مجموعههای ادبی و «بسما... الرحمن الرحیم»هایی از جنس طلا که با ظرافت خاصی طراحی و ساخته شده است نگاه هر بینندهای را جذب خود میکند. مجموعههایی که هنر دست مسعود مکرم دری ساکن محله راهنمایی است.
زمانی | شهرآرانیوز؛ مجموعههای ادبی و «بسما... الرحمن الرحیم»هایی از جنس طلا که با ظرافت خاصی طراحی و ساخته شده است نگاه هر بینندهای را جذب خود میکند. مجموعههایی که هنر دست هنرمند توانگر ساکن محله راهنمایی است. مسعود مکرم دری در زمینه ساخت زیورآلات سنتی فعالیت دارد و مدارک فنی و حرفهای و مجوزهای لازم برای کار در این زمینه بهصورت مشاغل خانگی را از اداره میراثفرهنگی، صنایعدستی و گردشگری کسب کرده است. او تاکنون توانسته است دو اثر طلا و نقره ساخت دست خود را به ثبت ملی برساند. با او که چندین مجموعه شعر، نقاشیخط و بسما... الرحمن الرحیم دارد گفتگو کردیم تا از فعالیتش برایمان بگوید.
کودکیهای طلایی
مسعود مکرم دری متولد سال ۱۳۵۸ در مشهد است. او درباره کودکی خود میگوید: سالهای زندگی من از همان زمان که به دنیا آمدم تا ۱۸ سالگی در خانهای در خیابان آبکوه گذشت. خانهای قدیمی که وقتی در آن از بیرون باز میشد و وارد خانه میشدیم با حیاطی در اندازه متوسط روبهرو میشدیم و با قدم از پلههای حیاط به ایوان بزرگ خانه راه مییافتیم. بهخوبی به خاطر دارم زیرزمینی را که درون آن حوضی جانمایی شده بود و با کاشیهای کوچک آبی خودنمایی میکرد.
مکرم دری لبخندی میزند و با این سخن که یاد خاطرات او را به سالها قبل میبرد، ادامه میدهد: افسوس که دیگر از آن خانه چیزی باقی نمانده و خراب شده است. با این حال آن خانه برای من ارزش خاصی داشت، زیرا شیطنتهای کودکیام در آن خانه جریان داشت و خلاقیتها و ساخت کاردستی از همان دوران و در همان خانه کلید خورد. از زمانی که به خاطر دارم چشمانم به دیدن فلزهایی همچون نقره و طلا عادت کرده بود. البته چیز عجیبی نیست، زیرا در خانوادهای بزرگ شده ام که طلا و جواهرسازی حرفه دیرینه آنها بود.
پدرم متولد ۱۳۲۹ و فرزند ششم یک خانواده پرجمعیت بود که اعضای آن در کار طلا و نقره مشغول به فعالیت بودند. پدر از جواهرفروشهای بنام خیابان سناباد بود که در این امر با عمویم شریک بودند. یکی از افتخارات آن دو طلاکاری دوباره سقاخانه اسماعیلطلاست که با شیوهای ماندگار انجام شده است. حتی پدر و عمویم برای انجام کاری که برای طلاکاری ایوان نجف مدنظر بود رفتند، اما به دلیل وجود یکسری مشکلات طرح را نیمهکاره رها کردند. من نیز در چنین محیطی رشد یافتم و در همان دوران کودکی ساختن و کارکردن با فلزهای مختلف را به چشم خود میدیدم و با اینکار آشنا شدم؛ بنابراین من نیز به این حرفه علاقهمند بودم.
با این حال ساختن و مدلسازی برای من معنای دیگری داشت. به همین دلیل برای خود به طراحی، مدلسازی و ساخت کاردستی میپرداختم. به حجمسازی علاقه داشتم و با چوب کبریت خانه میساختم. حتی کیتهای الکترونیکی میخریدم و ساختن را با آنها تجربه میکردم. تمام این موارد باعث شد تا در دبیرستان رشته هنرهای تجسمی را انتخاب کرده و در این حوزه تحصیل کنم. در کنار آن فوتبال را نیز به عنوان یک ورزش میپسندیدم و همین دلیل کافی بود تا به موازات درسم به دنبال آن بروم. به طور کلی شخصیت من بهگونهای بود که دوست داشتم علاقهمندیهایم را در لحظه انجام بدهم. در نتیجه فوتبال را از ۱۲، ۱۳ سالگی شروع کردم و توانستم در رده نوجوانان در تیم ابومسلم نیز بازی کنم. گرچه آن را نیمه رها کردم.
