنید».
اما همه این حرفها بایکوت شد و هیچ جا شنیده نشد. نصف این حرفها را اگر یک منتقد اروپایی درباره بعضی از فیلمهای روشنفکری میزد در بوق و کرنا میکردند، اما منتقدان اروپایی و ایتالیایی درباره مدیترانه گفتند و هیچجا شنیده نشد.
واکنش مردم چطور بود؟
واکنش مردم خیلی خوب بود وقتی زمان پخش فیلم وارد سالن شدم تماشای آن صحنه برایم شیرین بود.
هنوز هم میخواهید با آنچه پخشکنندهها از شما میخواهند مقابله کنید؟
بازی کردن در این میدان برای من تلخ بود. اینطور نبود که من از نهادی نتوانم پول بگیرم. دوست نداشتم این کار را بکنم، برخلاف اینکه روزها و ماههای سخت مالی را گذراندیم و میگذرانیم. شما فکر کنید دو سال پیش یک فیلم با حدود یک و نیم میلیارد تومان ساختیم که یک بخشش با کمک صداوسیما و سپاه بود و بقیهاش را وام گرفتیم. من خانه خواهرم را در رهن بانک گذاشتم و وام گرفتم که در ساختار سینمای حرفهای بیاییم، اما کسانی که ادعای سینمای حرفهای دارند در این میدان نیستند. میگویند فیلم را بیاور، پول تبلیغاتش را هم بیاور. من در این قاعده نبودم، ولی امیدوارم روزهای خوبی در پیش باشد. این وظیفه پخشکننده است که روی فیلمی سرمایهگذاری کند، تبلیغات کند، فیلم را توزیع کند و بفروشد و در نهایت سودش را بردارد.
غیر از پخشکنندهها، فکر نمیکنید هنوز سینما در نظر عدهای نشستن روی صندلی یک سالن و تخمهشکستن است؟
این هست، اما قالب فیلمهایی که کمدی نیستند هم اصل جذابیت را رعایت میکنند، اینکه قصهگو باشند. اینکه الزاما معیارهای جذابیت برود به سمت شوخیهای لفظی و جنسی و قیافه بازیگران و ... این فضا را پخشکننده میسازد. ما نیامدهایم این روند را تغییر بدهیم، ولی میخواهیم ارتقا بدهیم. وقتی ذائقه را پرورش ندهند، چرخه ناقص ایجاد میشود. مشکلم اینجاست و تشخیصم این بوده جاهایی است که میتواند سازمان پخش کمک کند تا توزیع خوب ایجاد شود. البته حرفهایی که زدم به این معنی نیست که کارگردانان نباید خوب بسازند. همه ما باید تلاش کنیم بهترین مدل از یک فیلم را بسازیم.
این را هم بگویم تحولات خوبی در حوزه هنری کشور در حال رخ دادن است. امیدوارم حرکت به سمت مدیریت جوانها، راهگشا باشد. من دلم روشن است که حرکتهای خوبی اتفاق بیفتد.
بالأخره پیشبینیای برای اکران «مدیترانه» دارید؟
در ایام کرونا، خدا کمک کرد دوباره فیلم را صداگذاری و تدوین و اصلاح رنگ کردیم. با یک پخشکننده نیز قرار گذاشتهایم که هر زمان قطعی شد اطلاعرسانی میکنیم؛ بنابراین نسخهای که مردم خواهند دید خیلی فراتر از جشنواره فجر است. البته ابتدا فیلم را برای چند جشنواره خارجی میفرستیم و بعد اکران داخلی و سراسری و اکران آنلاین را شروع میکنیم.