«هنر در ایران متولی ندارد... نهاد رسمی متولی هنر در ایران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است که اگر از حمایتهای گاهوبیگاه و نیمبند و در بسیاری از موارد ناکارآمدش به اهالی هنر بگذریم، وظیفهاش صدور یا صدور نکردن مجوزهای گوناگون در عرصه فرهنگ و هنر است. یعنی به شما اعلام میکند که میتوانید تئاتری را روی صحنه ببرید یا خیر. یا میتوانید فلان فیلم را بسازید یا اجازه ندارید. یا درخواست مجوز فلان مؤسسه و کانون و مجموعه فرهنگی و هنری را بنا به درخواست، بررسی و در صورت صلاحدید صادر میکند.
این سطح از حضور و حمایت راهبردی، اما در شرایط معمولی نیز به اندازه کافی کارآمد و مؤثر نیست، چه رسد به روزگار بحران که همهچیز شکلی دیگر است و مدیریتی فراتر میطلبد. آن هم در این روزها که جهان درگیر چالشی نادر با ویروسی مرگبار است و تقریبا تمام ممالک دنیا بهدرستی و برای جلوگیری از شیوع گسترده ویروس کرونا، بسیاری از کسبوکارها را تعطیل کردهاند.»
این فراز آغازین یادداشتی است که اردیبهشت امسال برای شهرآرا نیوز نوشتم و به رفقای هنرمند زنهار دادم که در این وضع و اوضاع که مسئله اقتصادی داریم و همهگیری جهانی یک ویروس عجیب و غریب، گریبان مردم دنیا را گرفته است، خودتان باید فکری به حال هنرتان و زندگیتان بکنید وگرنه جز سودای آه و ناله چیزی نصیبتان نخواهد شد.
متأسفانه حالا که بیش از ۶ ماه از نوشتن آن یادداشت میگذرد، بوی بهبود ز اوضاع جهان به مشام نمیرسد و در بر همان پاشنه میچرخد. رفقای اهل هنر، اما در این بین نه تنها تغییری در کار خود ایجاد نکردهاند که حتی همچنان اصرار دارند که گلایه کنند و بگویند فلان نهاد ما را حمایت نمیکند و بهمان سازمان، هنرمندان را به حال خود رها کرده است.
اجازه بدهید کلام را واضحتر کنم و بگویم که در این نوشته روی سخنم به طور مشخص با اهالی تئاتر شهرمان است. همانها که ماههاست به دلیل شیوع کرونا فعالیتشان تعطیل شده است. همانها که بسیاریشان رفقای من هستند و میدانم که در بینشان برخی جز تئاتر، کسب و پیشه و محل درآمدی ندارند؛ و البته میدانم که در تمام این مدت، جز گله و فغان مجازی، کاری برای انجام دادن نداشته اند.
رفقای جان! شش ماه پیش گفتم و حالا نیز برای نمیدانم چندمین بار میگویم که خودتان باید مسئله را حل کنید. مگر همین چند سال پیش که تئاتر مشهد رونق گرفت و مردم بیشتر با آن آشنا شدند و آرام آرام پدیدهای به نام بلیتفروشی و صف و پیشخرید شکل گرفت و به عبارتی تئاتر به سبد فرهنگی برخی از خانوارهای مشهدی اضافه شد، نهاد و ارگانی باعث آن شد که حالا توقع دارید دوباره بیایند و عصای جادوییشان را بر پیکره نحیف تئاتر این شهر بزنند و ناگهان همه چیز گل و بلبل شود؟ آن موقع خودتان دست در دست هم، کار را به آن سرانجام شیرین رساندید و اکنون نیز باید چنین کنید.
هیچکس توان و امکان کمک به تئاتر و بقیه هنرها را ندارد و این را همه ما به خوبی میدانیم. پس به ناله نشستهاید که چه؟ که با صدای بلند وجدان خود را آرام کنید که ما گفتیم و فریاد زدیم و فریادرسی نبود، پس تقصیر ما نیست اگر هنرمان به کنج عزلت رفت؟ اگر میخواهید بهانهای بتراشید و خود و مخاطبان خود را راضی کنید که همین راه که میروید خوب است. اما اگر چاره میجویید، این ره که در آن گام نهادهاید، شما را به جایی نخواهد رساند.
چاره این است حالا که جهان راهی دگر پیش گرفته و عرصه را تنگ کرده است، شما نیز راهی دگر بجویید و طرحی نو دراندازید. راهی هر چند مقطعی و گذرا، اما نجاتبخش در اوضاع کنونی. همان فضای نوینی که در آن گله میکنید و فریاد غربت سر میدهید، چاره کار شماست. این را در همان لایوهای اینستاگرام چند ماه پیش به دفعات گفتم و حالا هم تکرار میکنم.
در شرایط کنونی راه همین است. بنشینید و مداقه کنید و راهی بیابید که چطور حالا که محل عرضه هنرتان به دلیل شیوع ویروس تعطیل شده است و مخاطب نمیتواند برای تماشای هنر شما به تماشاخانه بیاید، شما هنر خود را به او برسانید. نگویید که تئاتر هنری زنده است و به نفس تماشاگران زنده است که این بدیهیات را میدانیم، اما شرایط کنونی، وادارمان کرده که از برخی بدیهیات برای مدتی چشم بپوشیم تا کلیت کار را حفظ کنیم.
کنسرت هم باید زنده و در حضور تماشاگر اجرا شود، اما بسیار در این ایام دیدهایم کنسرتهای مجازی را. فیلمهای سینمایی هم برای نمایش بر پردههای عریض و سالنهای بزرگ سینما، قاببندی شدهاند، اما این روزها، جز بر صفحه موبایل و تلویزیون، نمیشود به تماشای فیلم سینمایی نشست.
بیایید به جای گله، راههای نوین را بجویید. خدا را چه دیدید شاید خوشایندتر از گله در بسترهای نوین بود.