ساخت مداد نقره
۱۵ ساله بودم که پدرم من را برای آموزش نزد یکی از بهترین جواهرسازها به نام مجید بهرامیان برد. ایشان اصول اولیه کار با طلا و ساخت جواهر را به من آموزش داد. در آن زمان علاوه بر من کارآموز دیگری نیز نزد ایشان آموزش میدید و من هم از همان ابتدا که شروع به کار کردم، کارهایی میساختم که از نظر استاد خوب بود، طوری که به من میگفت: «تو استعداد ذاتی و نبوغ خاصی داری.» در همان دوران کارآموزی کارهایی میساختم که به نسبت یک نوجوان که یک ماه کار را شروع کرده از نظر استاد استثنا بود.
روزی حداقل ۱۰ ساعت کار میکردم و به این ترتیب ساخت نقره را آموزش دیدم. پس از گذشت ۳ ماه کارآموزی نزد آقای بهرامیان یک مداد کوچک نقره درست کردم که هنوز آن را به خاطر دارم. نکته مهمی که در آموزشها به آن توجه داشتم خوب نگاه کردن بود. من سعی میکردم در هر کاری که استاد انجام میداد به دستش نگاه کنم حتی اگر ساعتها طول میکشید و به نظر من اینکار در موفقیت افراد تأثیرگذار است. من نیز همواره به شاگردانم توصیه کردهام با دقت به دست مربی خود توجه کنند. به مدت ۶ ماه نزد آقای بهرامیان کار کردم و سپس در مغازه پدر و عمو مشغول به کار شدم. پس از مدتی پدرم مغازهای جدا راهاندازی کرد و من برای ادامه این راه نزد او کار میکردم. آن زمان امکانات کنونی وجود نداشت و به خوبی به یاد دارم که مشتری یک عکس به مغازه ما میآورد و ما مانند آنچه در عکس بود درست میکردیم. آن زمان مشتریانی از کشورهای دیگر هم میآمدند و کار سفارش میدادند.
همیشه در فکرم کارهای بزرگ وجود داشت و به دنبال کارهای خاص بودم. ژورنالها و کارهای عتیقه را میدیدم و به ساخت کارهای متفاوت فکر میکردم. با همان سن و سال آرزو داشتم که کاری مانند آبشار طلا بسازم. این رؤیاها را هر روز در ذهن میپروراندم و در کار نیز تبحر مییافتم. در کنار آن به ارهکاری و مشبککاری علاقه داشتم. ارهکاری جزو اولین و اصول پایه جواهرسازی است و آن زمان من تنها کارهای ساده مثل یک نام را ارهکاری میکردم، اما دوست داشتم کارهای خاصی انجام دهم. همیشه میگویند رؤیاهایتان را پرورش دهید و من نیز میخواستم به رؤیاهایم برسم. سال ۷۸ از مغازه پدر جدا شدم و خود یک کارگاه در چهارطبقه اجاره کردم و اینگونه کارم را به تنهایی شروع کردم، اما با شکست رو به رو شدم. با هر شکست بلند شدم و دوباره کارم را به نوعی دیگر انجام دادم. برای مثال در همان دوران شکست تصمیم گرفتم به سراغ مجسمهسازی بروم.
من در رشته هنر تحصیل کرده و با اصول اولیه این هنر آشنا بودم. به این ترتیب برای کاری که در نظر داشتم گل خریده و مجسمهسازی را هم تجربه کردم. در این راستا مجسمهای از جنس نقره ساختم که در آن از تکنولوژی خاص و الکتروفرمینگ بهره گرفته شد. آن کار فوق تخصصی بوده و مرتبط با رشته شیمی بود و من توانستم فرمول آن را به دست آورم. برای این کار زمان گذاشتم ضمن اینکه هزینه زیادی برای آن صرف شد. کار خوبی بود و بیشک نتیجهبخش، اما من تمام سرمایهام را برای آن گذاشتم و در لحظهای که میخواستم کارم را به جایی برسانم سرمایهام تمام شد و در نتیجه باز هم با شکست رو به رو شدم.
