برای مخاطبان نهچندان حرفهای تئاتر، احتمالا اصطلاح «تئاتر بیچیز» واژه تازهای باشد. واژهای که از ظاهرش معنی کلی آن هم معلوم میشود، اما اهداف این شکل از تئاتر پیچیدهتر از این حرفهاست.
محمدناصر حقخواه | شهرآرانیوز - برای مخاطبان نهچندان حرفهای تئاتر، احتمالا اصطلاح «تئاتر بیچیز» واژه تازهای باشد. واژهای که از ظاهرش معنی کلی آن هم معلوم میشود، اما اهداف این شکل از تئاتر پیچیدهتر از این حرفهاست. یرژی گرتوفسکی، پژوهشگر و کارگردان تئاتر در قرن بیستم، با تأکید بر اهمیت بدن اجراگر و کاستن از مهمبودن صحنهآراییهای پرهزینه و متداول و نورهای عجیبوغریب و دیگر امکانات و کمتر اهمیتدادن به ارزش ادبی متن در اجرا، انسان را و عملکرد او بر صحنه را مهم بیان کرد. بر این اساس تئاتری را که فارغ از نورهای غلیظ و صحنههای عظیم و جلوهگریهای فراوان و متداول رنگ بر صحنه میرود، تئاتر بیچیز میخوانند.
نمایشی که امروز درباره آن صحبت میکنیم، یعنی «ولپن» اثر مهدی کوشکی، نوعی از تئاتر بیچیز است که در آن همه این کمدی بن جانسن، نویسنده انگلیسی قرن ۱۷، با استفاده از یک لته بزرگ روی صحنه میرود. یک لته که بازیگران در صحنه از پس آن وارد میشوند و بعد هم به پشت آن میروند. لتهای متحرک که خود در نقش یک بازیگر ظاهر میشود و بازیگران بهتناوب از آن عبور میکنند، بازیشان را انجام میدهند و باز به پشت آن برمیگردند. اجرایی درخشان از ایدهای ساده که باعث شده است کمدی مستتر در کار بن جانسن در تلفیق با شوخ و شنگی لته بزرگ روی صحنه که گاهی محدودیتهای ممیزی را در صحنههای عاشقانه به ما یادآوری میکند و گاهی با توجه به مضمون متن، کل صحنه را از بازیگران جارو میکند و مدتی صحنه خالی تحویل چشم ما میدهد و گاهی هم مثل یک آبکش با سوراخهای گشاد بازیگران از آن بیرون میریزند تا صحنههای شلوغ و پرجنبوجوش را خلق کنند. این تمهید به کمدی موجود در متن افزودهاست. کمدی بن جانسن که متکی به شرارت و پلیدی شخصیتی به نام ولپن است، در برداشت مهدی کوشکی پیش از همهچیز معاصر شده و با دهه ۹۰ شمسی ایران سازگار است و از سوی دیگر، این متن برای مخاطب کمحوصله امروزی کوتاه شده است. یعنی شما در عین شوخ و شنگی کل کار که اصولا خستهتان نمیکند، پرگویی و پند و اندرز اخلاقی هم نمیشنوید. یک اثر کلاسیک قوی را میبینید با اجرایی قوی که با مناسبات جامعه معاصر تماشاچیان آمیخته است.
طراحی لباس بازیگران هم کاملا ساده است، تا جایی که تا حدی لباسهای دوره نمایشنامه، یعنی عصر الیزابتین انگلیس را شاهد باشیم، اما در اینباره زیادهروی نشود. موسیقی زنده در صورت حضور در سالن، شما را بیشتر به وجد میآورد، اما در فیلم نمایش هم تماشاچی را جذب میکند. بازیها هم نکته جالبی دارد. علاوه بر یکدستی جمعی و هنرنمایی فردی که شاخصه یک کار خوب است، کارگردان هم به تاریخ بازیگری سری میزند و از شخصیت آرلکن که همان دلقک نمایشهای کمدیا دلآرته در ایتالیاست، در آفرینش یکی از نقشها بهره میگیرد. به این ترتیب شما با تماشای فیلم نمایش ولپن علاوه بر مرور بخش مهمی از تاریخ تئاتر، چه از منظر متن و چه صحنهپردازی و چه بازیگری، نمایشی کمدی و سرگرمکننده با رگههای نقد اجتماعی و انسانی هم میبینید که میتواند هر فردی را برای معرفی چنین تئاتری به دیگران دلیر کند!