۵ سال بعد متوجه شدم که آن کار از قبرس به ایران وارد میشود و اگر من آن زمان آن را ادامه داده بودم میتوانستم اتفاقات مثبتی برای کشورم به وجود آورم. بارها شکست خوردم و این موضوع در روحیه من نیز تأثیر گذاشت طوری که به جایی رسیدم که دیگر خسته شدم، زیرا به چیزی که میخواستم نرسیده بودم؛ بنابراین باور به خود را از دست دادم. با این حال لطف خدا باعث شد از هدفم فاصله نگیرم. در نتیجه گرچه شکست خورده بودم، اما با تکیه بر آن شکستها دوباره خود را جدی گرفتم و پس از سالها کارم را دوباره شروع کردم. به اعتقاد من در شکستها نیز موفقیتهایی نهان شده است و اگر از آنها به موقع استفاده کنی خوب است و اتفاقات مهمی رقم خواهد خورد. در واقع در لابهلای شکستها میتوان موفق شد.
مشبکسازی زیورآلات
روزی برادرم که به حرفه پخش طلا مشغول بود کاری در زمینه طلا را با من در جریان گذاشت. من برای آنکار ایدهای در ذهنم شکل گرفت. در نتیجه ایده و طرح را به برادرم ارائه داده و گفتم کار را طراحی و اجرا میکنم. موازی با طراحی برای برادرم کار مشبک زیورآلات در ذهنم جرقه زد و ناخودآگاه به یاد نمونههای نقاشیخط استاد جلیل رسولی، یکی از استادان برجسته خط و خوشنویسی ایران افتادم. تصمیم گرفتم یکی از کارهای ایشان را بسازم. به همین دلیل کتاب ایشان را شروع به ورق زدن کردم و یکی از آنها با مضمون «مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک» را برای ایدهای که در ذهن داشتم انتخاب کردم. موازی با کاری که برای برادرم انجام میدادم کار مشبک را هم انجام دادم.
در فرصتهایی که برایم پیش میآمد مانند منتظر بودن در بانک به طراحی میپرداختم و در نهایت کار طی ۱۵ روز به سرانجام رسید. اولین نمونه را با نقره ساختم و آن را نزد یکی از همکاران فعال در زمینه طلا و جواهر بردم و با استقبال خوبی روبهرو شدم. وقتی هنری را کنار میگذاری به دلیل نداشتن تمرین و آشنا نبودن با ایدههای روز تعجبی ندارد که در آن کار ضعیف شده باشی، اما تجربیاتم از شکستها آنچنان اعتماد به نفسی به من داد که با حس و حال و شور و هیجانی اولین ایدهام را اجرا کردم که پس از پایان کار باور نمیکردم آن کار را پس از ۱۶، ۱۷ سال انجام دادهام. اطرافیانم نیز به من میگفتند که این کار در نوع خود شاهکار است. این حرفها نیز من را به کار امیدوار کرد و جهشی در کارم برقرار شد به گونهای که پشت سر هم طراحی و اجرا میکردم و همان کار را تاکنون ادامه دادهام. اسم و رسم خانوادگی داشتیم و خانواده ما در مشهد نیز شناخته شده بودند، اما بهدلیل فاصله زمانی که پیش آمده بود نزد برخی همکاران فراموش شده بودم. با این حال زمانی که دوباره شروع به کار کردم کمکم صدا پیچید و دوباره شناخته شدم. مدتها نیز برای یک جواهرسازی ایده میدادم و کار را ساخته و اجرا میکردم.
ثبت آثار ملی
اداره میراثفرهنگی، صنایعدستی و گردشگری هر دو سال یکبار فراخوان مسابقهای را اعلام میکند و سال ۹۶ من نیز در آن مسابقه شرکت کردم و برای آنجا همان کار مشبک «مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک» را این بار با طلا ساختم و آن اثر ثبت ملی شد. همان سال کارشناسان اداره میراثفرهنگی از کارگاهی که در خانه برای انجام اینکار راهاندازی کرده بودم بازدید کردند و پیرو آن پس از کارشناسی لازم مجوز فعایت در این حرفه به عنوان مشاغل خانگی برایم صادر شد. اکنون پروانه ساخت و تولید صنایعدستی در رشته زیورآلات سنتی را دارم. مدارک فنی و حرفهای در زمینه زیورآلات سنتی را نیز کسب کردهام. سال گذشته کاری با نقره به «بسم ا... الرحمن الرحیم» مزین شده بود انجام دادم و آن اثرم نیز ثبت ملی شد که برایم بسیار ارزشمند است.
او با اشاره به روش کاریاش ادامه میدهد: در کارم روش خاصی دارم که طی تجربه آن را به دست آوردهام. من با دست کاری سهبعدی انجام میدهم که به آن مشبک زیورآلات میگویند؛ بنابراین گرچه کارهای معمولی را انجام میدهم، اما بیشتر کارهایم مشبک و سهبعدی است. در واقع تمام کارهایی که با پرینتر انجام میشود با دست انجام میدهم. در همه زمینههای کاریام تلاش میکنم کاری ارائه دهم که مشابه ایرانی نداشته باشد. نسبت به سایر فلزها کارکردن با طلا شهامت میخواهد، زیرا هنگام کار با کسر رو به رو است. با وجود این و درحالی که میتوانم بر روی تمام فلزها کار کنم، اما بیشتر سعی کردهام سفارشهایم را بر روی طلا و نقره انجام دهم، زیرا به اعتقاد من در طلا و نقره اصالتی وجود دارد و من میخواهم این اصالت را در کار حفظ کنم و بر این اساس بیشتر در این زمینه فعالیت میکنم. در حال حاضر کارهایی که انجام میدهم قابلیت
قاب شدن را هم دارند.
برکت بسما...
از ساخت کارهای حجم لذت میبرم و به نظر من کار حجم و چندبعدی روح دارد. به همین دلیل به این حوزه توجه خاصی دارم. ضمن اینکه به ارائه آثار مذهبی نیز علاقه دارم. پدر و عمویم کار سقاخانه را انجام دادند و من هم دوست دارم برای حرم کاری انجام دهم، اما متأسفانه هیچگاه سراغ امثال من نمیآیند. علاقه به ساخت آثار مذهبی من را به سمت بسما... سوق داد؛ بنابراین با یک بسم ا.. شروع کردم و اکنون مجموعهای از بسما... ساختهام که شامل ۱۵ طرح است. امسال تصمیم گرفته بودم که کار در این زمینه را به تولید انبوه برسانم و در این حوزه صادرات انجام شود که متأسفانه بیماری کرونا تمام برنامههایم را بر هم زد. با این حال این کار یکی از اهداف من است و گرچه میدانم مسائل سخت اداری دارد و باید برای تحقق آن بسیار تلاش کنم و مجوزهای لازم را نیز اخذ کنم، اما این کار را انجام خواهم داد. ساخت بسما... آنچنان برکتی دارد که آن را در زندگی خود بهوضوح دیدهام و همواره شاکر خدا هستم. یکی از برکات این کار این است که همیشه با وضو هستم و این کار را هیچگاه بدون وضو انجام نمیدهم. بر این اساس این نوع سبک کاری را هرگز رها نخواهم کرد. علاوه بر این بالغ بر ۱۲ شعر و نقاشیخط نیز اجرا کردهام و به این نوع کار علاقهمندم. اکنون در حال انجام کاری از سوره توحید هستم و دوست دارم جزء ۳۰ قرآن را نیز به طور مشبک انجام دهم.
ضرورت توجه به هنرمندان
آن اندازه به این حرفه علاقهمند هستم و با شوق خاصی انجام میدهم که وقتی کاری را شروع میکنم متوجه گذر زمان نمیشوم. زمانی که کار به سرانجام میرسد و در دست خود میگیرم از دیدنش لذت میبرم، زیرا کاری است که خود سازنده آن هستم ضمن اینکه کپی نیست و به همین دلیل برایم ارزشمند است. کار دست سختی خود را دارد و زمان طولانی و زحمت بسیاری نسبت به کار ماشینی میطلبد با این حال نتیجه آن برای هر فردی لذتبخش است. سال ۹۶ یک نام تجاری برای خود ثبت کردم و تمام کارهایم با نام خود است که از ایده و طرح تا اجرا را خود انجام دادهام. اکنون در این حوزه دو برند زیورآلات به ثبت رساندهام و شهرهای دیگر مانند تهران، ساری و ... نیز با من در ارتباط هستند. در این زمینه میتوان آموزش داد و هر فرد یادگیرنده نیز میتواند درآمدزایی کند، اما زمانی میتوان کارآفرینی کرد که در کنار آموزش نیروی انسانی بازار فروش آن را هم به وجود آورد و اینگونه به رونق آن کمک کرد.
اگر در این حوزه بخواهم نمایشگاه برگزار کنم هزینه آن زیاد است و بحث تأمین امنیت آن نیز مطرح است. از طرف دیگر میدانم برپایی نمایشگاه خارجی با استقبال بسیاری رو به رو خواهد شد و زمینه شروع صادرات را هم به دنبال خواهد آورد، اما هزینههای برگزاری آن بسیار است. به طور قطع پول در هر کاری لازم است و مادیات اهمیت دارد، اما در کار هنری اگر فقط هدف پول باشد کار باکیفیتی ارائه نخواهد شد؛ بنابراین من در کار برای خود قوانینی دارم که باید به آنها پایبند باشم. حس و حالم موقع کار خیلی خوب است، اما نسبت به شرایط حاضر و حمایتنشدن یأس و ناامیدی دارم.
هنرمندانی را میبینم که سالخورده شدهاند، اما به چیزی نرسیدهاند. در چند سال گذشته افراد زیادی در صنف ما کارگاهشان را تعطیل کردند. در حالیکه به واسطه آن شغلها چند نفر نان میخوردند و اکنون آن نیروها بیکار شدهاند. درحال حاضر ناامیدی نسبت به آینده کاری در بسیاری از هنرمندان ایجاد شده است. من ۴۱ سال دارم، ولی هنوز بیمه نیستم. سال ۹۳ برای انجام این امر به اداره میراثفرهنگی، صنایعدستی و گردشگری رفتم، اما هنوز بیمه نشدهام در حالیکه هنرمندان به بیمه نیاز دارند. حرفه ما مشکلات بسیاری برای جسم فرد ایجاد میکند. زمانهای طولانی باید برای بخشهای مختلف کار از جمله ارهکاری زمان گذاشت و این نوع کار کردن و نشستهای طولانی بر ستونفقرات تأثیر منفی میگذارد. من مجوز فعالیت در حوزه مشاغل خانگی و تولیدات کوچک را دارم و بنابر این مجوز میتوانم در خانه فعالیت داشته باشم با این حال مدتی است که شهرداری مخالف این امر است و هر از چند گاهی به سراغ من میآیند و بر من استرس وارد میکنند که کارگاه را پلمب خواهند کرد.
این موضوع در حالی است که با ویروس کرونا رو به رو هستیم و بارها بر خانه ماندن تأکید شده است. در این شرایط اگر ما را حمایت نمیکنند حداقل سنگ جلوی پایمان هم نیندازند و کار را از جوانان نگیرند. زمانیکه جوانی کار میکند به طور قطع کارش در کاهش ناهنجاریها تأثیرگذار است و با کار کردن افراد میزان ناهنجاریها در کشور نیز کاسته خواهد شد و بیکاری عامل بزرگی در ایجاد ناهنجاریهاست. از طرف دیگر هنرمندی که حمایت شود آرامش خاطر دارد و آن زمان بازدهی کارش نیز افزایش خواهد یافت.
با این حال هنرمندان تهران وضعیت مناسبتری دارند. با تمام مشکلاتی که وجود دارد کار کردن در این حرفه به من آرامش میدهد. با این کار خودم را دوباره پیدا کردم. بهدلیل کمبود اعتماد به نفس کارم را رها کردم، اما شکستها در زندگی درسهای بزرگی به من داد طوری که با چنان قدرتی کارم را دوباره شروع کردم که پشیمان نیستم. گاهی افسوس شکستها و زمانهایی که از دست رفته را میخورم، اما پشیمان نیستم، زیرا به نظر من باید آن اتفاقات میافتاد تا این ایدهها به وجود میآمد. اکنون دلم میخواهد تا آن اندازه در کارم آرامش و آسایش داشته باشم که بتوانم بدون دغدغه و نگرانی از آینده کار کنم.
استفاده از ایدههای هنرمندان در محلات
سال ۷۶ به همراه خانواده به محله کوی دکترا (بهشت) رفته و در آنجا ساکن شدیم. آن زمان در آن محل اولین خانهای بودیم که شروع به ساخت و ساز کردیم. محله بهشت محلهای بااصالت است و تاکنون تغییر و تحولات کمتری در آن رخ داده است. اکنون در محله راهنمایی سکونت دارم. در سال جهش تولید چه بهتر که حمایت از هنرمندان بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد. هر هنرمندی میتواند برای کشور، شهر و حتی محله خود مفید باشد. من ایدههای بسیاری دارم و شهرداری میتواند با همکاری و مشارکت با هنرمندان از این ایدهها و طرحها در مناطق شهری استفاده کند.